فضیلتی به نام کتابخوانی
همراه با علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور درباره وضعیت کتابخوانی در کشورمان .
از روزی که به نهاد کتابخانههای عمومی آمدهام گفتم که کتابخوانی در کشور ما شرایط خوبی ندارد. با توجه به سه شاخصهای که از آنها خواهم گفت؛ معتقدم که سرانه مطالعه در کشور ما پایین است. کتابخوانی، مطالعه و کتابخانههای ما اوضاع خوبی ندارند و ما باید واقعیت را بپذیریم و برای آن چارهای بیندیشیم.
اگر کتابخانهها در کشوری رونق داشته باشند حداقل یکی از سه نشانهای که به آنها اشاره میکنم باید موجود باشند. نخستین نشانه بالا بودن شمارگان کتابها است. ترجمه انگلیسی آخرین کتاب موراکامی هفته قبل در کشورهای اروپایی یک میلیون شمارگان داشته و فروش هم رفته است. این در حالی است که شمارگان متوسط کتاب در کشور ما بین 500 تا 700 نسخه است. البته همین تعداد هم جای بحث دارد چراکه شمارگان کتابهای کمک درسی را هم جزو آمار حساب میکنند. در حالی که در بسیاری از کشورها کتابهای کمک درسی را جزو آمار مذکور حساب نمیکنند. موسسات نشر اوضاع خوبی ندارند و اغلب در آستانه خطر تعطیلی قرار دارند. عامل دوم میزان مراجعه مردم به کتابخانههاست. حالا که مردم کتاب نمیخرند به طور طبیعی باید به کتابخانهها بروند. در این شرایط کتابخانهها باید مملو از مراجعهکننده باشند. اما در شرایط فعلی سالن کتابخانههای ما به جای کتابخوانان در اختیار به اصطلاح پشت کنکوریها و دانشجویان قرار گرفته است. در کشور ما طبق استانداردهای بینالمللی باید حداقل 25 میلیون نفر عضو کتابخانهها باشند.
تعداد اعضای کتابخانههای در داخل کشور حدود 2 میلیون و 500 هزارنفر است. ببینید این رقم چقدر از آن حداقل استانداردی که به آن اشاره شد دور است. باید بر اساس استانداردها در کتابخانههای سراسر کشور 300 میلیون نسخه کتاب باشد اما حدود 40 میلیون جلد است! ما آمار مذکور را منتشر کرده و در اختیار علاقهمندان میگذاریم. در اواخر بهمن سال 92 دو میلیون و 531 هزار عضو و 38 میلیون جلد کتاب داشتیم. تعداد کتابهای امانتداده شدهمان نیز برابر با 31 میلیون جلد بوده است.
شاخص سوم، برقراری گفتمان کتاب و مطالعه است. این گفتمان به این معناست که وقتی مردم صحبت میکنند غلبه صحبتهایشان با کتاب و کتابخوانی باشد. یعنی مسئولان که حرف میزنند ارجاع به کتاب بدهند. در رسانه که نگاه میکنید رد پای پر رنگی از کتاب ببینید. در سینما و تلویزیون نیز کتاب ببینید. این در حالی است که اگر در طول پنج سال گذشته فیلمهای سینمایی و سریالهای کشورهای اروپایی را ببینید به جرأت ادعا میکنم که در بیش از 80 درصد آنان موضوع مذکور را میبینید. اما در کشور خودمان هنوز تنها فیلمی که اقبال عمومی پیدا کرده و در آن موضوع کتاب و کتابخوانی بوده همان فیلم «هامون» متعلق به حدود 25 سال قبل است. در اغلب سریالها و فیلمهای خارجی در زندگی شخصیتهای فیلم کتاب به وضوح دیده میشود. اما در سریالهای ما سالها بحث بر سر این بود که اگر کتابی را در فیلمی نشان بدهیم؛ ناشر آن حق تبلیغات خود را میدهد یا نه! در کشورهای دیگر شرایط برعکس است. مردم باید از کتاب به یکدیگر بگویند؛ نه اینکه تنها قفسههایی تصنعی از کتاب در خانههایمان بگذاریم. فرهنگ کتابخوانی باید در میان جامعه نهادینه شود. مردم ما که کتاب نمیخوانند و نزد رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس رفتم وگفتم به کدام وزیر به علت مطالعه بیشتر رأی اعتماد دادهاید؟ ما باید کتابخواندن را به رخ جامعه بکشانیم. باید به مردم نشان بدهیم که کتابخواندن فضیلت است. متأسفانه در کشور ما کتابخوانی فضیلت ندارد. اما خریدن گوشی تلفن همراه جدید فضیلت دارد. اگر جوانی گوشی تلفن همراهی قدیمی داشته باشد خجالت میکشد اما اگر کتاب نخواند به هیچ وجه مهم نیست. سال گذشته خبرنگار تلویزیون از مسئولان اجرایی پرسید که چه کتابی خواندهاید؟ یکی از مسئولان محترم در جواب او گفت که من 5 سال است که هیچ کتابی نخواندهام. فردی که این برنامه را ببیند چه نتیجهای میگیرد! حتماً پیش خود میگوید میشود کتاب نخواند و مسئول هم شد! شما در کدام برنامه تلویزیونی دیدهاید که پدر و مادر فرزندشان را به کتابخانه ببرند؟ اصلاً توجهی به این مسأله نمیشود. بله در روزنامههای ما یک صفحه معرفی کتاب وجود دارد که آن هم تبدیل به کلیشه شده است. ابتدای انقلاب شمارگان کتابهای ما 50 هزار نسخه بود. اما حالا از این خبرها نیست. کسی کتاب نمیخرد و نمیخواند. حتی دیگر موضوعات مرتبط با کتاب هم دیگر دغدغه مردم نیستند. زمانی مسائل مربوط به نشر و ممیزی مسأله بود اما هماکنون آنها هم اهمیتی ندارند.
به طور قطع شکستن این فضا از عهده یک یا دو نهاد خارج است. در مرحله نخست باید از مدارس آغاز شود. ما در نهاد شورایی برای برنامه 6 ماهه توسعه داریم که پیشنهادهای خود را مطرح کرد. یکی از مسائلی که در کشورهای موفق از نظر کتابداری رعایت شده این است که به مسأله کتاب و کتابخوانی از همان سال نخست تحصیل بهای بسیاری میدهند. از کودک میخواهند که برود تحقیق کند که از فلان موضوع چند کتاب در کتابخانه مدرسه وجود دارد. به کتابدار هم میگویند زمانی که فلان کودک مراجعه کرد فلان کتابها را در اختیارش بگذار. کودک باید از روی عکسها برای بچهها کتاب را توضیح بدهد چون هنوز قدرت خواندن و نوشتن ندارد. اما در کشور ما حتی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکترا هم اهل مطالعه خارج از درس نیستند. ما مراجعه به کتابخانهها نداریم. این مسأله باید حل شود. همه تلاشم این بوده که این درد را گوشزد کنم.
یک خطای بسیار رایجی که متأسفانه در کشور رواج پیدا کرده این است که دلایل مختلفی را برای کتاب نخواندن خود ردیف میکنیم. از گرانی کتاب میگوییم در حالی که حاضریم چند برابر بهای یک کتاب را برای هزینههای روزمره و غیر ضروری خود صرف کنیم. چرا راه دور برویم هماکنون هزینه خرید یک ساندویچ در تهران چقدر است؟ من رستورانها را نمیگویم! با رستوران گردان برج میلاد که هزینه هر پرس غذای آن 170 هزار تومان است کاری ندارم. منظورم همین ساندویچ فروشیهای مرکز شهر است. تقریباً برابر با خرید یک کتاب میشود. پس پول هزینه میشود اما به کتاب که میرسد کسی حاضر به پرداخت نیست چرا که هنوز تبدیل به ضرورت نشده است. مورد دومی که آن را بهانه کتاب نخواندمان میکنیم این است که وقت نداریم. اتفاقاً معتقدم به همان دلیل اول، وقت کافی هم داریم. روزی چند هزار پیام وایبری یا غیره برای شما میآید. با بررسی کوتاهی متوجه میشوید که مردم برای چک کردن شبکههای مجازی حتی از خواب خود زدهاند. حاضریم شبها حداقل یک ساعت کمتر بخوابیم اما پیامهایی که برایمان ارسال شده را بخوانیم اما نوبت کتاب که میشود؛ وقت نداریم! سومین موردی که از آن میگوییم بحث ممیزی است. این در حالی است که اگر واقعاً به دنبال مطالعه کتابی باشیم حتی براحتی میتوانیم به نسخه اصلی و سانسور نشدهاش نیز دست پیدا کنیم. اصلاً شما به دنبال چه کتابی رفتهاید که دسترسی به اصل آن ممکن نبوده؟ پس میبینید که اینها همه بهانه است. کتابخوانی در کشور ما به یک فرهنگ تبدیل نشده است. خانم خانهدار ما ترجیح میدهد در بوفه خانه بشقاب بچیند تا کتاب!
منبع:
روزنامه ایران