تبیان، دستیار زندگی
همایش «باران غدیر» که چهار دوره آن به همت حوزه هنری برگزار شده فرصت خوبی فراهم کرد تا دیدگاه و سروده شاعران دیگر کشورها درباره ائمه اطهار علیهم السلام به شکل گسترده در اختیار فارسی زبان ها قرار گیرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : منیژه خسروی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام علی (علیه السلام) به روایت شاعر هندو

همایش «باران غدیر» که چهار دوره آن به همت حوزه هنری برگزار شده فرصت خوبی فراهم کرد تا دیدگاه و سروده شاعران دیگر کشورها درباره ائمه اطهار علیهم السلام به شکل گسترده در اختیار فارسی زبان ها قرار گیرد.

منیژه خسروی -بخش ادبیات تبیان
شهادت حضرت علی

دکتر بلرام شکلا از جمله شاعران کشور هندوستان است که در دوره چهارم مهمان کشورمان شد. او دارای مدرک دکترا در رشته زبان شناسی و مسلط به زبان فارسی است. شکلا شعری در وصف حضرت علی (علیه السلام) به عنوان «مولای کاینات» سروده که مورد استقبال فراوان قرار گرفت. 
گوش سپردن به ابیات زیبای این استاد هندو مذهب در وصف مولای متقیان، هر عاشق اهل بیتی را به لرزه می اندازد؛ چنان که شکلا در نخستین بیت از شعر خود، نسیم لطیف و رهایی بخش سحرگاه را پیام آور و رساننده سلام امام علی(علیه السلام) توصیف می کند و خویشتن خویش را به مانند پارسی زبانان و غیر اعراب، غلام و بنده ایشان می داند.
در ادامه این شاعر هندو، شعر خود را در برابر معجزه کامل و بی نقص کلام مولای متقیان، ذره ای ناچیز توصیف می کند و خودش را نیز بسان کودکی که محبت را از منش و رفتار مادرش می آموزد، شاگرد مکتب و مرام حضرت علی (علیه السلام) می داند. شکلا که بنابه اقرار خودش از مکتب علوی نکته ها آموخته و می آموزد، بر علی، وصی و جانشین بی چون و چرای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) سلام و درود می فرستد و با به کارگیری زبان شاعرانه و استفاده از واژگان تأثیرگذار، سلام و درود رسولان و عاشقان علی (علیه السلام) را نیز در مصرع بعدی شعر خود می گنجاند تا نه تنها به مسلمانان و جهان اسلام، بلکه به جهانیان نشان دهد صف سرسپردگان عدالت و حکمت علی(علیه السلام) در چهارگوشه دنیا امتداد دارد و همگی سلام رسان او هستند.

گوش سپردن به ابیات زیبای این استاد هندو مذهب در وصف مولای متقیان، هر عاشق اهل بیتی را به لرزه می اندازد؛ چنان که شکلا در نخستین بیت از شعر خود، نسیم لطیف و رهایی بخش سحرگاه را پیام آور و رساننده سلام امام علی(علیه السلام) توصیف می کند و خویشتن خویش را به مانند پارسی زبانان و غیر اعراب، غلام و بنده ایشان می داند


در ابیات بعدی شعر شکلا، انسانی وصف می شود که مثل مرغکی در دام عشق امام علی(علیه السلام) گرفتار آمده و شیفته معرفت خدادادی او شده و درست در همان زمان بوده که آموخته باید از بند گران تعلق به بنده های جهان رها شود و آزادانه زندگی کند.
در ادامه این زبان شناس هندی، به زبان شاعرانه خود از ثناگویان و سرسپاران امام علی (علیه السلام) در سراسر دنیا سخن می راند و امیر مومنان(علیه السلام) را امیر خرابات عشق و توحید توصیف می کند. در لابه لای واژگان و ابیات شاعر هندو مذهب این نکته عنوان می شود که اگر همگان امروز و پس از گذشت سده های طولانی رهرو سجده و قیام علی (علیه السلام) هستند از آن روست که سجده و قیام آن حضرت به عدالت و تنها و تنها در نزد حضرت حق بوده است.
در پایان این شعر زیبا، شکلا زندگی اش را سرشار از عطر حضرت علی (علیه السلام) می داند و آرزو می کند مانند تمام مردم آزاد جهان غلام و رهرو حقیقی آن حضرت باشد و امام علی (علیه السلام) نیز امام و راهنمای او در مسیر زندگی.
سروده بلرام شکلا در مدح حضرت علی (علیه السلام)


 به من رساند نسیم سحر سلام علی
برهمن‌ام که شدم چون عجم غلام علی

من ضعیف چگونه به شعر پردازم
کنار معجزه کامل کلام علی

چو کودکی که محبت ز مادر آموزد
خوشم که نکته می‌آموزم از مرام علی

ز بندهای جهان آن زمان رها گشتم
که اوفتادم چون مرغکی به دام علی

مساز بطن خودت را چو گور جانداران
مرا غلام کند این صدا ز کام علی

علی علی و علی عالی و علی أعلا
پر است هفت ممالک ز عطر نام علی

سلام ما به علی آن وصی پیغمبر
سلام ما و رسولان به احترام علی
علی امیر خرابات عشق و توحید است
تمام خلق به مستی کشند جام علی

چو نزد حضرت حق سجده کرده است و قیام
بود قیام همه سجده و قیام علی

خوشا که شعر من این بوی بوتراب دهد
صباح و شام معطر شد از مشام علی

خدا کند که بخوانم چو مردم آزاد
علی امام من است و منم غلام علی


واکنشی شاعرانه به شعر شاعر هندو
بتازگی هم حجت‌الاسلام محمدحسین انصاری‌نژاد از شاعران کشورمان در پاسخ به شاعر شیرین‌سخن هند، شعری سروده است:
این باد گلفروش چه پیغام می‌برد؟
برگ از کدام باغ به هر گام می‌برد

پیغام تا سپیده دم از این پرندگان
بر برگ برگ سنجد و بادام می‌برد

در کوچه سار میکده حافظ این نسیم
شب خوانی پرنده‌ای از بام می‌برد

شاخ نبات حافظ از این سو مگر غزل
در بزم شاهدان گل اندام می‌برد

باد سحر به جنگلی از رنگ رنگ‌ها
با خود مرا به عزّ و به اکرام می‌برد

در رهگذار «تاج محل» ناگهان مرا
این سان شگفت در مه ابهام می‌برد
 
با خود مرا کجای بنارس نسیم صبح
در این سماع، سر خوش و پدرام می‌برد

دستی به سیر «شاه جهان» با اشاره‌ای
فارغ مرا ز هلهله عام می‌برد
 
آنجا چقدر جلوه طاووس، پیش روست
دل از من آن مناظر گلفام می‌برد

گویی برهمنی ست که لبیک در گلو
دل را سپید پوش در احرام می‌برد

از شور یا علی است که با آفتاب صبح
این نور در معابد اصنام می‌برد

می‌بینمش به هلهله، گلچرخ در افق
چشمی‌ به سوی آینه جام می‌برد

اینسان به تحفه، جانب هندوستان به شوق
شعر از کدام شاعر گمنام می‌برد

از من خطی شکسته به گاه سپیده دم
غرق غبار، یکسره آرام می‌برد

یارب کدام باد گل افشان درین پگاه
از من سلام جانب «بلرام» می‌برد؟!
 
از من همین چکامه در این صبح رازناک
لبریز استعاره و ایهام می‌برد

هنگامه‌ای است در دلش از شور حیدری
این جذبه‌اش به کعبه سرانجام می‌برد

تا نخل‌های کوفه سراسیمه می‌رود
غمگین از آن مکاشفه الهام می‌برد

نهج البلاغه ست که گسترده پیش رو
او را به بی کران چه بهنگام می‌برد

شاد آن برهمنی که به گلچرخ این چنین
با جذبه از ولی خدا نام می‌برد


گویی که مشق لهجه ترتیل می‌کند
او را ورای ابر، «الف، لام» می‌برد

یک شب به رغم آن همه ناقوس‌های کفر
در جذبه اش تجلی اسلام می‌برد

تا کوچه‌های کوفه شبانگاه می‌رود
او را کدام شعشعه هر شام می‌برد

دارالخلافه است و امیری که ناشناس
انبان نان به کوچه ایتام می‌برد

بر خانه علی دل مجروح را بر آن
دارالشفای یکسره آلام می‌برد

باد از تو هر سپیده دمان مدح بوتراب
تذهیب بر صحیفه ایام می‌برد

چشم تو را به سوی افق‌های باز عشق
آسوده از تهاجم اوهام می‌برد

این شاعر از ولایت مولاست کاین چنین
با چشم تر قصیده به اتمام می‌برد