تبیان، دستیار زندگی
در این مقال برآنیم تا با توجه به سالگرد خاموشی سهراب سپهری، نگاهی داشته باشیم به تصویر و رنگ، سیاست و عرفان در زندگی و اشعارش:
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی دیگر به سهراب

در این مقال برآنیم تا با توجه به سالگرد خاموشی سهراب سپهری، نگاهی داشته باشیم به تصویر و رنگ، سیاست و عرفان در زندگی و اشعارش:

زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
سهراب سپهری

تصویر و رنگ
اشعار سهراب پر است از رنگ و خیال و تصویر، سهراب پیش از اینکه به عنوان شاعر شناخته شود نقاش بود و طبیعت را بتصویر در می آورد، او نقاش هزار و چند صد پرده ی نقاشی است.
نگرش سهراب به جهان و هنر، متاثر از فلسفه ی تائو وذن است. در این دیدگاه، تصویر جهان بیرون نموداری از جهان درون است.
در جهان بینی تائو، هنرمند از طبیعت می آموزد، سهراب نیز در آفرینش پرده های نقاشی و جهان شعری خود از چنین تجربه ای بهره برده است.
...
مرا سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت های نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟

و در کدام بهار
درنگ خواهد کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟
...

سیاست
سهراب اندکی بیش از پنجاه سال زندگی کرد، او یکی از بزرگترین شاعران نوپردازایرانی ست، او در زمانه ای می زیست که سیاست بیش از پیش وارد خانه ی مردم شده بود، اما سهراب تن خود را به سیاست نیالود و به شاعری مردم گریز ، بی درد و غیر متعهد متهم شد.
در آن روزگار هنری است دیدن زندگی به نحو دیگری:

زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
برشی دارد اندازه ی عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از
یاد من و تو برود
زندگی جذبه ی دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس
تابستان است
« ... سپهری شاعری نبود که به مناسبت های خاص فردی یا اجتماعی شعر بسراید، در زمان زندگی او، هرچند کمتر کسی در شاعری اش تردید داشت، اما بسیاری از که زندگی اجتماعی و حوادث محیط و دردهای خود را این اندازه کم در آثار او می دیدند، گله داشتند.» (حسین معصومی همدانی)
«شاید مهم ترین دلیلی را که محتوای شعر سپهری، به رغم گستردگی تاثیر سبک و زبان او، هیچ واکنش و پژواک مهمی برنینگیخت، بتوان در این دانست که عناصر اصلی اندیشه ی سپهری، پیوندی با مسائل جامعه نداشتند و نه علیه و نه له آن حرفی نمی گفتند.» (فرج سرکوهی)

عرفان
عده ای در تلاشند که سهراب را شاعری عارف بدانند و اشعارش را عرفانی بنامند اما بنابرگفته ی دکتر بینا استاد فلسفه دانشکده ی ادبیات اصفهان، اشعار سهراب به رغم زیبایی و لطافت عارفانه نیست، هرچند که رنگ عارفانه دارد و سهراب نیز عارف نبود هرچند که به عرفان گرایش داشت.
سهراب همیشه خدا را در نظر داشت و زندگی ساده ای داشت.
تفاوت عرفان سهراب با عرفان کلاسیک (عرفان شناخته شده) نخست در این است که سهراب انگاره ی یگانی با کل، حقیقت و ابدیت را با نمود طبیعت بیان می کند بر عکس عرفان کلاسیک- بویژه غزل کلاسیک- که این نمود بیشتر بصورت انسانی/ معشوقی است با خط و خال و لب و جعد ... سهراب از همه ی باورها و پندارهای متداول، پذیرفته و قطعی پنداشته شده غریبه سازی می کند. چراکه او معتقد است:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
دوم آن که عرفان فارسی به شدت مردگرایانه است. دل را پسری می داند که با پدر روح می ماند و نفس را دختری که با مادر قالب خاکی می ماند. و دل حاوی همه ی صفات علوی روحانی است و نفس / زن صفات ذمیمه ی سفلی. اما در عارفانه های سپهری زن  و مرد توامان به طبیعت بازمیگردند و از آنجا به ابدیت می کوچند.
« ...
پشت دریاها شهری است
كه در آن پنجره ها رو به تجلی باز است‌.
بام ها جای كبوترهایی است كه به فواره هوش بشری
می نگرند.
دست هر كودك ده ساله شهر، خانه معرفتی است‌.
مردم شهر به یك چینه چنان می نگرند
كه به یك شعله‌، به یك خواب لطیف‌.
خاك‌، موسیقی احساس تو را می شنود


و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد.
پشت دریاها شهری است

كه در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان
است‌.
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

پشت دریاها شهری است‌!
قایقی باید ساخت‌. قایقی باید ساخت


منابع:
مجموعه اشعار
مجله گلستانه/ شماره دهم
همایش سالگرد سهراب به همت کانون موسیقی دانشگاه اصفهان (1382)
مجله ایران نامه/ شماره هجدهم
ادبستان فرهنگ و هنر/ شماره پنجاه و سوم