تبیان، دستیار زندگی
بدون شک و تردید اولین شخصیتی که که ماهیت منافقین را به خوبی شناخت، حضرت امام خمینی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بود و شاید یکی از دلایل اصلی کینه منافقین از حضرت امام به دلیل این تیز بینی ایشان باشد. گروهک منافقین در سال های دهه 40 و 50 شمسی مدت ها سعی ک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطره امام از ملاقاتش با منافقین+عکس


بدون شک و تردید اولین شخصیتی که ماهیت منافقین را به خوبی شناخت، حضرت امام خمینی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بود و شاید یکی از دلایل اصلی کینه منافقین از حضرت امام به دلیل این تیز بینی ایشان باشد.
امام خمینی و منافقین

گروهک منافقین در سال های دهه 40 و 50  شمسی مدت ها سعی کردند و دنبال این بودند که نظر مساعد حضرت امام خمینی و سایر رهبران انقلاب را به خود جلب کنند. حربه آنها چنان که از نامشان نیز پیداست، تظاهر به اسلام و ارزش های مذهبی بود. دلیل تظاهر به اسلام از سوی سران گروهک کاملا معلوم بود!  در شرایط افزایش روز افزون اقبال مردم به مراجع تقلید و به خصوص شخص امام گروهک به خوبی میدانست و دریافته بود که می بایست به جلب حمایت روحانیون مبارز پیرو امام بپردازد و در تشکیلات خود نیز گروه روحانیت تاسیس کرده بود.  ارتباط با امام خمینی و جلب حمایت ایشان مهمترین دغدغه آنها شده بود.
منافقین در سال های مبارزه با ظاهر سازی توانسته بودند بسیاری از انقلابیون را فریب دهند مرحوم شهید مطهری در این رابطه می گوید: :« ما همین که به ظاهر می دیدیم اینها نماز می خوانند و دمی از اسلام ، قران و نهج البلاغه می زنند، ناچار به حمایت از آنها بودیم. همه روحانیت بی محابا از اینها حمایت کردیم و فقط امام بود که توقف داشت. بعد از آنکه فهمیدیم این طرز تلقی به کجا ختم خواهد شد متوجه شدیم که امام درست فکر می کرد و تنها او بود که اشتباه نکرد همه ما به ایشان فشار آوردیم و سفارش کردیم به ایشان که حمایت کنند تنها ایشان بود که نلغزید .»

امام خمینی تلاش منافقین برای کسب نظر ایشان در حمایت از منافقین  را چنین تشریح کردند:

من نجف که بودم، یک نفر از همین افراد آمد پیش من. قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز - بعضی‌ها می گفتند 24 روز- مدتی بود پیش من. هر روز [می] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از نهج البلاغه، از قرآن. همه حرف‌هایش را زد. من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهج البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است. و شاید باید یادم بیاورم آن مطلبی که مرحوم آسید عبدالمجید همدانی به آن یهودی گفته بود.

می گویند یک یهودی در همدان مسلمان شده بود. بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود؛ خیلی زیاد! این موجب سوءظن مرحوم آسیدعبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این قضیه چیست. یک وقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا می شناسی؟ گفت: بله. گفت: من کی ام؟ گفت: شما آقای آسید عبدالمجید. گفت: من از اولاد پیغمبرم؟ گفت: بله. تو کی؟ من یک یهودی بودم، پدرانم یهودی بودند و تازه مسلمان شده ام.
گفته بود نکته اینکه تو تازه مسلمان که همه پدرانت هم یهودی بودند و من هم سید و اولاد پیغمبر و ملا و این چیزها، تو از من بیشتر مقدسی، این نکته این چیست؟ من شنیدم که یهودی گذاشت و رفت! معلوم شد حقه زده. یک قضیه ای بوده. می خواسته با صورت اسلامی کارش را بکند. تو یهودی‌ها این گونه کارهاست.
 من به نظرم آمد که این قضیه ... این قدر نهج البلاغه و خوب، من هم یک طلبه هستم؛ من این قدر نهج البلاغه خوان و قرآن و اینها نبودم که ایشان بود! ده - بیست روز ماند. من گوش کردم به حرفهایش، جواب به او ندادم؛ همه اش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من همان گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم. فقط اینکه گفت که ما می خواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست؛ و شما نیروی خودتان را از دست می دهید و کاری هم ازتان نمی آید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او می خواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسئله همان طورها بوده.

با شدت گرفتن فعالیتهای سازمان منافقین در راستای جمع آوری اسلحه و مهمات و همچنین آموزش نظامی به نیروهای خود، حضرت امام خمینی(ره) که به فراصت احتمال انجام توطئه ای را از جانب سران منافقین محتمل می دانستند، در روز دهم اردیبهشت ۱۳۶۰ ، طی سخنانی به گروه های مسلح و از جمله سازمان هشدار داد تا اسلحه را کنار گذاشته و به آغوش ملت باز گردند

بعد هم که آقایان آمدند، از ایران هم برای آنها اشخاصی سفارش کرده بودند که اینها را تأیید کنید، اینها مردم کذایی هستند، فلان، مع ذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی محترم تهران سفارش کرده بودند که اینها مردم چطور هستند؛ و من باورم نیامده بود. اینهایی که این قدر از قرآن و از نهج البلاغه و از دیانت زیاد دم می زنند و بعد فقرات قرآن را یک جوری دیگر غیر از آنچه که باید معنا می کنند، و فقرات نهج البلاغه را یک جوری دیگر غیر از آنچه که باید معنا می کنند، اینها را نمی توانیم ما خیلی رویشان اطمینان داشته باشیم .

این «بعثی»های عراق همین فقرات نهج البلاغه را که امثال اینها استشهاد می کنند، آنها هم در چیزها می نویسند و در پلاکاردشان می نویسند و منتشر می کنند. همین، همین فقرات نهج البلاغه را! این بعثی‌هایی که اصلاً کاری به این مسائل ندارند اینها را می نویسند و به دیوار نجف و به خیابانهای نجف منتشر می کنند... لکن ما نمی توانیم به آنها اعتقاد کنیم ؛ به آنها نمی شود اعتماد کرد.
هشدار و تأکید امام درباره خلع سلاح گروهک منافقین
همچنین با شدت گرفتن فعالیتهای سازمان منافقین در راستای جمع آوری اسلحه و مهمات و همچنین آموزش نظامی به نیروهای خود، حضرت امام خمینی(ره) که به فراصت احتمال انجام توطئه ای را از جانب سران منافقین محتمل می دانستند، در روز دهم اردیبهشت ۱۳۶۰ ، طی سخنانی به گروه های مسلح و از جمله سازمان هشدار داد تا اسلحه را کنار گذاشته و به آغوش ملت باز گردند :
" اینها اشتباه می کنند ، اگر اینها به ملت برگردند که برای خودشان صلاح است و اگر به این امر (تشنج آفرینی) ادامه بدهند یک روز در پیش است که پشیمانی دیگر سودی ندارد و آن روزی است که به ملت تکلیف شود ، تکلیف شرعی الهی به مقابله با اینها و تکلیف آخری نسبت به اینها تعیین شود ... شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابل این موج خروشان انسان های بپا خاسته مقاومت کنید . پس صلاح شما و صلاح ملت و صلاح همه این است که اسلحه ها را زمین بگذارید و از این شیطنت ها دست بردارید و به آغوش ملت برگردید ."

فراوری : امیر رضوانی

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع : مشرق/ بنیاد هابیلیان