تبیان، دستیار زندگی
چگونه یاد بگیریم هنر را از کالا جدا کنیم؟ وقتی بین اجزاء یک چیز تناسب، توازن و تقارن وجود داشته باشد آن چیز را زیبا می خوانند و امر زشت یا نازیبا چیزی است که این خصوصیت ها را نداشته باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زیبایی مصرف‌ناپذیر

چگونه یاد بگیریم هنر را از کالا جدا کنیم؟ وقتی بین اجزاء یک چیز تناسب، توازن و تقارن وجود داشته باشد آن چیز را زیبا می‌خوانند و امر زشت یا نازیبا چیزی است که این خصوصیت‌ها را نداشته باشد.

بخش هنری تبیان
 زیبایی مصرف‌ناپذیر


از سوی دیگر یکی از لوازم حکم به زیبایی چیزها این است که از هر گونه فایده‌ای فارغ باشند. وقتی می‌گوییم چیزی زیباست یعنی جدای از این که سودی داشته باشد یا نه، قابل مصرف باشد یا بی‌مصرف، نیازی از ما برآورده کند یا نکند، زیباست. با زیبایی نمی‌توان نفعی رساند یا نفعی برد، یا نیازی از نیازهای اساسی خود یا دیگری را برطرف کرد.

زیبایی و تشخیص و تحسین آن به خاطر خودش است. اگر آب را دوست داریم جز از برای رفع تشنگی و نیاز بدن نیست، اگر ماشینی را می پسندیم به سبب امتیازی است که در مصرف آن نهفته است و اگر اخلاق و رفتاری را انتخاب می کنیم و سرلوحه خود قرار می دهیم فقط به این دلیل است که آن اخلاق یا نظام ارزشی معطوف به یک آرمان یا باور قابل دفاع و نیکو ـ از نظر ما ـ است. پس هیچ چیز جز زیبایی فارغ از نفع و سود نیست. یکی از مهم ترین تفاوت هایی که این معیار در ما ایجاد می کند، تفاوت در تصمیم است. آن گونه که یک اثر یا کالا براساس زیبایی خود انتخاب می شود همان گونه ای نیست که طبق نیاز ما و مصرفی که دارد انتخاب می شود.

زیبایی چیزی غیر از کالا

با این رویکرد می توان زیبایی را امری ضدکالا دانست. زیبایی زمانی می تواند در معادلات ما نقش داشته باشد که کالا بودن یک شیء، هویت آن را تشکیل ندهد. زیبایی، کالا بودن و نفع و مصرف را نفی می کند، حتی اگر آن کالا مصرفی باشد، خرید یک ماشین به سبب زیبایی آن، به خاطر زیبایی است نه کاربردش. این معرفت و تحلیل درخصوص زیبایی را امانوئل کانت فیلسوف مشهور قرن 18 در سومین کتاب نقد خود، یعنی نقد قوه حکم برای ما ایجاد کرد و با این کار شکافی همیشگی میان کالا و زیبایی به وجود آورد و ملاک و معیار زیبایی را به ملاک و معیاری فرا روزمره و محض بدل کرد.

در درستی حکم کانت و تنزه دلچسبی که برای زیبایی قائل شده است، کمتر می توان تردید کرد، اما این در ملاک ها و معیارهای روزمره چه نقشی خواهد داشت؟ اگر با کمک گرفتن از این معیار کانت خرید کنیم، آن گاه بسادگی می توانیم وسوسه ها و بخشی از تردیدهای خود را هنگام خرید کالا کم کنیم. تفکیک ارزش کالا (از آن رو که کالاست) از زیبایی منتهی می شود به یک جدایی عمیق میان زیبایی و مصرف. چیزی که امروزه تداخل آن به نوعی مصرف گرایی کاذب منجر شده است: معیار زیبایی سبب خرید کالایی مصرفی می شود و با تغییر و دستکاری و تحول در زیباشناسی و تعاریف زیبایی، گویی که آن کالا از مصرف هم می افتد. در حالی که این فکر کاذب و غلط است. معیار استفاده از کالا به زیبایی نیست، بلکه به توانش در برآوردن نیاز و قابلیتش در مصرف شدن است. پس مفید بودن را نباید معیار زیبایی مخدوش کند، چرا که این خدشه نوعی عمل غیرواقعی است.

زیبایی زمانی می تواند در معادلات ما نقش داشته باشد که کالا بودن یک شیء، هویت آن را تشکیل ندهد. زیبایی، کالا بودن و نفع و مصرف را نفی می کند، حتی اگر آن کالا مصرفی باشد، خرید یک ماشین به سبب زیبایی آن، به خاطر زیبایی است نه کاربردش

برای مثال زیبایی در مدهای ظاهری که دیگر یک صنعت عریض و طویل شده، مصرف را از حالت واقعی (کالایی) خود به یک حالت مصنوعی تبدیل کرده است، به این معنا که نیاز، خود به انقیاد بازار زیبایی آفرین درمی آید؛ بازاری که می گوید زیبایی چیست و براساس آن نیازها را کنترل می کند. مد به این تعبیر چیزی جز مصرف کردن زیبایی و دور ریختن آن نیست. چیزی جز کشاندن پای زیبایی به ساحت مصرف و لذا کهنه کردن آن نیست. برای همین یک پا در هنر دارد و یک پا در اقتصاد و صنعت و به همین دلیل هنر را با اقتصاد و صنعت می سنجد و نیاز را با هنر بازاری شده از واقعیت جدا می کند.

مدگرایی؛ مرگ زیبایی

در مد دوباره کانت نفی می شود، زیبایی شاهد بازاری می شود و پا به خیابان ها می گذارد، پاساژها از هنر مملو می شود و بدن ها همچون دیوارهای یک گالری سیار در شهر روانند، اما این گالری اثر هنری منحصر به فردی ندارد، تکرار و تکثیری از هنر دلال هاست. زیبایی مصرف می شود و کالا از آن رو که کالاست باید زیبا باشد تا در این بازار مصرف باقی بماند. آنچه با این رویه، انسان امروز نیاز دارد بازگشت به تعریف مدرنیستی کانت برای فرار از مصرف گرایی به سبب انقیاد و اعتیاد و آسیب های زیست محیطی و اقتصادی آن است و نجات دادن زیبایی از امری میانمایه و مصرفی و زودگذر که به دست مد زاده می شود و بسرعت می میرد.

با این وضع مخدوش، بازگشت به زیبایی فارغ از سود، یک پیش نیاز اساسی دارد؛ حذف زیبایی از زندگی روزمره به عنوان فرآیندی که منحصر شده است در مصرف و خرید کردن، انسان حالا دیگر تنها یک خریدار است و حذف زیبایی کمکی است برای نجات از این موقعیت و بازگردان زیبایی به گالری ها و منظره ها (یعنی هنر و طبیعت) دوباره مواجهه انسان را با زیبایی ممکن می کند و تشخیص آنچه را که نیاز است میسر، هنر را دوباره به یک پدیده درباره زیبایی و خلاقیت تبدیل و طبیعت را از امری مورد تصرف و تجاوز انسان به یک واقعیت شادی آفرین و محض بدل می کند.

این فرآیند لازم است برای این که زیبایی اجازه دیدن نیاز را نمی دهد و نیاز زیبایی را پنهان می کند.


منبع: جام جم /علیرضا نراقی