تبیان، دستیار زندگی
عباس کیارستمی در «کپی برابر اصل» به شکلی تعاملی مخاطب را به دورن کمکش داستان می کشاند تا جایی که مخاطب جزئی از خود داستان می شود و شیوه رو در رو شدنش با داستان سرنوشت فیلم را در ذهن مخاطب رقم می زند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رهایی از دانستگی

نگاهی به  فیلم «کپی برابر اصل»


عباس کیارستمی در «کپی برابر اصل» به شکلی تعاملی مخاطب را به دورن کمکش داستان می کشاند تا جایی که مخاطب جزئی از خود داستان می شود و شیوه رو در رو شدنش با داستان سرنوشت فیلم را در ذهن مخاطب رقم می زند.



فیلم «کپی برابر اصل»

او بعد از آغاز نرم و بی سر و صدای داستانش، به مرور مخاطب را به حضور در دالانی فرا می خواند که ؛ در لایه های عمیق تر؛ بیرون آمدن از آن منجر به تغییر و تحول در شکل نگرشش نسبت به اصل یا کپی بودن در ظاهر، و اهمیت خود موضوع یا فرایند تفکر به یک موضوع می گردد. کیارستمی با پیش کشیدن مسئله تشخیص اصل از فرع و شناسایی کپی از اصل، دست و پنجه نرم کردن با مشغله ای فکری را برای مخاطب به تصویر کشیده است. در واقع او در ابتدا به وضع قواعد و در اختیار گذاشتن مواد اولیه برای جلب توجه مخاطب به این مسئله، در قامت روابط عِلّی و معلولی میان شخصیت های داستان، مخاطب را مجاب به همراهی با اثر می کند. به بیان بهتر در پله اول، مخاطب شاهد یک اثر سینمایی، به سیاق دیگر آثار سینمایی داستان گو است. تصور بر این است که فاصله میان مخاطب و رخدادهای حول و حوش شخصیت های اثر، مرز بین سینما و دنیای واقعیت را ترسیم کرده است. اما این همه مقدمه ای است برای تبلور جنس نگاه تعاملی کیارستمی و مخاطب اثرش.
در واقع از نقطه ای به بعد این مخاطب است که با جریان اثر همراه می شود و هویت بخشی به رخدادهای درون اثر را باعث می گردد. به بیان بهتر از مرحله حضور زن و مرد قصه در کافه و دیالوگ میان « الی » (ژولیت بینوش) و پیرزن کافه دار در مورد زن و شوهر بودن الی و جیمز (ویلیام شیمل)، و در ادامه توافق الی و جیمز برای ظاهر شدن در نقش زن و شوهر واقعی ، جنس مواجهه مخاطب با اثر تغییر می کند. این روند تا جایی پیش می رود که در انتها مخاطب نمی تواند با قطعیت اصل یا کپی بودن رابطه میان الی و جیمز را تشخیص دهد. اینجاست که مخاطب می بایست میان کلنجار رفتن برای کشف واقعیت و دنبال کردن نشانه ها و فکت های موجود در اثر برای کشف دقیق اصل یا کپی بودن رابطه جیمز و الی، یا رها کردن این چالش و کنار گذاشتن جدال بی حاصل برای تشخیص اصل از کپی ، یکی را انتخاب کند.

روند داستان فیلم به نوعی پیش می رود که در انتها مخاطب نمی تواند با قطعیت اصل یا کپی بودن رابطه میان الی و جیمز را تشخیص دهد. اینجاست که مخاطب می بایست میان کلنجار رفتن برای کشف واقعیت و دنبال کردن نشانه ها و فکت های موجود در اثر برای کشف دقیق اصل یا کپی بودن رابطه جیمز و الی، یا رها کردن این چالش و کنار گذاشتن جدال بی حاصل برای تشخیص اصل از کپی ، یکی را انتخاب کند.


ذهن منطقی وتحلیل گر احتمالا سراغ این انتخاب می رود که مثلا در ردیف اول نشستن الی در روز رونمایی کتاب مرد، یا اشاره جیمز به عادت اصلاح کردن یک روز در میانش ( که قبلا در غیاب او از زبان الی شنیده بودیم)، علاقه به شدت واقع نمای الی به جیمز، یا هتل رفتن دو شخصیت در انتهای داستان و ... را نشانی از اصل بودن رابطه بداند، ولی از دیگر سو نمی تواند دیالوگ های درون کافه میان زن و مرد که توافق می کنند نقش زن و مرد را بازی کنند، اینکه مرد از ابتدا مثل غریبه ها با زن برخورد می کرده، اینکه زن تک تک نزدیکانش را به مرد معرفی می کرده تا کتابی به نام آنها امضا شود و مرد آن اسم ها را نمی شناخته و ... می تواند منجر به برداشتی شود که رابطه جیمز و الی را، کپی رابطه ای که زن با همسر قبلی اش داشته جلوه دهد.
برای ذهن تحلیل گر و معتاد به مشغله فکری ، کم نیستند نشانه های متنوع و در عین حال ساده در فیلم که هر یک ذهن را به یک سر طیف اصل یا کپی بودن رابطه سوق می دهد. اما نکته اینجاست که دیالوگ «مری» خواهر الی، در مورد بی اهمیت بودن اصل یا کپی بودن و اینکه وقتی چیزی کپی باشد دیگر انسان نگران از دست دادن آن نیست و واکنش مرد که غبطه می خورد به سادگی ذهن «مری» و رها از مشغله فکری بودن او، هم می تواند کلیدی ترین نکته فیلم را رقم بزند.

فیلم «کپی برابر اصل»

در واقع با مدل نگاه اخیر، مخاطب بعد از کشاکش بسیار برای تشخیص اصل از کپی و بعد از همراه شدن با کیارستمی در تونل مشغله های فکری تبدیل به عادت شده، به ایستگاه دوری از تفکرات زاید می رسد و پذیرش هرآنچه که هست فارغ از اسم و عنوان و برچسب های قراردادی را در پیش می گیرد.
«کپی برابر اصل» همچون تونلی پوشیده از آیینه هاست که وسواس فکری مخاطب برای تشخیص اصل از کپی را پیش روی او قرار می دهد و در انتها مخاطب را بر سر دوراهی انتخاب قرار می دهد. انتخاب همان مسیر پرمشغله فکری که انتهایی بر آن متصور نمی توان شد و یا فارغ شدن از این چالش و پذیرش آنچه هست فارغ از اصل یا کپی بودنش و سراغ گرفتن از زندگی در لحظه حاضر و درک واقعیت در جریان به جای کشف نکاتی که بی ربط به واقعتی های در جریان است.

شناسنامه «کپی برابر اصل» (Certified Copy)


نویسنده و کارگردان: عباس کیارستمی
بازیگران: ژولیت بینوش (Juliette Binoche) و ویلیام شیمل (William Shimell)
مدیر دوبلاژ: سعید مظفری

خلاصه داستان: فیلم با سخنرانی نویسنده ای انگلیسی به نام جیمز میلر در معرفی کتابش به نام «رونوشت برابر اصل» شروع می شود که مربوط به اصالت و قدمت یک اثر هنری و اثری است که عیناً بر اساس آن خلق شده به طوری که تمایز میان نسخه اصل و نسخه بدل دشوار است ـ سنتی که معمولاً در نقاشی و هنرهای تجسمی و موسیقی سابقه دارد و در ادبیات و سینما با اینکه به گونه دیگری مرسوم است اما چندان پذیرفته نیست. زنی که عاشق آثار هنری و عتیقه فروش است (و اسمش را تا آخر فیلم نمی‌دانیم) نیز در سخنرانی جیمز میلر حضور دارد و حتی بعد از ورود او به سالن، از او می خواهد کتابش را برایش امضا کند اما به خاطر نق زدن های پسر کوچکش مجبور می شود سالن سخنرانی را ترک کند. او تلفن و آدرسش را برای جیمز می گذارد تا به گالری او سری بزند. مرد (نویسنده) بعد از سخنرانی به سراغ زن می رود و از او می خواهد که شهر را به او نشان دهد. آنها سوار اتومبیل زن می شوند و در جاده ای بسیار زیبا در ارتفاعات توسکانی ایتالیا، به طرف مکانی تاریخی به نام لوسیگنانو می روند و طی این سفر، رابطه آنها به تدریج پیچیده می شود.
 

محمدرضا مقدسیان
بخش سینما و تلویزیون تبیان

مطالب مرتبط:
هویت بخشی دراماتیک به اشیاء