مسیری سبز تا بلندای علم
در سال 57 هجرت، در مدینه فرزندی به دنیا آمد که جدش نام "محمد" را برای او از قبل برده بود و حتی خصوصیت و ویژگی خاص او را به جابر فرموده بودند: «که امید است زنده باشی تا فرزندی از فرزندان من را درک کنی که نامش محمد است و علم دین را به خوبی بشکافد: یبقر العلم بقرا»(١) شخصیتی که هیچگاه در زندگی خطا و اشتباهی ندارد و مصداق خلیفة الله و معدن کمالات است و بالخصوص در بلندای علم قرار گرفته است قطعا شیوه و مسیری که در زندگی انتخاب می کند راهگشا و هدایتگر برای مشتاقین کمال و سعادتمندی است.
شناخت زمان و دو رویکرد اساسی
در زمان پدر ایشان، امام سجاد علیه السلام، هنوز امویان بار اقامت بر خلافت زده بودند و چون ایشان بی وفایی مردم در کربلا را دیده بودند فضا برای حرکات نظامی آماده نبود و با ادعیه و مناجات های خود معارف را به مردم می رساندند. بعد از ایشان، به دلیل اینکه شورشها و حرکت مخالفان امویان سرکوب شده بود و زمان راحتی خلافت برایشان محقق شده بود خیلی اعتنا به امور شیعیان نداشتند؛ و بستر مناسبتری نسبت به قبل برای تعلیم و گسترش مبانی اسلام حقیقی برای حضرت باقر علیه السلام به وجود آمد.
حضرت برای ایجاد فرهنگ اسلامی در جامعه دو رویکرد اصلی و مهم را اتخاذ کردند. یکی ایجاد حرکت علمی و جنبش علمی در میان یاران. چون ایشان حرکت را در محدوده و منطقه ای خاص در نظر نگرفته بودند بلکه گستره و پهنه ای بزرگ را در نظر گرفته بودند که این منظور نیازمند افسرانی برای این حرکت بود از همین رو شروع به تربیت و پرورش شاگردانی در دامن عصمت کردند. و دوم هرس کردن و از بین بردن افکار پلید و ناصواب رشد کرده در میان امت، که خود این افکار به انگیزه های مختلفی بود. گاهی انحرافات به دست امویان بود و گاهی کسانی برای گروه ها و فرقه های ایجاد شده در این سال ها ایجاد شبهه و تزلزل می کردند.
1- تربیت شاگردان
در این مسیر امام باقر علیه السلام برای رسیدن به مقصود احتیاج به عالمان و مجتهدینی داشت که معارف را از چشمه جوشان علم و معارف بیاموزند از همین رو شروع کردند به تربیت شاگردانی همچون زراره که از افقه فقهای حضرت نامبرده می شود. کسانی مثل محمد بن مسلم که قریب به 30000 روایت از ایشان نقل می کنند. بالندگی علمی و حرکت اجتهادی در زمان ایشان به اوج خود رسیده بود به طوریکه شیخ طوسی شاگردان حضرت را 462 نفر می داند. (2) کمتر بابی را می توان در کتب فقهی مانند "وسایل الشیعة" دید که روایتی از ایشان در بر نداشته باشد. تا جایی که امام صادق علیه السلام می- فرماید: «هیچ کس به اندازه زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و بُرید بن معاویه، یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. (3)
2- مبارزه با تحریفات
2-1- مبارزه با جریان های انحرافی
خوارج در زمان امیرالمومنین علیه السلام در جنگ نهروان سرکوب شده بودند اما طرز فکرشان در جامعه و مردم رسوخ کرده بود. یکی از سران خوارج عبدالله نافع بود که امام باقر علیه السلام در جاهای مختلف با خود ایشان محاجه کرده و تفکر و روش آنها را تخطئه و محکوم کرده بودند. عبدالله شبهه ای را القاء کرده بود که دلیلی برای کشتن مسلمانان در جنگ نهروان به دست حضرت امیر علیه السلام نبوده! امام وی را به حضور طلبید و مهاجرین و انصار را دعوت کرد و از آنها خواست که هر کس فضیلتی از امام علی علیه السلام را در نظر دارد بگوید. گفتند تا جنگ خیبر که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند : «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله، کرارا غیر فرار لا یرجع حتی یفتح الله علی یدیه.(4)
حضرت در این زمان از عبدالله نظر خواستند و او گفت خوبست ولی حضرت بعد از آن کافر شدند. در پاسخ حضرت گفتند: آیا خداوند می دانست که کافر می شود یا خیر؟ در پاسخ چاره ای نداشت که بگوید. می دانست دوباره حضرت سوال می کنند. حضرت فرمود: خدا او را بدان جهت که فرمانبردار اوست دوست می داشت یا به جهت نافرمانی و گناه. گفت: چون فرمانبردار خدا بود خداوند او را دوست می داشت (یعنی اگر در آینده نیز گناهکار می بود خداوند می دانست و هرگز دوستدار او نمی- بود پس معلوم می شود کشتن خوارج طاعت خدا بوده است) امام فرمود: برخیز که محکوم شدی و جوابی نداری. (5)
2-2- مبارزه با دروغ پردازان و غالیان
3-2- مبارزه با صوفیه
امام باقر علیه السلام در روزهای گرم، برای رسیدگی به مزارع و نخلستان ها بیرون می رفت و همراه با کارگران و کشاورزان بیل می زد و زمین را برای کشت آماده می ساخت. تا اینکه در عمل با فرآورده های ذهنی صوفیه، که خود را جدای از جامعه می دانستند مبارزه کنند.
شیخ مفید در روایتی بیان می کند که محمد بن منکدر روزی گرم در مسیر خود حضرت را می بیند که تکیه به دو غلام خود داده و استراحت می کند با خود گفتم که چرا باید در این ساعت و با این حال در طلب و جمع آوری دنیا بکوشد. رفتم نزدیکتر به ایشان شدم و پرسیدم چرا اینگونه به دنبال دنیایید؟ در پاسخ فرمودند: به خدا سوگند اگر در این حال مرگ به سراغم بیاید در حال اطاعت و بندگی خدا بوده چون خودم را از حاجت به تو و مردم باز داشته ام. بلکه انسان باید بترسد از زمانی که خداوند را در حال عصیان بخواهد ملاقات کند.(8)
ویزگی های علم امام
مقام خلیفةاللهی مقامیست که تماما در آن نور دیده می شود، بدون وجود ذره ای گرد و غبار. در روایات برای علم، آفاتی معرفی شده اند که در زندگی و مشی ایشان ذره ای از آن آفات و کدورت ها دیده نشده است فلذا الگو و تابلویی برای کسانی که در وادی علم قدم گذاشته اند می باشد. نمونه هایی بسیار کوچک از این چشمه زلال معرفت و علم را اشاره می کنیم:
1- علم همراه حلم
در کتاب مناقب آمده است: مردی از اهل کتاب به آن حضرت گفت: تو بقر (گاو) هستی؟ امام گفت: خیر، من باقر هستم. گفت: تو فرزند آن زن آشپز هستی. امام گفت: آشپزی حرفه او بوده است. مرد گفت: تو فرزند زن سیاه چرده زنگی و بدکاره هستی. امام پاسخ داد: اگر چنین است که تو می گویی، خداوند او را بیامرزد و اگر تو دروغ می گویی خداوند تو را بیامرزد. در جایی حضرت می فرمایند: "ما شیب شیء بشیء احسن من حلم بعلم"(٩)
2- علم همراه بندگی
شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که می فرمود: پدرم کثیرالذّکر بود و به حدّی ذکر می گفت که گاهی که با او راه می رفتیم، می دیدم که ذکر خدا می گوید و با او طعام می خوردیم و او ذکر خدا می گفت و با مردم حدیث می کرد و ذکر می گفت و پیوسته می دیدم زبان مبارکش را که به کام شریفش چسبیده و می گفت: لا اله الا الله (10) و ما را نزد خود جمع می کرد و می فرمود: ذکر بگوییم تا طلوع آفتاب.
3— علم بدون عجب
ائمه علیهم السلام در مقام عبادت و ذکر و راز و نیاز با پروردگار بی نیاز، چراغ هدایت پیروان مکتب خویش می باشند. یکی از خدمتکاران امام باقر علیه السلام نقل می کند: به همراه آن حضرت برای انجام حج به مسجد الحرام وارد شدیم. امام با مشاهده کعبه از خود بی خود شد و با صدای بلند شروع به گریه نمود. عرض کردم: مردم به شما نگاه می کنند، اگر ممکن است قدری آهسته تر گریه کنید! امام فرمودند: صدایم را به گریه بلند می کنم، شاید مورد رحمت الهی قرار گیرم و فردای قیامت رستگار شوم. سپس امام طواف نمودند و پشت مقام، به نماز ایستادند. چون نماز ایشان به پایان رسید، جای گاه سجده اش از اشک دیدگانش، تر شده بود.
باشد که با تأسی و نزدیکتر شدن به موالیان خود گام به گام در جهت کمال و سعادت موفق باشیم.
پی نوشت:
1) ارشاد شیخ مفید ج1 ص 469.روضه الواعظین ص202
2) ائمتنا، ج 1، ص 332
3) اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 348.
4) فردا پرچم را به مردی می سپارم که دوستدار خدا و پیامبر است و خدا و پیامبر نیز او را دوست می دارند،رزم آوری است که هرگز فرار نمی کند و از نبرد فردا باز نمی گردد تا خداوند به دست او حصار یهودان را فتح فرماید.
5) کافی، ج 8، ص 349; بحارالانوار، ج 21، ص 26
6) اختیار معرفة الرجال، جزء 4، ص 302، ح 543
7) اعراف/175; بحارالانوار، ج 46، ص 322 . (ترجمه آیه: آن کسی که آیات خود را به او دادیم; ولی خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد.»
8) ارشاد مفید چاپ آخوندی ص 247
9) آمیخته نشده چیزی به چیزی بهتر از حلم به علم –تحف العقول ص292
10) الکافی ج 2 ص 392
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان