ادبیات عامه پسند، خوب یا بد؟
دیدگاه فرید قدمی،نویسنده، مترجم و منتقد ادبی درباره ادبیات عامه پسند
مهمترین علت پرمخاطب بودن آثار عامهپسند، سطح تعلیم و تربیت در جامعه است؛ در دانشگاه، رسانه ملی و اماکن عمومی آثار هنریای را مشاهده میکنیم که در آنها نگرشی تقویت میشود که با هر نوع نگرش متعالی فاصله کیهانی دارد. مثلاً همین سریالهای تلویزیون سرشار از ابتذال است. درواقع این رسانهها هستند که آموزش عمومی ایجاد میکنند. چیزی که رسانهها و درواقع دولت روی آنها تبلیغات میکند؛ فاصله زیادی با ادبیات روشنفکری و جدی ایران دارد. با این آموزشها مردم گمراه میشوند.
در سینما هم شاهد همین ابتذالگری هستیم. شرکتهای خصوصی و دولتی هزینههای سنگین و تبلیغات گستردهای روی فیلمهایی انجام میدهند که ارزش هنری آنها صفر مطلق است. مجلات ادبی و هنری ما که عنوان تجربی بودن را با خود یدک میکشند، پیشنهادهایی بهعنوان آثار روشنفکری به مخاطب ارائه میدهند که وقتی مردم این آثار را میخوانند؛ سرخورده میشوند و میگویند اگر ادبیات جدی و روشنفکری ما چنین آثاری است، بهتر است که از آن دوری کنیم. اینگونه کتابهای عامهپسند که ناشران و شرکتهای خصوصی تبلیغات زیادی برای آنها میکنند و بهجای ادبیات جدی به مردم عرضه میکنند، باعث شده ذوق عمومی رو به کاهش برود.
در این 10 سال اخیر آثاری توانستند جایزههای ادبی را به خود اختصاص دهند که حتی نمرهی انشای آنان به 18 هم نمیرسد؛ نویسندگان این آثار از ابتداییترین آموزشهایی که یک نویسنده باید ببیند، بیبهرهاند و به شدت ایدئولوژیزده هستند. بسیاری از نویسندگان ما نمیدانند چه مینویسند. آنان از سریالهای اروپایی الهام میگیرند. این اوج سرگردانیست که نویسنده ایرانی با الهام از سریالهای امریکایی و اروپایی به خلق داستان دست بزند.
مردم قطعاً دوست دارند آثاری بخوانند که افقهای جدیدی را برایشان نمایان کند. اما دولتها به خاطر منافعی که دارند؛ مردم را سوق میدهند به سمت آثار مبتذل و سرگرمکننده. یکی دیگر از مشکلات این است که مرز ادبیات مبتذل و ادبیات روشنفکری برداشته شده. برای مثال نویسندهای مثل فرهاد جعفری که کتاب کافه پیانو را نوشته بود؛ در زمره نویسندگان روشنفکر قرار گرفته است. شرکتها و نهادهای خصوصی و دولتی روی این کتاب تبلیغات گستردهای کردند و سعی شد این رمان در حلقه کتابهای روشنفکری و ادبیات جدی ایران قرار بگیرد.
جامعه باید پیشرفت کند و به جایی برسد که برخی کتابها توسط خود مردم دور ریخته شوند. تنها راه گریز از این وضعیت این است که مطبوعات ما آزاد باشد و تبدیل شود به صدای منتقدان.
کافیست خود من کوچکترین انتقادی نسبت به یک ناشر و حتی یک نهاد خصوصی داشته باشم تا مرا از تمام رسانهها حذف کنند. بخشها و نهادهای خصوصی بسیار خطرناکتر از نهادهای دولتی عمل میکنند. بهطور کلی ادبیات و هنر راستین خصلت سیاسی دارد. در هر وضعیتی و در هر نقطهای، ادبیات و هنر راستین ناراضی از وضع موجود است و به آن انتقاد میکند. عموماً دولتها و نهادهای خصوصی این ادبیات را دوست ندارند. آنها ترجیح میدهند این ادبیات وجود نداشته باشد. وجود چنین ادبیاتی در جامعه باعث بالا رفتن سطح آگاهی مردم نسبت به حاکمیت میشود. ناشران خصوصی بهجای اینکه آثار روشنفکری را منتشر کنند به دنبال چاپ آثاری هستند که پولساز باشد و جنبههای چالشی در آن موجود نباشد.
با این موضوع موافق نیستم که خواندن ادبیات عامهپسند راهیست برای کتابخوانی. مثل این است که به مخاطب فیلمهای مبتذل نشان دهی و بگویی که این راهیست برای اینکه فرد در آینده به سراغ دیدن فیلمهای هنری برود. مردم در این فضا به ابتذال عادت میکنند و این نقطه مقابل روشنفکری است.
منبع:
ایلنا