تبیان، دستیار زندگی
همراه با دو کارشناس درباره ی استاد سخن سعدی شیرازی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفر، بارزترین وجه زندگی سعدی است

همراه با دو کارشناس درباره  استاد سخن سعدی شیرازی.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
کوروش کمالی


ماه اردیبهشت با روز بزرگداشت سعدی شیرازی آغاز می شود. با این توضیح که روزهای فرهنگی در تقویم جمهوری اسلامی در سال 1376 شکل گرفت. اولین روزهای فرهنگی‌ای که نامگذاری شد روز سعدی و حافظ بود. بعد از آن شورای فرهنگ عمومی روزهای دیگری برای نویسندگان بزرگی چون فردوسی، مولوی، عطار و فیلسوفانی چون سهروردی و ملاصدرا بر این روزها افزود. به بهانه این روز همراه می شویم با دکتر کوروش کمالی سروستانی استاد دانشگاه، مدیر مرکز سعدی‌شناسی و سعدی پ‍ژوه و نگار اوسیوند، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی و محقق این موضوع.
 
کوروش کمالی: سعدی شیرازه بند مکتب ادبی شیراز بود
به واقع روزهای فرهنگی بهانه ای شد برای اینکه درآن مقطع مراکز فرهنگی، هنرمندان و نویسندگان به این موضوع بپردازند. پیش از این چنین توجهی به شاعران و ادبا در تقویم کشور ما وجود نداشت. چنین روزهایی میتواند بهانه ای برای توجه و شعله ورگردن علاقه به بزرگانی همچون سعدی شیرازی باشد.
سعدی به دلایلی استاد سخن لقب گرفته است. فرم کلام، زبان، زیبایی شناسی و استفاده حکیمانه از عناصر فرهنگی روزگار او که آمیزهای از فرهنگ ایران باستان، قرآن و حدیث، دانشگاه آن روزگار (که عمدتا به زبانهای هندی و یونانی و عربی بوده) بوده، نبوغ خود او و فضای اجتماعی- فرهنگی شهر شیراز از جمله عواملی هستند که باعث میشوند سعدی را استاد سخن بدانیم. زبان فارسی بعد از فردوسی که کاخ بلندی را سامان داد و عرصه ای برای زبان فارسی گشود، تا حدودی به عربگرایی و مغلقگویی دچار شد. سعدی در قرن هفتم به گونه ای دیگر زبان فارسی را بازآفرینی کرد و از امکاناتی که این زبان داشت به گونه ای استفاده کرد که به قول شادروان فروغی: امروز ما به زبان سعدی سخن میگوییم و گلستان سعدی به عنوان یکی از کتابهای موثری است که از قرن هشتم تا سیزدهم نزدیک به 72 گلستان واره به تقلید از او نگاشته شد که از آن جمله نگارستان جامی است.
به دلیل اجتماعی بودن، حکیمانه بودن، دقیق بودن، شفاف بودن و ایجاز باعث شد این کلام به الگوی ادبی مبدل شود.
سعدی و حافظ از سردمداران مکتب ادبی شیراز هستند. سعدی شیرازه بند مکتب ادبی شیراز بود و حافظ ارتقا دهنده آن مکتب. به قول خیلی از حافظ شناسان از جمله استاد بهاالدین خرمشاهی: شاید اگر سعدی نبود حافظ به این صورت شکل نمیگرفت. یعنی وامدارای حافظ به سعدی در غزل از نظر حافظ پژوهان غیر قابل انکار است. با این وجود اما در مشرب فکری تفاوتهایی وجود دارد که به روزگار، مسائل پیرامونی و نو نگاه این دو شاعر بر میگردد. اما آنها در یک جبهه مشترک بودند. هر دو این شاعران دغدغه انسان آزاد داشتند. هر دو از ظلم و ستمی که بر انسانهای روزگارشان روا داشته میشد رنج میبردند. هر دو از ریا، دورویی و دروغ ابراز تنفر کرده اند، هر دو ریا را در آثار خود رد کرده اند، هر دو به تعالی انسانی و آزاد بودن اندیشه انسانی تاکید کرده اند، هر دو بر روی مفهوم حقوق رعیت( در آن روزگار) و حقوق شهروندی که امروز با آن آشنایی داریم انگشت تاکید گذاشته اند.
اتفاقا این دو در هسته های اصلی اندیشه خود مغایرتی با یکدیگر ندارند. شاید عدم خواندن دقیق غزلها و حکایات سعدی این درک غلط از وجود تفاوت بین حافظ و سعدی را موجب شده و الا کسانی مثل فیدرو، پوشکین، سروانتس و گوته اشتراکات بین کلام حافظ و سعدی را مورد توجه قرار نمیدهند. در گلستان سعدی روشنفکران قرن 18 و 19 اروپا همدلی زیادی احساس میکنند. بعد از آنکه "اولاریوس" مجموعه گلستان را منتشر کرد و این اثر به زبان فرانسه و آلمانی در اختیار جامعه غرب قرار گرفت به قول امرسون یک دفعه دید انسانی در شرق زودتر از آنها از حقوق انسانی سخن گفته است. وی‍ژگیهایی که رنسانس در ادبیات رنسانسی ایجاد کرده بود در آثار سعدی به خصوص در گلستان پیش از پترراک که او را بنیانگذار ادبیات رنسانسی میدانند دیده میشود. به بیان دیگر پرداختن به مشکلات اجتماعی، بحث کردن در مورد وی‍ژگیهای فردی و ایجاز در کلام پیش از غربیان در کلام سعدی دیده شد.
رویکرد سعدی به مسائل اجتماعی متفاوت است. در یک دوره زمانی خاص بخشی از جامعه روشنفکری ایران نخوانده به سعدی‌گریزی دامن زدند . خوشبختانه این مسئله دارد هر روز بیش از گذشته کم رونق میشود. کسانی چون مرحوم گلشیری که در حوزه ادبیات مدرن کار کرده بود در اواخر عمر خویش دست به کار ویرایش گلستان سعدی شد. فردی چون محمود دولت آبادی میگوید: ما با خواندن سعدی از او الهام میگیریم. نقادان داستان نویسی چون کامیار عابدی و حسن میرعابدینی نقش سعدی را در ادبیات داستانی ایران کم رنگ نمیدانند. شاید همه این نکات باعث شده حضور سعدی در ادبیات ایران مستمر باشد. البته شعر حافظ هم نکته بینی و زیبایی مخصوص به خودش را دارد اما کاری که سعدی در زبان کرد را نه حافظ انجام داد و نه مولوی. آنها در شعر خیلی چیزها را به اوج بردند اما زبان و ادبیات در عین حال که همزاد هستند با یکدیگر تفاوتهای آشکاری هم دارند.
 

ما باید به خاطر داشته باشیم که اگر به سراغ سعدی و حافظ و مولانا می‌رویم تنها برای این نیست که از شعر و شاعری آنها لذت ببریم، چراکه می‌توان راه و رسم صحیح زندگی را از میان نوشته‌های این بزرگان یافت و ضمانت‌نامه یک عمر زندگی درست و شرافتمندانه را از آنها دریافت کرد.

نگار اوسیوند: سعدی یک مصلح اجتماعی است

زندگی سعدی همچون بسیاری دیگر از اندیشمندان نامی از زوایای مختلفی برخوردار است که معمولا از نگاه بسیاری از افراد ناشناخته می‌ماند.
سعدی زندگی بسیار قابل توجهی داشته. او پیش از اینکه شاعر باشد یک جامعه شناس و متفکر بوده که تمامی عمر خودش را وقف آموختن و کشف و شناسایی مسائل و واقعیات زندگی کرده. سعدی از جمله انسانهایی است که می‌توان گفت از تمامی دقایق عمرش برای شناخت عالم هستی استفاده کرده و در این راه لحظه‌ای از پای ننشسته.
در بسیاری از اشعار و متون نثر سعدی مفاهیم اخلاقی و اجتماعی وجود دارد. او پابه پای عصر و زمانه خود حرکت کرده و از زندگی واقعی انسانها واقعیاتی را برداشت کرده. سعدی ضمن اینکه از محضر اساتید بزرگی بهره مند شده که هر یک به تنهایی ستاره‌ای درخشان در تاریخ علم ایران هستند، اما هرگز سکونت در یک مکان خاص و رفت و آمد به کلاس درس را برای خود کافی ندانست و در جوانی آغاز به سفر کرد. او به روایتی در طول سی سال از عمرش به شهرهای خاور نزدیک و خاور میانه، هندوستان، حبشه، مصر و شمال آفریقا سفر کرد. در واقع سفر بارزترین وجه زندگی اوست، چراکه باعث شده او تصور و شناخت بهتری از مردم و جوامع مختلف کسب کند.
سعدی بسیاری از حکایات خود را از میان خاطرات خود در سفرهای مختلف نوشته و این مهمترین مسئله‌ای است که می‌توان او را یک جامعه شناس بزرگ دانست.
مورد سخن یک جامعه شناس مردم و جامعه هستند. یک جامعه شناس حقیقی فردی است که توانسته باشد این دو مورد را به درستی شناخته و نظراتش را به حقیقت زندگی آنان نزدیک کند. یکی از اموری که می‌تواند به شکلگیری این امر کمک کند، ورود به جمع مردم در طبقات و اقشار خاص و حشر و نشر با آنهاست. سعدی نیز که گویی این مسئله را به خوبی می‌دانسته سی سال از عمرش را در سفر و رفت و آمد به نقاط مختلف جهان قرار می‌دهد.
سعدی چنان که خود می‌گوید در سفرهایی که داشته رنج و سختی بسیاری را متقبل شده. او در حکایتی می‌گوید که پایش برهنه بود و پاپوشی نداشت و دلتنگ به جامع کوفه درآمد و یکی را دید که پای نداشت، پس سپاس نعمت خدایی بداشت و بر بی کفشی صبر نمود.
 مطالعه آثار سعدی راهی برای دستیابی به فرهنگ و ره آورد غنی ایران زمین است؛ سعدی و افرادی مشابه او سردمداران تفکر و شناخت واقعیات اجتماعی و اخلاقی هستند. این افراد رنج شناخت و کشف امور را از آن خود کرده‌اند تا دیگر انسانها در آسودگی بیشتری به سر ببرند و زندگی آرامتری را تجربه کنند. آنچه در آموزه‌های اخلاقی و اجتماعی سعدی بیان شده به واقع همه آن چیزی است که در ادیان آسمانی نیز برای نیل به سعادت آدمی به او سفارش شده، که سعدی آنها را با زبانی شیرین و هنرمندانه بیان کرده که الحق تاثیرگذاری بسیار زیادی نیز دارد.
بنابراین شاید بتوان گفت اگر بر ما واجب نباشد، ضرورت دارد که زندگی روزمره مان از نصایح و پندهای شنیدنی سعدی خالی نباشد. ما باید به خاطر داشته باشیم که اگر به سراغ سعدی و حافظ و مولانا می‌رویم تنها برای این نیست که از شعر و شاعری آنها لذت ببریم، چراکه می‌توان راه و رسم صحیح زندگی را از میان نوشته‌های این بزرگان یافت و ضمانت‌نامه یک عمر زندگی درست و شرافتمندانه را از آنها دریافت کرد.



منابع:
هنرآنلاین
ایمنا