تبیان، دستیار زندگی
گار نگاهی به سیمای بازیگری محمدرضا فروتن به بهانه اکران "وقتی همه خواب بودند" در حالی که "به آهستگی" مازیار میری سیر حضور خود را در جشنواره‌های جهانی کامل می‌کند، "وقتی همه خواب بودند" فریدون حسن‌پور هم روی پرده سینم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فروتن و دغدغه عبور از کلیشه‌های ماندگار


نگاهی به سیمای بازیگری محمدرضا فروتن به بهانه اکران "وقتی همه خواب بودند"

در حالی که "به آهستگی" مازیار میری سیر حضور خود را در جشنواره‌های جهانی کامل می‌کند، "وقتی همه خواب بودند" فریدون حسن‌پور هم روی پرده سینماهای کشور است. تفاوت اساسی شخصیت‌های اصلی این دو فیلم و شیوه برگزیده محمدرضا فروتن برای نمایش آنها ما را بر آن داشت تا تحلیلی بر سیمای بازیگری این هنرپیشه جوان داشته باشیم.

در دورانی که بازیگران در کاراکترهای مشخص با محدوده سنی محدود کلیشه می شوند، گاهی پیش می آید که خود بازیگر هم تمایل به شکستن قالب های مرسوم پیرامونش دارد ولی عرصه ای برای بروز پیدا نمی کند. چه بسیارند بازیگرانی که در نقش پدربزرگ، مادر، دختر دم بخت، جوان اول، قاچاقچی و ... کلیشه می شوند و هرگز نمی تواند یا نمی خواهند خود را در عرصه نقش های دیگر بیازمایند.

غافل از اینکه بازیگری یعنی به چالش کشیدن حس های مختلف و توانایی های بازیگر در همین گونه گونی. در چنین فضایی دنبال کردن رد پای بازیگری که دغدغه همین چالش ها را دارد و پرونده کاری اش گویای همین ویژگی است می تواند جذاب باشد. محمدرضا فروتن بازیگری است که پس از بازی در "هدف"، "فاتح" و "ماه و خورشید"، در اپیزود "تماشاخانه" مجموعه تلویزیونی "سرنخ" کیومرث پوراحمد با بازی در نقش شخصیتی دچار تردید و کشمکش درونی با خود مورد توجه مخاطب و البته کارگردانان سینما از جمله مسعود کیمیایی قرار گرفت و موقعیت بازی در نقش اول "مرسدس" را پیدا کرد.

بازی در نقش جوان عاصی که یک شبانه روز مجال سوار شدن بر مرکب خیال را دارد، مقدمات جای گیری این بازیگر در کاراکتری بود که با "قرمز" فریدون جیرانی تثبیت شد. مردی روانپریش و متعصب که همه چیز را در انحصار خود و به زور می خواهد؛ حتی عشق را.

فروتن در نوعی بازی بیرونی که به خصوص در انقباض عضلات صورت و گلو نمود پیدا می کند و کنترلی که روی صدا دارد می تواند با شیوه کلام، حتی دیالوگ ها را هم ارتقا دهد. مجموعه این توانایی ها علاوه بر جلب همذات پنداری مخاطب حتی در چنین نقشی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برایش به ارمغان آورد.

با این موفقیت، همانطور که رسم لایتغیر سینمای ایران و چه بسا جهان است، سیل پیشنهادهای مشابه با کاراکتر فیلم "قرمز" به سوی فروتن روانه شد. همانطور که خسرو شکیبایی بعد از "هامون" و ... هم گرفتار چنین معضلاتی شدند.

بازی در "دو زن" تهمینه میلانی و "فریاد" کیمیایی در ادامه کاراکتر مرد عاصی و ناسازگار با جامعه پیرامون، در پرونده کاری فروتن ثبت شد. هر چند جسارت او در قبول یک نقش فرعی در "دو زن" آن هم در شرایطی که می توانست جوان اول فیلم ها باقی بماند آغاز تلاش فروتن برای شکستن قالب های آشنا و محدود موجود تلقی می شود و البته "فریاد" هم مهجور ماند و به اکران عمومی درنیامد.

با "اعتراض" کیمیایی و "متولد ماه مهر" احمدرضا درویش می توان گفت فروتن قدمی تا کلیشه شدن فاصله نداشت. هر چند دغدغه های سیاسی نسل امروز در "اعتراض" و همینطور آرمانخواهی شخصیت اول "متولد ماه مهر" با دغدغه میهن و دفاع مقدس تا حدی این کلیشه را ارتقا می داد، ولی در نهایت با مرد جوان متعصبی رو به رو بودیم که دچار تضاد با جامعه پیرامونش بود و نمود آشکار رفتاری اش هم رگ های برآمده گردن و صدای دورگه و خاصش بود که او را در یادها نگه می داشت.

محمدرضا فروتن با بازی در فیلم متفاوت "رقص با رویا" که اولین تجربه کارگردانی فیلمبردار صاحب سبک سینمای ایران محمود کلاری بود جرقه های تلاش برای متفاوت شدن را گسترش داد و همان سال با بازی در "زیر پوست شهر" رخشان بنی اعتماد نشان داد بازیگری نیست که خود را محدود به کارگردان یا کلیشه خاصی کند. لحظات عاطفی خاصی که این کاراکتر با مادرش به عنوان یک تکیه گاه عاطفی دارد از نکاتی است که تا حد زیادی ابعاد لطیف و عاطفی او را هم در معرض دید مخاطب قرار می دهد. وجهی که تا به حال کمتر در این بازیگر دیده بودیم و نگاه یکسویه به او و توانایی هایش را موجب می شد.

"شب یلدا" کیومرث پوراحمد نقطه عطف کارنامه بازیگری فروتن است. فیلمی که شاید هر بازیگری در دوره بازیگری خود آرزوی آن را داشته باشد. فیلمی متکی بر یک شخصیت در یک لوکیشن محدود که چالش های درونی او را به عنوان یک مرد -همسر - پدر به تصویر می کشد. فیلمی که به این بازیگر فرصت داد عاشقی کند، متنفر شود و مخاطب را هم عاشق این سیر عشق و تنفر کند و درمقابل فروپاشی و فریادهایش را درقالب تمهیدات و مولفه های تصویری در سکوت و چنبره انزوایش متمرکز کند.

در چنین شرایطی که این بازیگر در اوج ستاره شدن فاصله چندانی با کلیشه شدن در این کاراکترهای تثبیت شده نداشت، مسیری که برای ادامه بازیگری اش انتخاب کرد شاید تنها راهی بود که کسی فکرش را نمی کرد. فروتن در اوج از سینما و پیشنهادهای مشابه فاصله گرفت. فاصله ای که می توانست به حذف او از سینما بینجامد. این بازیگر دو سال از سینما فاصله گرفت و پس از طی این دوران گذار با چهره ای متفاوت به سینمای ایران بازگشت؛ با تفاوت در شخصیت هایی که به تصویر می کشید و البته در شیوه بازیگری.

حضور در فیلم غریب "ملاقات با طوطی" علیرضا داودنژاد حاصل همین دغدغه های پس از گذار است. فیلمی که حتی تکلیف کارگردانش هم با فیلم و لحن حاکم بر آن مشخص نیست و طبیعی است که نه تنها فروتن بلکه فهرست بازیگران طراز اول فیلم هم دچار سرگردانی خاصی هستند که فقط می توان آن را در حد یک تجربه از نظر گذراند.

بازی در "سربازهای جمعه" مسعود کیمیایی هم به جهت پرداخت نشدن مناسب و نگاه یکسان فیلمساز به خطوط قصه، این فیلم و البته شخصیت ایفاشده توسط فروتن را دچار تناقض های آشکار کرد. از یک طرف سکانس های فوق العاده ابتدایی که بحران عاطفی و احساسی او را در کنار خانواده تازه پدر از دست داده به تصویر می کشد و از طرف دیگر پراکندگی خاصی که در ادامه دچار قصه پردازی و روایت می شود و سرانجام این شخصیت و داستانش را دچار اغتشاش می کند.

در همین سال بازی در نقش احمدشاه فیلم "شاه خاموش" ساخته همایون شهنواز جولانگاه خوبی برای این بازیگر است که دغدغه تجربه عرصه های دیگر را دارد. کاراکتر تاریخی احمدشاه با دلمشغولی های خاص سیاسی که از او سراغ داریم و البته موقعیت ویژه اش به عنوان شاهی ناخواسته که هنوز درگیری های عاطفی دارد، در مجموع کاراکتری جذاب برای به چالش کشیدن توانایی های یک بازیگر است، هر چند این فیلم چهره سیاسی این شاه جوان را کمتر در معرض دید مخاطب قرار می دهد.

"بازنده" قاسم جعفری و "هشت پا" داودنژاد هم ادامه تلاش های فروتن برای شکستن این قالب هاست که نتیجه اش هم در حد همین تجربه کردن است نه چیزی فراتر. در این میان "باغ های کندلوس" ایرج کریمی اثری متعارفتر است. کاراکتر مرد عاشق پیشه ای که به نوعی تبدیل به نماد عشق جاودانه ای می شود که پس از گذشت چند سال از مرگ او و همسرش، دوستانشان را به جستجوی گور آنها وامی دارد و از جهت بازی هم خاص می شود. فروتن در این فیلم به دلیل همذات پنداری با نقش بسیاری از دیالوگ های خود را در دهان شخصیت قرار داد و با نظر کارگردان و البته میزانسن خاص سکانس های ماندگاری را به تصویر کشید که سکانس نماز خواندن یکی از آنهاست.

بازی در کمدی "مجردها" اصغر هاشمی که به نوعی وابسته به شوخی های تکراری بازیگران آشنای تلویزیونی است، سئوالات زیادی ایجاد کرد. بازی در فیلمی که نه تنها فروتن بلکه تلکیف بازیگرانی مانند پسیانی هم در آن مشخص نبود و همه بار منطق و کمدی قصه بر دوش توانایی های شخصی برخی بازیگران بود.

"بربادرفته" صدرا عبداللهی از معدود فیلم های سیاسی است که با چند سال تأخیر به اکران عمومی درآمد و مهجور ماند. شخصیت سیاسی که فروتن در این فیلم ایفا می کند ابایی از بیان شعارهای سیاسی و نقطه نظرات قدیمی اش ندارد. آرمان ها و دغدغه هایی که او را از عشق، زندگی و یک خانواده عادی محروم کرده است. "نوک برج"، سومین همکاری فروتن و پوراحمد، این بار در قالب یک کمدی خاص و نسبتاً حساب شده که کاراکتر فروتن با اضافه شدن چاشنی سماجت و ... به عاشق جسور همیشگی، با تکیه کمتر بر میمیک چهره بیشتر بازی بیرونی از عاشقی کردن به تصویر می کشد و می تواند پرداختی جدید از این کاراکتر در کنار "شب یلدا" باشد.

بازی در "به آهستگی" مازیار میری از کاراکترهای ویژه کارنامه فروتن است. نقشی که بازی درونی ظریفی را می طلبد و توانایی های این بازیگر را به چالش می کشد. کاراکتر مردی از طبقه کارگر و شوهری که در غیبت نابهنگام زنش باید از میان قضاوت های مختلف مردم به تحلیل شخصی در مورد عملکرد زنش برسد. مردی که نه دوراهی بلکه بر سر سه راهی انتخاب است.

محمدرضا فروتن با استفاده ظریف از حرکات بیرونی و انعکاس تردید و کشمکش های درونی این کاراکتر در نوع نگاه، استیصال و تردیدی که در تصمیم گیری دارد و حتی سکوتی که در لحظاتی به جای واکنش نشان دادن اختیار می کند، از این شخصیت تصویری به یادماندنی می سازد.

کاراکتر نصیر در فیلم "وقتی همه خواب بودند" هم از کاراکترهای خاص پرونده بازیگری فروتن است. جوانی ساده دل که در همان معصومیت کودکی متوقف شده و تنها رابط به حق دنیای بزرگسالان و کودکان است. کسی که این شایستگی را پیدا می کند که آرزوی بی بی را با همت بچه های روستا عملی کند و آن سفر حج مجازی را برایش تدارک ببیند.

شخصیت های ساده دل در سینمای ایران معمولاً بروز مشابهی دارند و با گریم مشخص محدود به یکسری بازی های بیرونی با نوع گویش و لحن خاص می شوند. فروتن در این نقش با کمترین استفاده از گریم و با توسل به لهجه محلی که از مختصات قصه است، از لحن آشنایش فاصله می گیرد و با استفاده بجا از میمیک چهره و عضلات چهره تصویری نسبتاً جدید از این کاراکتر آشنا ارائه می دهد.

کارنامه بازیگری محمدرضا فروتن با همه تنوعات خوب و نامتعارفش هنوز هم جای زیادی برای غافلگیر کردن مخاطبانش دارد. بازیگری که دغدغه به چالش کشیدن توانایی هایش را در نقش های مختلف دارد و نمی خواهد در محدوده کلیشه هایی که خودش ماندگار کرده، بماند.

منبع : خبرگزاری مهر