دخترای فامیل

بچه ها واسه همینه که می گن فوتبال خانم ها پیشرفت نمی کنه دیگه، یه لباسو که تو دو تا بازی نمی پوشن ، بعدش هم همشون عین هم لباس نمی پوشن.

لیلا: سلام دخترا، هستین؟
معصومه: سللللام، من که هستم، خوبی؟
لیلا: نه.....
ثریا: منم اومدم
شادی: تو مگه سر کار نرفتی؟
ثریا: مریضم
شادی: اِ... چی شده دختر خاله خوشگلم؟
ثریا: هیچی، مسموم شدم، معده ام داره سوراخ می شه!
شادی: الهی بمیرم، باز آشغال های بیرون رو خوردی؟
لیلا: ببخشیدا، یکی یه حالی از منم بگیره، خوبه گفتم خوب نیستم!
شادی: تو چته؟ تو هم مریضی؟
لیلا: نه...
ثریا: پس برو خدا رو شکر کن که سالمی، هیچی مثل مریضی وحشتناک نیست.از کار و زندگی افتادم به خدا...
معصومه: بگو چی شده لیلا جون، الان بچم بیدار می شه باید برم.
شادی: راستی جوجه کوچولوت چطوره؟ یه عکس تازه ازش بزار
لیلا: بابا، یکی به درد من برسه...
معصومه: باشه الان می ذارم، پسر من خوشگل ترین پسر دنیاس
حدیث: سلام بر دخترای فامیل، لیلا عزیزم، به خودم بگو چی شده؟
معصومه:اینم عکس جدید، ماشالا بگین ها

شادی: وای خدای من...چهار تا بوسش کن
حدیث: ماشالا چه بزرگ شده! می گم دورهمی هامون کم شده ها
لیلا: خوب هیشکی به من توجهی نداره، من می رم خودم رو بکشم، کاری ندارین؟
معصومه: بگو دیگه چی شده؟
مریم: هیچی بابا، با شوهرش دعواش شده
شادی: تو از کجا اومدی؟
مریم: از تو آسمون ها عزیزم
ثریا: آی خدا دارم میمیرم، بچه ها نفری یه حمد شفا برای من بخونین
شادی: لیلا بگو چی شده دیگه؟
مریم: بچه ها مگه نمی دونین، مشکلات لیلا خیلی جدیه، باید کارشناسیش کنیم.
حدیث: کلا لیلا رو باید تغییر بدیم
معصومه: لیلا گلی بگو دیگه
شادی: همیشه تو زندگیتون تغییر ایجاد کنید
.
.
.
مثلا من الان رو تلویزیون نشستم، دارم مبل نگاه می کنم.
لیلا: بی مزه، من اعصابم خورده، تو جوک می زاری؟
شادی: نه گفتم فضا عوض بشه
ثریا: آقا من دارم میمیرم، این لیلا هم ناز می کنه
لیلا: شب مهمونی دعوت دارم
مریم: وای ی ی ی ی ی ، بدبخت شدیم رفت
لیلا: مریم مسخره بازی نکن، جدیم ها
شادی: خوبه دیگه، خوش به حالت، بیا ما رو هم ببر، به خدا دلم واسه یه مهمونی لک زده، ثواب داره
معصومه: منم بیام؟ لباس خوشگل های پسرم مونده، جایی نداریم که بپوشه!
شادی: واسه ی همین تو بهار، لباس زمستونی تنش کردی؟
معصومه: آره، باور کن، دیدم داره کوچیکش می شه، گفتم تنش کنم ازش عکس بندازم.
حدیث: خوب لیلا جون مگه مهمونی دعوت داشتن بده؟
لیلا: نه، ولی من چی بپوشم؟
مریم: تو که اونهمه لباس داری؟
لیلا: کجا من لباس دارم؟ همش به درد نخوره
ثریا: اونی رو بپوش که تولد من پوشیدی، بلوز دامن نارنجیه رو می گم
لیلا: نه، اون منو چاق نشون می ده
معصومه: یه شلوار لی با یه بلوز طلایی یا مشکی، راحت و ساده
لیلا: شلوار نمی خوام پام کنم.
مریم: می دونی چیه، تو این قدر لباس داری، نمی دونی کدوم رو بپوشی
شادی: راست می گه ها، دو تا کمد پر لباس داری، بازم می نالی
ثریا: حالا چه فرقی داره که چی بپوشی، مهم اینه که بهت خوش بگذره
لیلا: نه خیلی هم مهمه، اگه سر و وضعم خوب نباشه که بهم خوش نمی گذره، همه دارن نگام می کنن و تو دلشون مسخره ام می کنن
مریم: گفتم لیلا مشکل اساسی داره ها
معصومه: برو بابا دیوونه، همشون به فکر غذا و خوراکی ان، کی به لباس تو کار داره؟
ثریا: من که یکی دو دست لباس دارم، همه جا هم می پوشم، عین خیالم هم نیست
لیلا: خدایی تو که خیلی ضایعی
ثریا: عوضش مثل تو واسه یه مهمونی رفتن عزا نمی گیرم
شادی: بچه ها واسه همینه که می گن فوتبال خانم ها پیشرفت نمی کنه دیگه، یه لباسو که تو دو تا بازی نمی پوشن ، بعدش هم همشون عین هم لباس نمی پوشن
حدیث: تکراری بود، از اون جوک های زیر خاکی
شادی: می دونم ولی جاش اینجا خالی بود.
معصومه: می خوای برو با شوهرت یه فصل دعوای اساسی بکن، اصلا مهمونی نرین
شادی: راحت باش بابا، این قدر سخت نگیر، برو مهمونی یه شکمی از عزا در بیار، اصلا بیا از خودم لباس بگیر
لیلا: وای ی ی ی ، خدا به دور، لباس های تو که...
ثریا: خوبه مثل من مریض بشی، نا شکری نکن بچه
شادی: به لباس های من توهین نکن ها، چاقالو
معصومه: خوب تا دیر نشده برو یه لباس مناسب بخر
مریم: لیلا رو نمی شناسی؟ کل کره زمین رو باید بگرده تا یه لباس رو بپسنده
معصومه: من جوجم بیدار شد، رفتم
حدیث: لیلا جونم، منم باید برم و تو رو با دو تا کمد پر از لباس تنها می ذارم
لیلا: دخترای فامیل ما رو باش، آهای کجا رفتین؟
پس من چی بپوشم؟ کمک