چرخش سیاست خارجی عربستان با مرگ سعود الفیضل
بیش از سه ماه پس از برکناری «سعود الفیصل» از سمت وزیری امور خارجه عربستان سعودی نگذشته بود که چهارشنبه گذشته خبرگزاریها از مرگ وی خبر دادند، کسیکه از سال 1975 تا 2015 میلادی (۴۰ سال) سکان سیاست خارجی عربستان را در دست داشت.
سعود الفیصل بیش از 15 سال از بیماری پارکینسون و از 3 سال پیش از بیماری آلزایمر رنج میبرد و با برکناریش از وزارت خارجه و پس از آن مرگش، برای نخستین بار پس از چهار دهه منصب حساس و کلیدی وزارت امور خارجه عربستان به «عادل الجبیر» سپرده شد که «سدیری» به شمار نمیآید.
سعود الفیصل که مدت کوتاهی بعد از ترور پدرش، «فیصل بن عبد العزیز»، پادشاه وقت عربستان سعودی به دست برادرزادهاش، به سمت وزیری امور خارجه عربستان منصوب شده بود، همیشه آمریکا را عامل ترور پدرش به شمار میآورد.
ملک فیصل در دوران سلطنتش آشکارا از سیاستهای آمریکا در قبال جهان عرب و قضیه فلسطینی و همچنین جانبداری این کشور از رژیم صهیونیستی انتقاد میکرد.
در راستای این انتقادات و محکومیت این سیاستها بود که ملک فیصل در سال 1975 صادرات نفت به غرب و آمریکا را متوقف و این کشورها را با بحرانی بزرگ مواجه کرد.
نتیجه این طغیان و سرکشی که در خاندان سعودی همانند آن نه قبل از ملک فیصل مشاهده شده بود و نه بعد از وی مشاهده شد، اقدام سازمان جاسوسی «سیا» آمریکا به ترور ملک فیصل بود که البته به دست برادرزادهاش صورت گرفت.
سعود که فرزند دوم ملک فیصل بود، پس از ترور پدر در حکومت «ملک خالد» که به عنوان پادشاه جدید عربستان، جانشین ملک فیصل مقتول شده بود، به سمت وزیر امورخارجه منصوب شد.
اما سعود الفیصل از زمان رسیدن به وزارت و در طول چهار دهه تصدی این منصب همواره بین دو تناقض و تعارض بزرگ قرار داشت، اول کینهای که به خاطر ترور پدرش در دل نسبت به آمریکاییها داشت، چون بر این باور بود که آنها عامل اصلی ترور ملک فیصل بودهاند و دوم: خدمت به منافع آمریکا و مزدوری برای این کشور که در خون تمام اعضای خاندان سعودی است و در طول تاریخ آنها همواره ثابت کردهاند که مزدور آمریکاییها بودهاند.
این موضوعی نبود که از دید واشنگتن دور مانده باشد، بنابراین دولتمردان آمریکایی همواره با وی محافظهکارانه برخورد میکردند و هیچگاه به او خوشبین نبودند، به همین دلیل در خصوص مسائل امنیتی و سیاسی منطقه به صورت مستقیم با شاه عربستان رایزنی میکردند.
پادشاهان سعودی که سعود الفیصل در دوره زمامداری آنها سکان سیاست خارجیشان را هدایت میکرد، به این امر واقف بودند و ملک خالد، ملک فهد و ملک عبدالله اگرچه به وی کاملا اعتماد داشتند، اما در مسائل محرمانه و راهبردی در روابط ریاض – واشنگتن به شاهزاده «بندر بن سلطان»، سفیر اسبق عربستان در واشنگتن روی میآوردند که اعتراضات مستمر و مکرر سعود الفیصل را به دنبال داشت.
به سرانجام رساندن طرح «طائف» که به جنگ 15 ساله داخلی لبنان پایان داد و احیای روابط سرد واشنگتن – ریاض پس از حملات 11 سپتامبر 2001 گروه تروریستی القاعده به مرکز تجارت جهانی در نیویورک که چندین تبعه سعودی در آن دست داشتند، مهمترین اقدامات سعود الفیصل طی چهار دهه وزارتش شمرده میشود.
با برکناری سعود الفیصل، «عادل الجبیر»، سفیر اسبق عربستان در واشنگتن سمت وی را در وزارت خارجه تصدی کرد. وی اگرچه «سدیری» شمرده نمیشود، اما تندروتر از سعود الفیصل است.
با برکناری و مرگ سعود الفیصل و با توجه به شناخت موجود از عادل الجبیر طبیعی است که انتظار داشت، عربستان سعودی از این پس در سیاست خارجی خود به سمت افراط گرایی و برقراری رابطه گستردهتر و عمیقتر با لابی صهیونیستی فعال در آمریکا حرکت کند.
همانگونه که عادل الجبیر از زمان تصدی پست وزیری خارجه عربستان همواره تلاش داشته، رابطه ریاض با واشنگتن را توسعه دهد و رابطه با تلآویو را از وضعیت محرمانه و در خفا به آشکار و علنی تبدیل کند.
بنابراین اگرچه کارشناسان منطقه بر این باورند که مرگ سعود الفیصل ادامه پوست اندازی حکومت سعودی و گرایش آن به ایجاد تغییرات داخلی و خارجی است که با مرگ ملک عبدالله و به قدرت رسیدن «سلمان بن عبد العزیز» و ایجاد برخی تغییرات در مناصب سیاسی و حکومتی این کشور آغاز شد، اما تاکید میکنند: این تغییرات به خصوص در عرصه سیاست خارجی بیش از هر چیز نشان دهنده آن است که عربستان سعودی تلاش دارد، سیاست خارجی جدیدی را در پیش گیرد که تبعیت و وابستگی بیشتری به آمریکا و قدرتهای غربی در آن دیده میشود.
مهمترین وجه مشخصه این سیاست خارجی عربستان سعودی گشودن دربهای دیپلماتیک به روی رژیم صهیونیستی و عادی سازی روابط با تلآویو است که به تبع آن ادامه حمایت از گروههای تروریستی تکفیری و تداوم و گسترش بحرانهای منطقهای که هم اکنون عراق، سوریه، بحرین، یمن، لیبی، لبنان و به تازگی مصر را نیز در برگرفته است و همچنین تلاش برای تحقق اهداف و منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا را درپی دارد.
بازتابهای دیگر چنین سیاست خارجی محو شدن بیش از پیش قضیه فلسطینی و سوق دادن آن به سازش صهیونیستی و تشدید خصومت ورزی با جمهوری اسلامی و محور مقاومت است.
بنابراین میتوان پیش بینی کرد که خون و خونریزیها در عراق و سوریه و یمن بدون آنکه افق روشنی پیش روی بحران در این کشورها وجود داشته باشد، ادامه خواهد یافت.
در این شرایط دخالت مستقیم نظامی در بحرین سرکوب مردم مظلوم این کشور و دخالت غیر مستقیم در لبنان و دامن زدن به اختلافات طایفهای و مذهبی در این کشور به ویژه بین شیعیان و اهل سنت، همانند دخالت در امور داخلی مصر ادامه خواهد یافت و این رهاوردی جز سوق دادن منطقه به لبه پرتگاه سقوط به همراه نخواهد داشت.
در حالیکه علم و دانش روابط بین الملل عموما دیپلماسی را تبدیل چالشها به فرصتها و کاهش شکافهای موجود بین کشورها و خصومت بین آنها با در نظر گرفتن منافع ملی معنا میکند که بازتاب آن نزدیک شدن کشورها از جمله کشورهای یک منطقه به یکدیگر تا جای ممکن و برقراری صلح و امنیت منطقهای است.
اما با کمال تاسف مشاهده میشود که این اصل اولیه و بدیهی همواره در دیپلماسی عربستان که بنیانگذار آن سعود الفیصل بود، نادیده گرفته شده و هیچگاه حضورش در دستگاه دیپلماسی سعودی و در منطقه مشهود نبوده است.
بنابراین با مرگ سعود الفیصل و مرور عملکرد سه ماهه عادل الجبیر در مییابیم که وی نه تنها ادامه دهنده خط مشی سلف خویش است که تلاش دارد، پا را از حد و مرزهای مشخص شده توسط سعود الفیصل نیز فراتر بگذارد.