تبیان، دستیار زندگی
اختلاف در ظواهر نه تنها بد نیست که بسیار مطلوب و حکیمانه است که اگر نبود انسانی از انسان دیگر باز شناخته نمی شد! قرآن کریم اختلاف در قبایل و زبان ها و... را عامل بازشناسی افراد می داند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : عباس شیشه گر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روح واحد جهانی در کالبد جامعه موعود

«دهکده جهانی»، یا «جامعه جهانی اسلامی» (2)

وحدت

در مقاله پیشین با عنوان "دهکده جهانی یا جامعه جهانی اسلامی" اشاره شد که در معارف اسلامی مردم جامعه در تعامل با یکدیگر و موثر و متأثر از هم اند و بالاتر از آن، فرد فرد انسان ها با جمع آنها برابری می کند! و مرگ و زندگی یکی برابر است با مرگ و زندگی همه! اما ممکن است سوال شود: با وجود این همه اختلاف در رنگ و نژاد و دین و... چطور حرف از اتحاد و وحدت جامعه انسانی آن هم در این عرصه وسیع –اتحاد جوامع از بدو خلقت تا کنون- می زنید؟ در پاسخ به این سوال قبل از هر چیز باید به منشأ این اختلافات پرداخت و بعد به نسبت میان آنها و جامعه واحد جهانی.
باید دقت کرد که این اختلافات در دو بُعد ظاهری و باطنی یا مادی و معنوی قابل طرح است. یک وقت مرز جغرافیایی و رنگ و زبان و... باعث تفاوت ها و اختلافات است و یک وقت اندیشه ها و اعتقادات و دین ها!
اختلاف در ظواهر نه تنها بد نیست که بسیار مطلوب و حکیمانه است که اگر نبود انسانی از انسان دیگر باز شناخته نمی شد! قرآن کریم اختلاف در قبایل و زبان ها و... را عامل بازشناسی افراد می داند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ ؛ اى مردم، بى‏تردید ما همه (افراد نوع) شما را از یك مرد و زن (آدم و حوّا) آفریدیم، و یا هر فرد شما را از یك پدر و مادر خلق كردیم، و شما را قبیله‏هاى بزرگ و كوچك قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید (پس در میان شما برترى نژادى نیست بلكه) مسلّما گرامى‏ترین شما در نزد خدا پرهیزكارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا و آگاه است. (1)
ولی گاهی منشأ اختلافات، فکری و عقیدتی است، سیاسی و فرهنگی است، این عرصه همان است که عرصه ظهور و بروز روح جمعی است و ما در این عرصه ادعای روند رو به وحدت جامعه بشری با وجود اختلافات را داریم!
در بیان این مطلب توجه شما را به این نکته جلب می کنیم که جامعه، حاصل جمع افراد انسان است و چون افراد انسان از یک نوع و از یک جنس هستند و ماهیتی واحد بر آنها حاکم است، ماهیتی که قرآن از آن به عنوان «فطرت» یاد می کند. بنابراین جامعه ای هم که از تجمع افراد این نوع، تشکیل می شود ماهیت و خواص واحد خواهد داشت هر چند انسان در مقاطعی از تاریخ زندگی خود، بر خلاف آن فطرت عمل کند که این هم مقتضای آن خاصیت فطری است که مختار است!(2)
آیاتى از قرآن كه دلالت مى‏كند دین در همه زمانها و در همه منطقه‏ ها و در زبان همه پیامبران راستین الهى یك چیز است و اختلاف شرایع از نوع تفاوت نقص و كمال است، فراوان می باشند. این منطق كه دین ماهیتاً یكى بیش نیست، بر اساس این جهان‏بینى از انسان و جامعه انسانی است كه انسان «نوع واحد» است نه انواع مختلف، همچنان كه جامعه انسانی از آن نظر كه یك واقعیت عینى است نوع واحد است نه انواع گوناگون.(3) آیاتی مثل:
« شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْكَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى‏ وَ عِیسى‏ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ ؛ براى شما از دین همان را تشریع كرد كه قبلًا به نوح توصیه شده بود، به علاوه قسمتى كه به تو- اى پیغمبر!- وحى كردیم و آنچه به ابراهیم و موسى و عیسى توصیه شد كه دین را به پا دارید و در آن پراكنده نشوید...»(4)

این منطق كه دین ماهیتاً یكى بیش نیست، بر اساس این جهان‏بینى از انسان و جامعه انسانی است كه انسان «نوع واحد» است نه انواع مختلف، همچنان كه جامعه انسانی از آن نظر كه یك واقعیت عینى است نوع واحد است نه انواع گوناگون.

شاید بتوان با تشبیه روح حاکم بر جامعه انسانی به اعضاء و جوارح و ارگانیسم بدن انسان که در همه ابناء بشر از صدر خلقت تا کنون علی السویه بوده و هست در مقابل تعدد جسم انسانها؛ مطلب را واضح تر کرد؛ اعضاء و جوارح آدمیان مثل یکدیگرند، همه دارای مغز و کبد و روده و معده و... هستند ولی این شباهت و اتحاد در ارگانیسم و اعضاء و جوارح باعث اتحاد اجسام بشر نیست، ما «یک انسان» نداریم بلکه انسانهای بیشماری بوده و هستند، جامعه انسانی هم علی رغم تعدد رنگها و... که شبیه جسم و کالبد انسانهاست دارای روح واحدی است که چون ارگانیسم حاکم بر بدن همه انسانها، عمومیت دارد و آن روح واحد در بیان قرآن « فطرت» نام دارد. فطرتی که خدایی است و متوجه اوست. (5)
در این نگاه مفهوم جامعه جهانی معنا و مفهوم دقیقتری می یابد چرا که فرقی نمی کند در عصر ارتباطات زندگی کنی یا در عصر حَجَر، در هر زمانی که باشی به حکم اینکه فطرتا اجتماعی هستی و چنین آفریده شده ای جزیی از پیکر جامعه انسانی هستی و این جامعه ناگزیر از قوانین و آداب و سنن است و بشر در طی سالیان متمادی برای رفع این نیاز فطری خود  زندگی اجتماعی در سایه قوانین - مدلهای گوناگونی را آزموده؛ از جامعه تک قطبی (به معنای وسیع کلمه) شامل زر سالاری، زور سالاری و .... ؛ و جوامع چند قطبی همچون جوامع کنونی که  تحت لوای نوعی جمهوریت و رای اکثریت، احزاب و گروه هایی را به مدیریت و قانونگذاری می گمارند!
اما به راستی کدام یک از این مدل ها توانسته کمال انسان را حتی در بُعد زندگی اجتماعی دنیایی تأمین کند؟ چه رسد به بُعد معنوی و ابدی او؟ آیا آیندگان به این سیستم زندگی اجتماعی روی خوش نشان خواهند داد؟
در مقاله آتی به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.

پی نوشت:
1) حجرات / 13
2) برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به :مجموعه آثار استاد شهید مطهری /ج2(جامعه و تاریخ) /ص 353
3) همان/ص 361
4) شوری / 13
5) فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ‏ اللَّهِ‏ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ: پس حق‏گرایانه روى دل خود را به سوى این دین (دین اسلام) كن همان طریقه و آیین فطرى خدا كه مردم را بر پایه آن آفریده و سرشته، (و) هرگز تبدیلى در آفرینش (تكوینى) خدا نباشد (و در آیین تشریعى او هم نباید باشد)، این است دین ثابت و استوار، و لكن بیشتر مردم نمى‏دانند. ( روم/30)

عباس شیشه گرها            
کارشناس سطوح عالی حوزه علمیه
بخش مهدویت تبیان           

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.