تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به کتاب «خط تماس» نوشته محمدرضا بایرامی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شوق رسیدن به آسمان

نگاهی به کتاب «خط تماس» نوشته محمدرضا بایرامی

بخش کتاب وکتاب خوانی تبیان
کتاب «خط تماس


کتاب «خط تماس» بر محوریت 2 روز پایانی عمر گرانقدر شهید پر افتخار احمد کاظمی می‌گذرد اما نویسنده با توسل به روش‌های رفت و برگشت زمانی و روایتی غیرخطی از طریق ذهن شخصیت‌های فرعی سعی داشته خوانندگان را به فصل‌هایی تماشایی از نقش برجسته آن شهید بزرگوار در دوران دفاع‌مقدس دعوت کند. محمدرضا بایرامی که سابقه‌ای طولانی در رمان‌نویسی دارد، در «خط تماس» ضمن پایبندی به اتفاقات واقعی رخ داده در سانحه سقوط هواپیمای سردار کاظمی و یاران جاودانه این سفر، قوه تخیل خود را در روایتی شناور به کار برده و از همان ابتدای کتاب در جمله‌ای تکلیف مخاطب را روشن می‌کند: «این نوشته برداشتی است از یک زندگی؛ نه تاریخ است و نه عین زندگی. اسامی برخی افراد هم بنا به دلایلی، عوض شده است». از این طریق فضای ذهنی هم به کمک حقیقت ماجرا آمده و در پیچیدگی خیالی معلق در عمق روایت حرکت می‌کند تا ضمن اشاره به خرده‌روایت‌هایی همراستا با زندگی مجاهدانه شهید کاظمی به دورانی از حماسه‌آفرینی هم اشاره شود. محمدرضا بایرامی در اولین صفحه از «خط تماس»، قدرت واژگان خود را نشان می‌دهد، وقتی با قلمی روان و اشاراتی هنرمندانه از روز انتظار برای پرواز می‌نویسد: «خورشید آمده بود بالا سر کوهستان. آفتاب عمود می‌تابید و برف کهنه دامنه‌ها برق می‌زد. پوره‌های سفید و تمیز که در پناه صخره‌ها انبوه‌تر به نظر می‌رسیدند، مثل کاکلی، روی پیشانی سنگ‌ها جلو آمده بودند و کم‌کم سست می‌شدند. آب کمی از زیرشان شره می‌کرد و کمی می‌درخشید و دوباره در برف فرو می‌رفت.»

و اینچنین بود که در گذرگاهی که رو به آسمانی تیره و ابری بود و بارانی سیاه چون اشک‌هایی غم‌زده از هجرت دوستان روان می‌شد، سردار و دلاوران عشق منتظر پرواز به دشت شهادت بودند. بهانه سفر، رسیدگی به ناآرامی‌های شمال‌غرب بود و نقص فنی هواپیما، بحران قصه. نویسنده در این داستان مستندگرایانه کمتر نامی از شهید کاظمی آورده و نام سردار را برای شخصیت‌بخشی برمی‌گزیند. همچنین از طریق کاراکترهایی فرعی همچون محمود، منصور و برزگر که در رکاب سردار بوده‌اند، می‌توان از مناظری چندگانه به شخصیت درونی شهید احمد کاظمی نزدیک شد، همو که در پادگان حموریه سوریه دوره جنگ‌های نامنظم دیده و در جنوب لبنان جنگیده بود و در دشت‌های حماسه از غرب تا جنوب ایران یادگارهایی جاودانه از ایثار و شهامت ساخته بود. نویسنده که تجربه چنین روایتی را در کتاب «سه روایت از یک مرد» (براساس زندگی شهید علم الهدی) گذرانده بود، در جدیدترین اثرش سعی داشته مرزهای جسورانه‌ای از تلفیق خاطره و واقعه را به هم پیوند زده و اینچنین است که در لایه‌هایی ظریف از روزی نامساعد برای پرواز به سمت وقایع والفجر 4 و ارتفاع «لری» می‌رسیم و از تشویش‌های همراهان شهید کاظمی درباره این سفر به ماجرای ایجاد لشکر 8 نجف اشرف می‌رسیم. اگر چه نویسنده سعی داشته تجربیاتی جدید در روایت‌پردازی داشته باشد اما زنجیره رخدادها در مواردی دچار پراکندگی می‌شود.

محمدرضا بایرامی در نگارش رمان «خط تماس» به دنبال خط روایتی پازل‌گونه از اتفاقات دوران دفاع‌مقدس تا پروازی به نهایتِ عروج بوده و به دنبال واکاوی ابعاد درونی شهید احمد کاظمی و یارانی بلندپرواز همچون نبی‌الله شاه‌مرادی، صفدر رشادی، غلامرضا یزدانی، سعید مهتدی، حمید آذین‌پور و مرتضی بصیری است، فرماندهان و افسران عالیرتبه وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران و خلبانان زبده نیروی هوایی که در عملیاتی دوباره از شور عشق به همان جایی رفتند که لیاقتش را داشتند


همچنین با وجود اینکه در فصل‌های ابتدایی و انتهایی و بخشی از فصول میانی به حادثه سقوط هواپیمای فالکن پرداخته می‌شود اما زمینه‌های تعلیق و چالش‌برانگیزی رخداد برای مخاطب چنان بوده که انتظار پرداختی عمیق‌تر از سوی نویسنده احساس می‌شود. بایرامی در رمان زندگینامه‌ای «خط تماس» به دنبال پرتوافکنی به خصوصیات ارزنده شهید کاظمی همانند خوش‌خلقی و عدالت و رافت است و روایت دانای کل فرصت چشم‌اندازی به زوایای متمایز درونی و رفتاری آن شهید بزرگوار داده و با توجه به اینکه در پرواز 232 به ارومیه همگی سرنشینان به شهادت رسیده و شاهدی زنده برای روایتی مستند باقی نمانده، شرایط برای خلق فضایی ذهنی برای نویسنده باقی است که در صفحات انتهایی کتاب از طریق خط تماس از پرواز آشیانه به برج فرودگاه به آن اشاره‌ای می‌شود. نویسنده از ابتدای داستان نیز با خلق پیش‌زمینه‌ای از شرایط نامساعد جوی مقدمه‌ای برای بحران آینده فراهم کرده و در ادامه به دنبال همپوشانی رشادت‌های دیروز سردار به امروز وصالی نیکو است.

از طرفی به دلیل شوق شهادت در نگره شهید کاظمی ما در داستان روایت شده به جای کشمکش درونی شخصیت با کشمکش بیرونی (محیطی) مواجه می‌شویم؛ جایی که اطرافیانی چون برزگر با خواب‌هایی هراس‌انگیز و دنباله‌دار به دنبال منصرف‌سازی سردار از پرواز هستند. نویسنده در لحن درونی اثر گاه به طنزی مقطعی دست می‌زند، به طور نمونه می‌توان به خاطره سفر حج برای 3 سردار دوران (کاظمی، سلیمانی و قالیباف) از نگاه محمود اشاره کرد، جایی که تا آخرین لحظات مجوز خروج صادر نشده سپس در وقت‌هایی اضافه برای پرواز، به دلیل عدم وجود لباس شخصی برای شهید کاظمی، لباس‌های سرداری با تن‌پوش محمود تعویض شده و همین مساله موجی از شوخی و خنده یاران را به دنبال ‌دارد. محمدرضا بایرامی در نگارش رمان «خط تماس» به دنبال خط روایتی پازل‌گونه از اتفاقات دوران دفاع‌مقدس تا پروازی به نهایتِ عروج بوده و به دنبال واکاوی ابعاد درونی شهید احمد کاظمی و یارانی بلندپرواز همچون نبی‌الله شاه‌مرادی، صفدر رشادی، غلامرضا یزدانی، سعید مهتدی، حمید آذین‌پور و مرتضی بصیری است، فرماندهان و افسران عالیرتبه وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران و خلبانان زبده نیروی هوایی که در عملیاتی دوباره از شور عشق به همان جایی رفتند که لیاقتش را داشتند. کتاب «خط تماس» با استفاده از فضای پرداختی ادبی سعی داشته به این حادثه نگاهی شوق‌آفرین و روایتی عاشقانه داشته باشد تا گوشه‌ای کوچک از تبلور پرواز این شهدای عرفه در تاریخ ادبیات پایداری به یادگار بماند.


منبع: وطن امروز