تبیان، دستیار زندگی
طی نگارگری همواره چهره پردازی افراد متناسب با جایگاه و منزلتی که دارند به تصویر کشیده می شود که آن را خیالی نگاری گویند؛ اما این قواعد درباره پیامبران الهی صدق نمی کند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگارگری؛ هنری به سوی آسمان

تصویر پیامبر اعظم در هنر و عرفان اسلامی

طی نگارگری همواره چهره‌پردازی افراد متناسب با جایگاه و منزلتی که دارند به تصویر کشیده می‌شود که آن را خیالی‌نگاری گویند؛ اما این قواعد درباره پیامبران الهی صدق نمی‌کند.

بخش هنری تبیان
نگارگری

گرچه این خیالی نگاری ها در دوره های مختلف متناسب با تخیلات افراد هنرمند به تصویر درآمده، اما درباره شمایل حضرت رسول(ص) باید ساده باشد، زیرا ایشان چهره ای اسطوره ای دارد و مخاطب نباید بنا بر آنچه در اثر می بیند، تصوری خاص درباره چهره حضرت ختمی مرتبت به دست آورد.

شمایل نگاری های سیمای حضرت رسول(ص) معمولا به دو صورت است؛ نخست تصاویری که چهره پیامبر را با نقاب نشان می دهند و دوم آثاری که چهره ایشان را با اجزای صورت به تصویر می کشند.

کسانی که سیمای پیامبر را به شکل کامل به تصویر کشیده اند، معمولا کوشیده اند بهترین وجه را نشان دهند. ولی جالب است که معیارهای آنان در دوره های مختلف متفاوت بوده است. برای نمونه در دوره تیموری، تصویر گران چهره پیامبر را با مختصات نژاد زرد نقش می بسته اند. در دوره صفویه نیز معمولا چهره ای شبیه ترکان به تصویر کشیده می شده است. در مکتب شیراز و هرات وضع چهر ه ها تا حدی متفاوت شده و قابل قبول تر هستند، ولی با وجود تمام این تطورها، بهتر آن است که سیمای پیامبر در آثار هنری با نقاب ترسیم شود. در هر صورت این گونه چهره سازی ها پهلو به اسطوره می زند و بهتر است وجوه آن مشخص نباشد تا مخاطب گمان نبرد تصویرگر چهره شخص خاصی را نشان داده است.

معراج؛ مجال نگارگران برای تصویرگری پیامبر

یکی از بهترین وضع هایی که طی آن می توان ابعادی از شخصیت یا زندگی حضرت رسول را نشان داد به تصویر کشیدن حوادث زندگی ایشان است. در این میان مهم ترین گزینه، معراج پیامبر گرامی است. هنرمندان در سده های مختلف معراج را به تصویر کشیده اند. در معراج نگاری ها، معمولا یک اسب نمادین وجود دارد که دست و پای آن مانند سُم آهو است ولی صورت آدمی گونه دارد. دُم آن را نیز به دو صورت تصویر کرده اند؛ برخی برای آن دمی از طاووس گذاشته اند و برخی دیگر که طرفداران قدرت هستند، دم شیر.

مسلم آن که این اسب، یعنی بُراق، براساس احادیث یک نماد است و نه اسبی واقعی.

هاله نور برای چهره رسول اکرم(ص) گاه به صورت خورشیدی یا دایره ای است و گاه شبیه سرو یا شعله آتش. (که در پایین پهن است و در بالا نوک تیز) هر دو صورت، ریشه های قرآنی دارند. هاله دایره ای به خورشید و قسم هایی که از آن در قرآن یاده شده و هاله سروی، به ماجرای حضرت موسی(ع) در کوه طور و سخن گفتن او با درخت اشاره دارد.

در همین معراج نگاری ها، برخی چهره پیامبر را با استفاده از تمام اجزای صورت نشان داده اند و برخی به هاله های متفاوت اکتفا کرده اند. وجه مشترک این تصاویر، ترکیب قرار گرفتن پیامبر بر اسب است که چهره مبارک ایشان به صورت نیمرخ همراه با هاله ای نورانی نگاه رو به جلو دارد.وضع معراج پیامبر در قرآن شرح داده شده و نگارگران معمولا کوشیده اند با استفاده از قرآن و احادیث این وضع را به تصویر کشند.

هنر اسلامی، هنری آسمانی است. ما انسان هایی زمینی هستیم که روحمان رو به تعالی و افلاک دارد. این سیره افلاکی باید در لباس، تن و طرح کلی پیامبر اسلام به بهترین شکل نشان داده شود، پس هنرمندان باید با این متون دینی آشنایی دقیق و فراوانی داشته باشند. لزوم مطالعات بسیار و توجه به نکات ظریف فراوانی که در این باره وجود دارد، همگی دست به دست یکدیگر داده اند تا کمتر نگارگری برای به تصویر کشیدن معراج اقدام کند، حتی اگر علاقه زیادی برای انجام این کار داشته باشد، زیرا آنها خوب می دانند هنر نگارگری آسمانی است. برخی از این نگارگران حتی برای دست بردن به رنگ و قلم، وضو می گیرند گویی مشغول عبادتند.

هاله های نور خورشیدی و آتشی

ابتدای کلام از تصویرگری هایی سخن گفتیم که چهره پیامبر را همراه هاله ای از نور می کشیدند. پیش از هر مساله ای باید به این نکته اشاره کنم که هاله نور برخلاف آنچه دیگران می گویند، ریشه در مسیحیت ندارد. زیرا حضرت مسیح در زمان اشکانیان به دنیا آمده است. گرچه ما امروز تحت تأثیر برخی مسائل، سال های میلادی را به شماره می آوریم ولی تاریخ خورشیدی قدمتی چند هزار ساله دارد و هاله نور در آثار برجا مانده از آن زمان دیده می شود.

هاله نور برای چهره رسول اکرم(ص) گاه به صورت خورشیدی یا دایره ای است و گاه شبیه سرو یا شعله آتش. (که در پایین پهن است و در بالا نوک تیز) هر دو صورت، ریشه های قرآنی دارند. هاله دایره ای به خورشید و قسم هایی که از آن در قرآن یاده شده و هاله سروی، به ماجرای حضرت موسی(ع) در کوه طور و سخن گفتن او با درخت اشاره دارد.

اینجاست که باید دوباره بر آسمانی بودن هنر اسلامی- ایرانی تاکید کنیم، زیرا اجزای آن تفکر خدایی و وحدانی دارد. نگارگران از طبیعت گریزانند و به بی مانندی روی آورده اند و همین بی مانندی، آنان را به اوج و صدر سوق می دهد. سیمای حضرت رسول(ص) نیز در نگارگری ها در اوج بی مانندی به تصویر کشیده شده است. البته این مساله را در تصویرگری دیگر پیامبران نیز می توان جست، زیرا معتقدیم تمام پیامبران از طرف خداوند بوده و با هدفی یگانه وظیفه هدایت ابناء بشر را به سوی حق تعالی داشته اند.


منبع: جام جم