دردانهها در آغوش ملت
دل نوشته ای در حاشیه آئین تشییع شهدای غواص عملیات کربلای 4 در بعدازظهر سه شنبه بیست و ششم خردادماه 1394
نمیدانم سیاستشان برای موجشکنی، موج خروشان ملت عزتمند ایران چه خواهد بود اما خوب میدانم دو راه بیشتر ندارند یا زبان دردهان گیرند و روزه سکوت اختیار کنند و یا خود علمدار معرکه شوند و این حضور و بیعت دوباره را در سرتاسر جهان تبلیغ کنند. قطعاً راه سوم را مردم بر آنان قفل کرده و کلیدش را به دستهای بسته دریادلان دادهاند تا با خود به معراج ببرند، وقاحت بیشازحد میخواهد تا بازهم تحریف، تشویش و تشکیک را سرلوحه فرسایش قلم خود قرار دهند.
پس از خروش این موج عظیم همه رشتههای دشمنان پنبه شد. سکوت را این بار مهمان رسانههای بازیساز خود خواهند کرد. روز سکوت رسانههای معاند است.
در انتظار 270 اشعه نور
در بین جمعیت گمشده بودم. یک دهه شصتی هستم که خاطراتم از جنگ محدود میشود به گونی کنار معبر و چسبهای ضربدری شیشهها، یادواره من از هشتسالدفاعمقدس آژیر قرمز و سفید است و پناهگاه. ذهنیت من از موشکباران رد دود موشک و خیابانهای پر از مجروح و کشته؛ همینها هم باعث میشود تا با بوی باروت و خاک تن شهدا احساس قرابت کنم.
گمشده بودم بین جمعیتی که شاید از جبههها نهتنها جمعآوری کمک که نام جبههها را هم در کلاس درس شاید نشنیدهاند، در بین نسلی که شهدا را با شنیدههایشان شناختهاند و مفهوم جبهه را از پدر و پدربزرگشان عاریه دارند. حضور این نسل را میتوان دلیل حقانیت شهدا دانست.
گمشده بودم اما با تلنگر دختربچه سهسالهای که از مادرش پرسید: «پس شهدا چرا نمیآیند؟» به خود آمدم و فهمیدم هیچ رسانه و قلمی نمیتواند حق و حقانیت را پایمال کند.
خودم را وسط میدان بهارستان، میعادگاه امروز شهدا پیدا کردم. نزدیکهای عصر بود که نسیم بهاری بر شهر تهران تنید. ملایم و آرام خمودی را کنار زد و دشمنان را به بهت رساند. 270 اشعه نور تابیدند تا به معراج بروند.
پیامآوران استقامت از راه میرسند
روبروی مجلس شورای اسلامی، مجلس تکریم شهدا برپاشده است. قرار و وعده ما با شهدا میدان بهارستان بود و گویا آنها بار دگر گوی سبقت را به دست آوردهاند و از میدان شهدا بال گشوده بودند و مردم را با خود به صحنه آوردند.
175 دستبسته به همراه 100 تن دیگر از دوستانشان وقتی در میدان حضور غوطهور شدند که از ساعتها قبل مهمانانشان در خیابانهای منتهی به میدان بهارستان راه را با اشک چشم آبپاشی کردند و با نور دل چراغانی.
غواصان خاکی از راه رسیدند و هنوز خاک سفر بر چهرشان نشسته اما علم وحدت را از دوش خود بر زمین نگذاشتهاند و رنج سفر را از منطقه «ابوفلوس» تا «شلمچه» و از شلمچه تا تهران بر خود هموار کردند تا پیام استقامت و پایداری، ایثار و ازخودگذشتگی را به ما بدهند و همدلی و همزبانی را در میان مردم زنده کنند.
عجب روزی بود آفتاب هممیل به غروب نداشت، میخواست شاهد این ادعا باشد. مدح مداحان دلها را نوازش میداد و چشمها را طراوت میبخشید. حضور پیکر شهدا، اربعین حسینی در تهران رقم زد تا حضور مردم ایرانزمین را به رخ دشمنان بکشد.
دیگر کار ارز دهه پنجاهی، شصتی و هفتادی گذشته امروز روز حضور هشتادیها بود نه اشتباه از من است امروز روز میثاق نودیها با شهدا بود آری کودکان بودند که برای رساندن خود به معجر شهدا از سرو کول مادر و مادربزرگ، پدر و پدربزرگشان بالا میرفتند تا دست بیعت به قاصدان استقامت و پایداری بدهند. امروز سربازان در قندان امام آمده بودند تا حضور خود را کنار 270 گلگونکفن به جهانیان و جهان خواران ثابت کنند.
در این بهار شهدا، مردم ایران از هر قشر و گرایشی شدهاند میغ بهاری و بر آسمان عروج شهدا میبارند.
این مراسم از شب گذشته باکسانی که به دانشگاه تهران رفتند و وداع آخر را بهجای همان پدران و مادران شهدایی که در بین ما نیستند انجام دادند، آغاز شد و تا ساعت 22 امشب با عروج شهدا به معراج پایان گرفت.
دردانههای به میهن بازگشته
مراسم با دعای وحدت آغاز شد و با قرائت پیام رهبر معظم انقلاب در پی تشییع باشکوه پیکر مطهر شهدا ادامه پیدا کرد:
بسمالله الرحمن الرحیم
صلوات و سلام خدا بر شهیدان عزیز که مشعل توحید را با ایثار خود بر فراز میهن اسلامی برافروختند و صلوات و تحیات خدا بر شهیدان مظلوم غواص که با ظهور و حضور خود این فروغ خاموش نشدنی را مدد رساندند و پرچم یادهای عزیز و گرانبها و ذخیرههای معنوی امت را باشکوهی هرچهتمامتر در کشور برافراشتند.
سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستم دیده شما و سلام بر ارواح طیبه و به رضوان الهی، بال گشوده شما. سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطّر و جان زندگان را سیراب کردید.
و سپاس بیپایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظههای نیاز این ملّت خداجوی و خداباور، بشارتهای تردیدناپذیر را بر دلهای بیدار نازل میفرماید و غبارها را میزداید و سلام بر شما ملّت بزرگ، وفادار، آگاه و مسئولیتپذیر که خطاب لطیف الهی را بهدرستی میشناسید و مینیوشید و پاسخ میگویید.
حضور پر مضمون امروز شما در تشییع این دردانههای به میهن بازگشته یکی از بهیادماندنیترین حوادث انقلاب است. رحمت خدا بر شما.
و سپاس بیحد از خدای مالک دلها و سلام بیپایان بر حضرت بقیهالله روحی فداه که صاحب این ثروت عظیم است.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
سید علی خامنهای
26 خرداد 1394
صدای شهدا به گوش میرسد
پس از پیام رهبری دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، محسن رضایی در سخنرانی خود گفت: ما چنان غواصان شهید در مقابل زیاده خواهان میایستیم. این شهدا با دستان بسته به شهادت رسیدند اما تسلیم دشمن نشدند.
ما میخواهیم با ایستادگی بر آرمانهای شهدا سیلی به گوش زیاده خواهان عالم بزنیم.
با انتشار خبرهای مربوط به شهدای غواص یکبار دیگر بوی شهادت ایران اسلامی را در برگرفت و بار دیگر صدای شهدا به گوش جوانان رسید.
جوانانی که حتی دفاع مقدس را ندیده بودند چه حضور، چه در فضای مجازی و چه در کوچهها ثابت کردند که پیروان راستین شهدا هستند.
از بهشت تا معراج
بوی اسپند و صدای مداح کاروان میرسد. کاروان شهدا مقابل سفارت انگلیس رسیده و جمعیت یکپارچه شعار «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر انگلیس»، «مرگ بر آلسعود» و «نه سازش و نه تسلیم» سر میدهند. جرس کاروان به صدا درمیآید با رسیدن مقابل وزارت امور خارجه یکصدا شعار «اینهمه لشکر آماده به عشق رهبر آمده» را سر میدهند.
آفتابغروب میکند و خورشید حقانیت ۲۷۰ سبکبال که ۱۷۵ ماهی دستبسته مهمان داشتند طلوع میکند. با غروب آفتاب و اذن مغرب جمعی از مردم نماز جماعت در کنار کاروان شهدا برپا میکنند.
هنوز یاد شهدا با کربلا گره میخورد و بر شعارنوشتهای در دست نوجوانی میخوانم: «آب خوردن ما وابسته است به سلام بر حسین (ع) نه تحریمها!!» و یا «تحریممان کنند، تهدیدمان کنند، لبتشنه جان میدهیم سازش نمیکنیم»
دیگر تاریکی بر چهره شهر نمایان شده، شهدا به معراج میروند اما مردم پای برگشت ندارند و تا ساعاتی پس از مراسم در خیابان بهشت حاضرند.
کجایند قلمهای کوردلان تا نقش حقایقی اینچنین را بر صفحات خود ترسیم کنند؟
بخش فرهنگ پایداری تبیان