تبیان، دستیار زندگی
تمام قد از پشت فرستاده ات درآمدی وقتی شنیدی این یاوه سرائی شان را که محمد، شاعر است و قرآن، شاعرانه هایش. برای اینکه عالم و آدم بفهمند چقدر فرق است بین خیال بافی و حکمت گویی، در همه حوامیم سبعه، از ویژگی ها و فرق هایش گفتی، باز انگار دلت قانع نشد، این بار
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کتابی که «مادر» دارد!

تمام قد از پشت فرستاده‌ات درآمدی وقتی شنیدی این یاوه‌سرائی‌شان را که محمد شاعر است و قرآن، شاعرانه‌هایش. برای اینکه عالم و آدم بفهمند چقدر فرق است بین خیال‌بافی و حکمت‌گویی، در همه حوامیم سبعه، از ویژگی‌ها و فرق‌هایش گفتی، باز انگار دلت قانع نشد، این بار اما سوگند یاد کردی.

نویسنده: شکوری-شبکه تخصصی قرآن


عزیز است این کتاب.(فصلت/41)

کتابت عزیز است چون خودت عزیز هستی. کسی که عزیز است هر چه منسوب بدوست هم عزیز است، نامش، نامه‌اش، یادش، عکسش و خاطره‌اش هم.
عزیز یعنی نفوذناپذیر. عرب به زمینی که با کلنک و بیل نمی‌شود درش نفوذ کرد می گوید: ارض عَزاز. از قضا این کلمه هم از آن دست واژگانی است که معنای فرعی‌اش، پیش‌تر و بیش‌تر از معنای اصلی‌اش، در ذهن و زبان مردم، نشسته. درست مثل کلمه «تقوا» که به غلط معنا می‌کنند پرهیزگاری. تقوا اگر از ماده «وَقَیَ» باشد که هست به معنای خودنگهداریست. «وقایه» را عرب به سپر می‌گوید. آن‌وقت خداترسی، پرهیزگاری و الخ، همه می‌شوند از فروعات و لوازم معنای تقوا نه اصل معنای تقوا.

قرآن

همینطور است واژه «عزیز». عزیز نه یعنی فاتح که فاتح لازمه مفهوم عزیز است.(چون شکست‌ناپذیر است پیروز است.)
به محبوب‌تان می‌گویید: عزیزم؛ چون هیچ‌ بیگانه و "نفوذی"‌ای، نمی‌تواند جای او را در دل شما تنگ کند.


کتابی که حکیم است(یس/2)

کتابت را متصف کردی به وصف "حکیم". و اینگونه، تمام قد از پشت فرستاده‌ات درآمدی وقتی شنیدی این یاوه‌سرائی‌شان را که محمد، شاعر است و قرآن، کتابی شاعرانه.
کافی بود قدری بیندیشند تا بفهمند عمق معنای حکیم را. به این دو کلمه اما اکتفا نکردی و برای اینکه عالم و آدم بفهمند چقدر فرق است بین خیال‌بافی و حکمت‌گویی، در همه حوامیم سبعه(1)، از ویژگی‌ها و فرق‌هایش گفتی و اینکه از کجا آمده، از نزد چه کسی؟ بر چه کسی؟ و چگونه؟

و هر آینه آن(قرآن)، در کتاب مادر(لوح محفوظ) نزد ما بلندرتبت و پرحکمت است.(زخرف/4)

دلم را به خنکای نسیم کلامت می‌سپارم. انگار همین لحظه، این آیات را برای من و بر من فرو فرستاده‌ای. منی که هنوز باور ندارم مخاطب اصلی کلام توام.
از کتابی می‌گویی که «امّ الکتاب» یعنی مادر همه کتاب‌های انبیاست.
کتابی که در لوح محفوظ، ریشه دارد. و تنها، بارقه‌ای از آن، بر من تابیده.
همان لوح محفوظی که ظرف علم خدایی توست، که حقیقت هر رطب و یابس و ریز و درشتی آنجاست.
هر چقدر هم اهل تدبّر باشم و شاهین تیزپرواز ذهنم را در افق اعلای کتاب «بیان»ت به پرواز درآورم باز دستم به عنقای عرش‌آشیان کتاب«مبین»ت نمی‌رسد.

عنقا شکار کس نشود دام بازگیر
کانجا همیشه باد به دست است دام را(حافظ)

کتاب مادری که لباس لفظ، بر قامت بلندبالایش پوشاندی مگر اندکی به فهم ناچیز ما نزدیک شود.
حالا بهتر می‌فهمم چرا گاهی به ضمیر اشاره دور، می‌گویی «ذلک الکتاب» و گاهی به ضمیر اشاره نزدیک، می‌گویی: «هذا القرآن».
بهتر می‌فهمم که چرا امیر اهل ایمان، می‌گوید: قرآن، تجلی خداست.
آخر، فرق است بین تجلی و تجافی.
قرآن و باران هر دو نازل می شوند اما یکی به نحو تجلی و یکی به نحو تجافی. خدای قرآن‌آفرین، قرآن را آویخت اما باران را انداخت.
باران وقتی بالاست پایین نیست و وقتی پایین است بالا نیست. 
قرآن اما هر مرتبه از نزولش، متجلی می کند مرتبه بالاتر را. به اصطلاح اهل ادب، مرتبه بالاتر، اجوف و توخالی نیست از حقیقت قرآن.
و من شاکرم بر همه لحظه‌هایی که بار می‌دهی مرا و توفیق تا از سفره رنگین کلامت، لقمه معرفت نوش کنم، حتی اگر خِرد خُردم به ژرفای حقیقتش، دست نیابد.

پانوشت‌ها:
1. منظور سوره هایی که با حروف مقطعه "حم" شروع می شود.
2. امّ یعنی اصل هر چیز. عرب به مادر می‌گوید: امّ؛ چون ریشه خانواده هست.