مسئول محاصره خرمشهر
شهید باقری میگوید: پس از روزهایی که قرار بود عملیات خرمشهر انجام شود، طرح عملیات به این صورت شد که از آبادان به سمت خرمشهر نیرو بیاید، قرارگاه فتح، خرمشهر را محاصره کند و قرارگاه فجر، عرایض را تأمین کند و قرارگاه نصر، در امتداد دژ پایین بیاید و منطقه اروندرود را تأمین کند. نکتهای که وجود داشت و ازنظر نظامی حدس زده میشد، این بود که عراق در سه کیلومتری شلمچه-که ما هستیم-هیچگونه ضد حملهای انجام نمیدهد و خیلی راحت رفتوآمد میکند و اهمیت زیادی به رفتوآمدها نمیدهد، تخمین زده میشد که عراق اقدام به احداث پلی روی اروندرود کرده، طول و عرض آنهم زیاد است، ولی قطعاً در این حدفاصل، پلی برای عراق وجود دارد.
عراق مطمئن است منطقه تحت اشغالش را حفظ میکند البته، صدام شمال خرمشهر را که بین مارد و جاده آسفالتی بود، رها کرد و از طرف جنوب به یک خاکریز آمد و در آنجا مستقر شد و دیگر هیچ نشانهای از اینکه عراق عقبنشینی کند و خرمشهر را تخلیه کند وجود نداشت، بهخصوص با عکس هوایی که گرفته شد این حدس بهیقین مبدل شد که عراق در (اروند) در حدود شش کیلومتری شرق شلمچه پلی احداث کرده شناساییهایی نسبت به سربند عراقیها انجام شد، در بعضی محورها، سیمهای تلفن در خط خودمان و خط دشمن کشیده شد و میدانهای مین پاکسازی گردید و قرار شد که عملیات در مرحله آخر انجام شود،
عملیات در ساعت 22:30 شب آغاز شد. مشکل این مرحله از عملیات به آن دلیل بود که خط عملیات سراسری بود، یعنی در حدود دوازده، سیزده کیلومتر حدود شش نفر نیرو که میخواستند به این خط بدهند بههیچوجه مسائل هماهنگی رعایت نمیشد. نیرو هم صبر نمیکرد، برای اینکه بقیه نیروها در منطقه بودند عراق هم جلوی سربند سیمخاردار و مین گذاشته بود... تیپ حضرت رسول (ص) اولین نیرویی بود که به (سربند) رسید و با تیپ 22 عراق درگیر شد و به داخل نفوذ کرد.
تیپ دزفول با مشکلاتی از قبیل میدان مین و آتشی که عراق روی دشت داشت با یک مقدار تأخیر توانست به مواضع دشمن نفوذ بکند و در ادامه دژ حرکتش را به سمت پایین انجام داد و در تقاطع دژ و جاده آسفالت بهصورت نیروهای پدافندی مستقر شد.
تیپ حضرت رسول (ص) به دلیل اینکه کمی صبر کرد تا تیپ دزفول بیاید نتوانست خودش را به پل عراق درروی اروند برساند و تمام سعی بر این شد که خاکریز در شمال خین زده بشود و بهموازات خین پدافند بکنیم، به دلیل اینکه امکانات کم بود نیروها زیر پل بودند، برای همین در فاصله 48 ساعت بعد از آغاز عملیات، زیر جاده آسفالت مجدداً به تیپ دزفول واگذار شد، در ضمن دژ تا جاده آسفالت بلند و قابلقبول بود، به سمت خین، فاصله دژ بیشتر از سه سانتیمتر نبود و لازم بود که جنوب جاده آسفالت به تیپ دزفول و قسمت غربی و جنوبی جاده که بهموازات خین بود به نصر دو واگذار شود.
در سمت جنوب جاده آسفالت- که دژ و خاکریزش را بلند کردند- تیپ دزفول مستقر شد، بعد تیپ حضرت رسول (ص) با تیپ دو لشکر یک خط موازی را در خین تشکیل دادند، در حدود سه شب بعد از آغاز عملیات قرار شد که تهاجمی برای انهدام پل و تأمین خین صورت گیرد، اما تهاجم دیر آغاز شد، بنابراین، نیروها به پل حمله کردند و توانستند پل را پیدا کنند و به داخل جزیره (بواربین) بروند، ولی عراق در جزیره بوارین، نیروی پیاده زیادی گذاشته بود؛ زیرا حدس زیادی میزد که ما بخواهیم از سمت پل به بصره برویم، ولی از طرفی نمیخواست که پل را خراب کند، در اینجا، دو حدس زده میشد نخست اینکه حفظ جزیره بوارین برای عراق مفید بود و اگر ما به این جزیره میرسیدیم عراق تأمین شط العرب را از دست میداد، مسئله دوم این بود که عراق درصدد بود همیشه یک جناح جنوبی را درصحنه عملیات داشته باشد که اگر خواستیم عملیات را به سمت غرب ادامه دهیم او بتواند برای تهدید نیروهای اسلام از جناح جنوبی استفاده کند، آنها نیروها را با فشار بیرون زدند، ولی گفته میشد که روی پل، 50 کیلو مواد گذاشتهاند که با پرتاب یک توپ و انفجار مواد منفجره پل نیز منفجرشده است. مسلم است که پل اصلی اروند در اختیار عراقیهاست، عراقیها برای رفتوآمد تا جزیره بوارین از پل استفاده میکنند، وضعیت کنونی عراق در شمال خین خط خیلی ضعیفی است، نیروی پیاده مقابل خودش را مینگذاری کرده و به آن صورت آنجا را خطری تهدید نمیکند، عراق بیشتر برای تهدید جناح جنوبی عملیات، شمال خین را نگه داشته است، کار دیگری که درباره خین کرده بود اینکه خاکریز جنوب خین را - که سمت خودش است - حدود سه متر بلند کرده و خاکریز سمت ایران را یک مقدار تراشیده و به پایین آورده بود به طوری که نیروها نمیتوانستند برای شمال خین مستقیماً خط پدافندی داشته باشند.
مسئلهای که من داشتم، این بود که قضیه خرمشهر با اطمینان انجام شود، مشکلاتی که در طول این عملیات داشتیم به دلیل وجود حالت اضطراب در بین بچهها بود، این نظر که اگر عملیات خراب شود قضیه چه خواهد شد این بود که همه تلاشها برای این بود که مسئله بهصورت محکم انجام شود. ما مطمئن بودیم به حول و قوه خداوند قضیه خرمشهر حل خواهد شد، طرحی که داده میشد طوری نبود که یک فرد فقط برای انجام آن کار کند نه چیزهای دیگری است که باید به خاطر آنها کار کرد.
خلاصه قرار شد که ما از عملیات (برون مرزی) صرفنظر کنیم، اگر تیپ قرارگاه فتح کارآیی دارد بیاید خرمشهر را محاصره کند طوری که ممکن است محاصره قوی شود و مطمئن شوند که کسی از خرمشهر بیرون نمیرود از طرف دیگر، قرارگاه فتح بیاید نهر عرایض را تأمین کند، برای اینکه کار تأمین بدون اشکال باشد و با ضد حملههای عراق از سمت غرب مواجه نشوند. قرارگاه نصر هم یک مدت ادامه منطقه دژ را تأمین کند که عراق نتواند عکسالعملی یا عملیاتی انجام بدهد، عراق با اینکه میدانست چهارده هزار نفر از نیروهایش در خرمشهر هستند نتوانست هیچگونه ضد حملهای را در منطقه غرب و شلمچه انجام دهد، برای اینکه نیروهای ما این اجازه را به (عراق) نمیدهند. البته، طرح بهصورت کلاسیک نبود. برای همین هم برادران ارتش با این طرح موافق نبودند هنوز هم که هنوز است میگویند طرح، طرح خوبی نبود.
قرارگاه فتح مسئول محاصره خرمشهر بود. همچنین، فاصله دژ و مرز عراق حدود دو کیلومتر بود که این دو کیلومتر ازنظر زمین هیچ اجازهای را به عراق نمیداد. شنیدیم که عراق نتوانست ضد حملهای را برای آزاد کردن خرمشهر انجام بدهد و نیروها را از المنصور به منطقه میآوردند، در ضمن لشکر هفت پیاده عراق هم بود، ولی دیدیم که لشکر هفت پیاده را نتوانست وارد عمل بکند، میخواست از طریق پل اروند بیاورد وارد عمل کند، ولی به دلیل باریک بودن معبر منطقه و تشکل کامل نیروهای اسلام از نیروهای پیاده نیز نتوانست استفاده کند و به لطف خداوند خرمشهر آزاد شد.
منبع: خبرگزاری ایسنا