تبیان، دستیار زندگی
اشعاری از شاعران معاصر به مناسبت ولادت امیر المومنان حضرت علی علیه السلام.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور

اشعاری از شاعران معاصر به مناسبت ولادت امیر المومنان حضرت علی علیه السلام.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
میلاد امام علی


عباس احمدی :

ماه می آید از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو دارد
پینه بر دست هاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد

مرد تنهاست، مرد غمگین است، کمرش از فراق خم شده است
ساغر شادیش اگر خالی است، باده غم سبوسبو دارد

ضربان صدای او جاری ست: با یتیمی به خنده مشغول است
سر تقسیم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد

باز امروز بغض نخلستان تا به سرحد انفجار رسید
باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد

کاهگل های کوچه مرطوبند، اشک دیوار را درآورده ست
ناله خانم جوانی که هرچه دارد علی ازاو دارد

-از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت
دیگر او را کشان کشان مبرید، ایهاالناس! آبرو دارد

گرچه در بند غربت، از این شیر، گرگ های مدینه می ترسند
ذوالفقارش هنوز بران است، شور "حتی تقاتلوا" دارد

حب او از نتایج سحر است، باش تا صبح دولتش بدمد
آن صنوبر دلی که می باید پیش او سرو، سر فرود آرد
...
چارده قرن بعد خیلی ها دم از او می زنند، اما مرد
همچنان خار بر دو چشمش هست، همچنان تیغ در گلو دارد

*

نصرالله مردانی :

قسم به جان تو ای عشق ، ای تمامی هست

كه هست هستی ما از خم غدیر تو مست


در آن خجسته غدیر تو دید دشمن و دوست

كه آفتاب برد آفتاب بر سر دست


نشان از گوهر آدم نداشت هر كه نبود

به خمسرای ولایت خراب و باده پرست


به باغ خانه تو كوثری بهشتی بود

كه بر ولای تو دل بسته بود صبح الست


در آن میانه كه مستی كمال هستی بود

به دور سرمدی ‌ات هر كه مست شد پیوست


بساط دوزخیان زمین ز خشم تو سوخت

چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست


هنوز اشک تو بر گونه زمان جاریست

ز بس كه آه یتیمان ، دل كریم تو خست


ز حجم غربت تو می‌ گریست در خود چاه

از آن به چشمه چشمش همیشه آبی هست


هنوز كوفه كند موی از غریبی تو

زمانه از غم تنهایی ‌ات به گریه نشست


دمی كه خون تو محراب مهر رنگین كرد

دل تمامی آیینه ‌ها ز غصه شكست

*


سیدمحمدجواد شرافت:
اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینه ای آیینه ای سرتا به پا نور

آیینه ای و خلق حیران صفاتت
تابیده بر جان تو از ذات خدا نور

چشمی که توفیق تماشای تو را داشت
جسم تو را جان دیده و جان تو را نور

در حلقه ی عشاق تو ای صبح صادق
بر هر لبی گل کرده «یا قدوس» ، «یا نور»

قرآن وصفت سوره سوره با شکوه است
«فرقان»«نبا»«یوسف»«قیامت»«هل اتی»«نور»

از کعبه تا مسجد مسیر روشن توست
از آسمان تا آسمان از نور تا نور

خورشیدی و بر شانه ی خورشید رفتی
فریاد می زد آسمان : «نور علی نور»

تو بوتراب و همسر تو مادر آب
اصل شما وصل شما نسل شما نور

پایان کار دشمنان توست با نار
آغاز راه دوستان توست با نور

در مدح تو چشم غزل روشن که دیده است
وصف تو را از ابتدا تا انتها نور




منابع:
وبلاگهای ادبی