طنز با چه چالشهایی روبهرو است؟
طنزپرداز برای رسیدن به موفقیت نهتنها باید در بخشهای مختلف علوم اجتماعی، علوم سیاسی، روانشناسی و فلسفه مطالعات قابل قبولی داشته باشد بلکه لازم است با تکنیکهای رایج طنز و ادبیات نیز آشنا باشد.
آرش فرهنگپژوه طنزپرداز کشورمان درباره چالش های طنز این طور می گوید:
در طنز رعایت خطوط قرمز رسانهای و طنز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است اما در این میان خط قرمزهای رسانهای با حساسیت بیشتری روبهرو است؛ مثلاً دولت، نخستین منتقد سرسختی است که با وضع خط قرمزهای عجیبوغریب هنر طنزپرداز را با مشکلاتی روبهرو میکند. با این حال باید پذیرفت که مردم نیز همواره نسبت به عملکرد طنزپردازان عکسالعملهایی را از خود نشان داده و میدهند.
کشورهای خارجی بهطور مستمر وقایع داخلی را دنبال میکنند و بسیاری از وقایع ایران در مجموع به سود آنهاست.
برخی از این روشنفکران و جامعهشناسان نهتنها منتقد طنزپردازان هستند، بلکه آنها را سوپاپ اطمینان دولتها نامیده و میگویند انتقاد طنزپرداز در عمل با نتایج معکوسی در جامعه روبهرو است؛ در باور این دسته افراد طنزپرداز وسیله دولت برای فرونشاندن اعتراضات و هیجانات مردمی است و آنها با این توجیه به دنبال از بین بردن کلی طنز ژورنالیستی در کشور هستند!
طنزپرداز بیش از هر چیز خودش را نقد میکند و از این طریق به دنبال تغییر جامعه پیرامونی خود است؛ من شک دارم که آیا در حال ایجاد تغییر در جامعه خود هستم یا خیر؟!
بایدها و نبایدهای طنزپردازان
طنزپرداز برای رسیدن به موفقیت نهتنها باید در بخشهای مختلف علوم اجتماعی، علوم سیاسی، روانشناسی و فلسفه مطالعات قابل قبولی داشته باشد بلکه لازم است با تکنیکهای رایج طنز و ادبیات نیز آشنا باشد؛ پیش از همه اینها اما بدون داشتن درآمد هیچ موفقیتی برای طنزپرداز محقق نمیشود؛ آخر چگونه ممکن است که طنزپرداز در عین استقلال و قرار نداشتن در سیستم دولتی یا اجرایی توان حل مشکلات مالی خود را داشته باشد؟
شرایط نباید بهگونهای باشد که طنزپرداز برای حل چالشهای پیش روی خود دست به دامان دولت یا حتی مردم شود؛ مرجع کمک طنزپرداز باید جامعه طنزپرداز کشور باشد نه دیگری یا دیگران.
طنزپرداز نباید به هر تریبونی تن دهد، برنامه طنز قندپهلو وابسته به صداوسیما است، همان صداوسیمایی که یکسری از دغدغهها در آن دیده نمیشود و این تقصیر خود طنزپرداز است. دید طنزپرداز باید از حالت بسته و تقلیدی فاصله بگیرد و بهجای انجام کارهای از پیش انجامشده به دنبال نوآوری و تنوع باشد.
هنرمند محکوم به تفکر است
بسیاری از هنرمندان کشور، در اصل متفکران اصلی اجتماع هستند؛ شاید اگر اتفاقات زندگی آنها به گونه دیگری رقم خورده بود آنها هرگز هنرمند نمیشدند، مثلاً ممکن بود بروند فیلسوف شوند. باید پذیرفت که در جامعه امروز ما، افرادی زندگی میکنند که تفکرات خود را در قالب هنر نمایان میکنند.
هنرمند محکوم به تفکر است بااینحال در جامعه امروز ایران انتظارات از هنرمند بسیار بیشتر از این است، این در حالی است که در بسیاری جوامع دیگر هنرمند خود صاحب تریبون است؛ او نهتنها دغدغه بازگو کردن تفکرات خود به مردم را ندارد بلکه در بسیاری موارد تنها به دنبال بافتن هنر بدون هیچ معنا و مفهومی است. اما در ایران اینگونه نیست چراکه جامعه از هنرمند انتظار دارد که متفکر باشد.
کثرت طنزپردازان
کثرت طنزپرداز بهخودیخود نه تنها لازم است و مشکلی ندارد بلکه در رشد و پرورش هنر طنزپردازی در میان علاقهمندان این عرصه نیز بسیار راهگشا است اما طنز دارای جنبههای انتقادی بسیاری است و طبیعتاً این جنبه باعث میشود که اصل خود هنر تحتالشعاع قرار گیرد. با این توصیف میتوان گفت که اشکال و آفت کثرت طنزپردازان زمانی خود را بیشتر آشکار میکند که یک عده طنزپرداز ضعیف بهعنوان طنزپرداز قوی معرفی میشوند.
منبع: ایسنا