تبیان، دستیار زندگی
منوچهر دانش پژوه استاد پیشکسوت حوزه ادبیات و ایرانشناسی روز شنبه ۱۲ اردیبهشت دار فانی را وداع گفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به یاد منوچهر دانش‌پژوه

منوچهر دانش‌پژوه استاد پیشکسوت حوزه ادبیات و ایرانشناسی روز شنبه ۱۲ اردیبهشت  دار فانی را وداع گفت.

فرآوری : منیژه خسروی -بخش ادبیات تبیان
منوچهر دانش‌پژوه

شهاب دانش‌پژوه فرزند منوچهر دانش‌پژوه در این باره گفت: پدرم بر اثر عوارض ناشی از بیماری‌های مختلفی که داشت از جمله بیماری قلبی، کلیوی و دیابت، اواخر هفته گذشته در بیمارستان بستری شد و تقریباً حالش رو به بهبود بود که به اصرار خودش از بیمارستان مرخص شد اما متاسفانه همین که به خانه رسیدیم، بدرود حیات گفت.منوچهر دانش پژوه نویسنده و پژوهشگر و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی بود. «دانش‌نامه ایران‌زمین»، «گلستان و بوستان سعدی»، ‌«شرح غزلیات سعدی»، «بررسی سفرنامه‌های دوره صفوی»، «حکایات دلنشین»، «شرح تاریخ بیهقی»، «سفرنامه منظوم»، «شرح و توضیح دیوان رودکی»، «شرح کلیله و دمنه» و «گزیده‌های نظم و نثر فارسی» از جمله آثار منوچهر دانش‌پژوه هستند.

مرور یک گفت و گو


در آستانه برپایی نمایشگاه کتاب تهران به یاد استاد دانش پژوه یکی از گفت و گوهای ایشان را درباره کتاب و نمایشگاهش مرور می کنیم:

 به عنوان یك نویسنده و پژوهشگر، برپایی نمایشگاه كتاب را تا چه اندازه لازم می بینید و اگر بخواهید معایب و محاسن نمایشگاه را برشمرید به چه نكاتی اشاره خواهید كرد؟
    نمایشگاه كتاب از جمله اقدامات مفید و موثری است كه توسط مسئولان فرهنگی جامعه به منظور گسترش فرهنگ مطالعه و كتاب خوانی برگزار می شود. بدون تردید برپایی نمایشگاه كتاب می تواند تأثیر به سزایی در بهبود وضعیت كتاب و كتاب خوانی جامعه داشته باشد. نمایشگاه كتاب، حجم عظیمی از تبلیغات رسانه های مختلف را به همراه دارد. تبلیغاتی كه همه در راستای اهداف نمایشگاه و به نفع آن هستند. این تبلیغات به همراه جوش و خروش ایام برپایی نمایشگاه و اشتیاق علاقه مندان كتاب، روح تازه ای به جامعه و وضعیت كتاب خوانی می دهد. عنوان «بهار كتاب» برای این ایام دلیلی بر این تحول و دگرگونی است. با این وجود، بزرگترین عیب نمایشگاه فاصله طولانی مدت برپایی آن است.  در واقع یك سال انتظار برای تعداد زیادی از علاقه مندان كتاب، هرگز منصفانه نیست. ای كاش مسئولان تدبیری می اندیشیدند كه این نمایشگاه به صورت فصلی برگزار می شد. كمترشدن فاصله زمانی برگزاری نمایشگاه، هم به نفع خوانندگان است و هم به نفع ناشران. بسیاری از خوانندگان، یك سال در انتظار چنین رویدادی می مانند كه طبیعی است این فاصله زیاد زمانی تأثیر بدی به همراه داشته باشد. از طرفی، بسیاری از ناشران، كتاب هایشان را با تخفیف های زیاد به شركت های پخش می دهند. ولی عرضه مستقیم آن از طریق نمایشگاه باعث می شود كه ناشر هم سود بیشتری از انتشار كتاب ببرد. در واقع نمایشگاه این امكان را به ناشران می دهد كه با از میان برداشته شدن واسطه ها، به صورت مستقیم با مخاطبان ارتباط داشته باشند و تخفیف های پخش را به خواننده بدهند.
    یكی دیگر از معایب برپایی سالانه نمایشگاه كتاب، ازدحام جمعیت و شلوغ شدن بیش از حد آن است. نمایشگاه چون فقط یك بار در سال برپا می شود و خوانندگان دوست ندارند این فرصت مناسب را از دست بدهند، به یكباره فضای نمایشگاه مملو از جمعیت می شود. این تراكم جمعیت، خود نیز معایبی دارد؛ مثلا افرادی مسنی مثل بنده نمی توانند از نمایشگاه دیدن كنند. از سویی چون همه ناشران، كتابهای خود را به نمایش می گذارند، صرف یك روز وقت برای بازدید دقیق از نمایشگاه هرگز میسر نیست. چه بسا بسیاری از مردم به خاطر مشكلات و گرفتاری هایشان نتوانند بیش از یك بار از نمایشگاه دیدن كنند. فصلی شدن نمایشگاه در بهبود این وضعیت، تأثیر فراوانی خواهد داشت.
 آقای دكتر! یكی از مشكلات عمده جامعه ما پایین بودن آمار كتاب خوانی و مطالعه است. به نظر شما دلیل كم توجهی و اقبال مردم به كتاب و مطالعه چیست؟
 انسان فطرتا به مطالعه و آموختن علاقه مند است و یكی از انگیزه هایی كه مردم را به كتاب خواندن وا می دارد، داستان است به همین خاطر اغلب كتاب های بزرگ كهن ما به صورت داستانی است. جاذبه شاهنامه فردوسی به داستان های آن و مخصوصا با محوریت رستم است. اهل تحقیق می گویند جایی كه رستم در شاهنامه تمام می شود، شاهنامه دیگر خواندنی نیست. رستمی كه نماد و سمبل ملت ایران است. به هر حال، علاقه وافر نیاكان ما به شاهنامه و مجالس شاهنامه خوانی بیشتر به خاطر جنبه داستانی آن بوده است.

یك بار من به مغازه صحافی رفته بودم. دیدم صحاف در حال كندن جلد زركوب كتابها است تعجب كردم و علت را پرسیدم. گفت این خواست مشتری ماست، كتابخانه شخصی اش را آورده و از ما خواسته است جلد همه كتابها را آلبالویی كنیم. متوجه شدم كه این آدم كتاب را برای دكور می خواهد من معتقدم كه همیشه نباید جنبه های منفی را دید. كافی است فرزند او یكی از كتابها را بخواند و علاقه مند شود.


    در حال حاضر این علاقه به خودی خود در انسان ها وجود دارد ولی آن چه باعث كمرنگ شدن توجه و اقبال به داستان خوانی و مجالسی چون شاهنامه خوانی شده، ظهور و وجود وسایل ارتباط جمعی، به ویژه تلویزیون است. از زمانی كه تلویزیون جای خود را بین مردم باز كرد، آنها به دنبال این بودند كه این داستانها را از طریق تلویزیون ببینند. البته باید گفت هرچند تلویزیون رسانه ای سمعی بصری است ولی آن دقت و تمركزی كه در خواندن وجود دارد هرگز در تجسم نیست.
اما باید پذیرفت هم اكنون رسانه ای مثل تلویزیون عضو جدانشدنی خانواده ها شده است و همانگونه كه اشاره كردید می تواند نیاز مخاطب به داستان را ارضا كند. از سویی به خاطر نبود دقت و تمركز كافی این رسانه ، نمی تواند تأثیر طولانی مدت و ماندگار كتاب را داشته باشد. به نظر شما برای حل این مشكل چه باید كرد؟
  حل چنین مشكلاتی نیازمند هم فكری همه اهل نظر است. باید بررسی كنیم چگونه می توانیم جوانان و نوجوانان را تشویق كنیم كه ضمن توجه به جنبه سمعی و بصری به خواندن هم كه عمیق تر است علاقه مند شوند. من بسیاری از داستان های مشهور ایرانی و خارجی را خوانده ام و فیلم یا تئاترشان را دیده ام. حتی تئاتر كه جنبه هنری قوی تری نسبت به سینما دارد هیچ گاه نمی تواند كار كتاب را انجام دهد. یعنی هیچ فیلمی درباره رستم و سهراب نمی تواند كار علمی، ادبی و تحقیقی فردوسی را انجام دهد.
 مسئله دیگر كه می تواند در گسترش فرهنگ كتابخوانی موثر باشد، تشویق خواننده به كتاب است و یكی از مهم ترین راه های تشویق، هدیه دادن كتاب به جای جوایز دیگر است. من گاهی در كلاس به این شعر سعدی اشاره می كنم. «به چه كار آیدت زگل طبقی/ از گلستان من ببر ورقی» به نظر می رسد در زمان سعدی هم مردم برای یكدیگر، گل هدیه می برده اند و سعدی با بینش بالای خود می گوید یك صفحه از كتاب من بهتر از یك طبق گل است. من بارها گفته ام برخی چندین هزار تومان پول گل می دهند و دو سه روز دیگر پرپر می شود، در حالی كه شاید چنین هزینه ای برای خرید كتاب نكنند و از گرانی كتاب دم بزنند. البته گرانی كتاب در كاهش آمار كتابخوانی بی تاثیر نیست ولی نباید گرانی را فقط برای كتاب دانست. چه بسیار اجناس بی ارزش و گران دیگری كه مردم آنها را بر كتاب ترجیح می دهند در حالی كه یك عاشق واقعی كتاب حتی از شام شبش هم می گذرد تا بتواند كتاب تهیه كند. اگر هم مردم و حتی سازمان ها، عادت كنند كه كتاب هدیه دهند، تاثیر فراوانی در رشد آمار كتابخوانی كه متاسفانه هم اكنون وضعیت اسفباری دارد، خواهد داشت.
 پس شما معتقدید برای تعمیق و گسترش فرهنگ كتابخوانی در جامعه باید فرهنگ سازی كرد.
   بله. این كار نیاز به صبر و حوصله دارد. همه اهل نظر و متولیان فرهنگی كشور باید برای درونی كردن این مسئله تلاش كنند. من متاسفم وقتی می بینم كسی كتاب هدیه دادن را كار زشت و كم ارزش می داند. در صورتی كه اگر این كار به صورت یك فرهنگ درآید مردم از سر رغبت و با افتخار كتاب را هدیه می دهند. اجازه دهید من خاطره ای تعریف كنم: یك بار من به مغازه صحافی رفته بودم. دیدم صحاف در حال كندن جلد زركوب كتابها است تعجب كردم و علت را پرسیدم. گفت این خواست مشتری ماست، كتابخانه شخصی اش را آورده و از ما خواسته است جلد همه كتابها را آلبالویی كنیم. متوجه شدم كه این آدم كتاب را برای دكور می خواهد من معتقدم كه همیشه نباید جنبه های منفی را دید. درست است كه این بنده خدا كتاب را برای دكور می خواهد ولی این دكورها به هر حال روزی تاثیر خود را خواهد گذاشت. كافی است فرزند او یكی از كتابها را بخواند و علاقه مند شود.
 
مسئله ای كه بسیاری از صاحب نظران از آن به عنوان آفت مطالعه و كتابخوانی یاد می كنند، سطحی خوانی و نپرداختن به عمق معانی است. جنابعالی هم با این نظر موافق هستید؟
 بله.به نظر من مهم ترین عامل آن ظهور وسایل سمعی و بصری است. این وسایل همانگونه كه عرض كردم مثل مطالعه كردن دارای تمركز و دقت نیستند متاسفانه چون ذائقه مخاطبان به این وسایل عادت كرده است، همین توقع و برخورد را نیز با كتاب دارند. جوانان ما هوش را دارند ولی اطلاعاتشان سطحی است. در حالی كه عالم و دانشمند شدن درست عكس این است. من به یاد دارم كه استادمان به ما می گفت از كسی كه یك كتاب را خوب می داند بترسید. چرا كه علم او به واسطه این عمیق خوانی از شما بیشتر است و می تواند شما را در بحث و جدل علمی شكست دهد. اجازه دهید نمونه دیگری از مرحوم دكتر سیاسی كه سالها رئیس دانشكده ادبیات بوده عرض كنم. منشی ایشان تعریف می كرد كه تعداد زیادی مجله و روزنامه روی میز ایشان بود ولی او هیچ كدام را نمی خواند. یك روز علت را پرسیدم، جواب داد من كه نمی توانم همه این نشریات را بخوانم: اگر بخواهم فقط به آنها نگاه كنم، «تیتر خوان» می شوم و آدم تیترخوان، خود به خود سطحی می شود. این مساله امروز متاسفانه فراگیر شده و بسیاری از مردم مطالعه شان را محدود به خواندن تیتر روزنامه ها كرده اند. امیدوارم هرچه زودتر كتاب جایگاه واقعی خود را در جامعه ما پیدا كند تا بتوانیم همه سال را بهار كتاب بنامیم.


منبع: مهر/ روزنامه کیهان