تبیان، دستیار زندگی
انس به حق، غربت آدمى را مى زداید، وحشت او را از هر جهت زایل مى سازد، و وى را به قوت حق قوى و بااستقامت و پایدار مى کند. هیچ چیز مانند یاد حق و تکیه به خدا در سختى ها و مشکلات، انسان را استوار و راسخ نمى سازد و توانایى نمى بخشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راه رهایی از اضطراب ها چیست؟!

نوجوان

می گویند یاد خدا آرامش بخش قلب هاست؛ اما من با این که سعی می کنم از خدا غافل نشوم، آرامش ندارم؛ دلیل این اضطراب، چیست؟

برای بسیاری از جوانان که دارای جولان فکری و پی گیر حالات معنوی خود می باشند و به سالم سازی فضای فکری خود می اندیشند، این گونه فراز و نشیب های روحی، پیش می آید. اوج این شک و تردیدها و هجوم چراها، مربوط به سال های نوجوانی و جوانی است؛ زیرا جوانی، از یک سو هنگامه نگاه نو به سنت های گذشته و عادت های بزرگان است و از سوی دیگر، هنگام پی ریزی بنیان فکری و ترسیم آینده زندگی است.
در این دوره، از جهت روحی و عاطفی نیز از یک سو وابستگی به خانه و پدر و مادر کم می شود و از سوی دیگر، هنوز دل بستگی به کانون گرم دیگری حاصل نشده است و در میانه این خلأ عاطفی، هجوم افکار، فزونی می یابد.
باید دانست که دیری نمی پاید که کشتی در میانه امواج دریا، به ساحل نجات می رسد و اگر در هنگامه طوفان، آدمی به یاد خداوند، دل خویش را آرام سازد و خود را در سفینه نجات اهل بیت علیهم السلام قرار دهد، به طور یقین، بحران ها تمام شده، انسان به آرامش می رسد و شک ها، به یقین تبدیل می گردند.

داشتن خدا و این همه نعمت!

یک. امنیت روحى‏
هر چه یاد خدا در دل آدمى بیشتر بنشیند و هر چه عظمت حق در جان انسان بیشتر جلوه کند، روح آدمى فربه‏تر مى‏شود و انسان از امور دنیایى که مایه اضطراب و تشویش است، آزاد مى‏شود و از آنچه موجب حقارت و پستى است، نجات مى‏یابد.
عَظُمَ الخَالِقُ فى أَنفُسِهمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى أَعیُنهم‏.
آفریدگار در جان آنان بزرگ بود، پس، هر چه جز اوست، در دیده‏هایشان خُرد نمود.

انس به حق، غربت آدمى را مى‏زداید، وحشت او را از هر جهت زایل مى‏سازد، و وى را به قوت حق قوى و بااستقامت و پایدار مى‏کند. هیچ‏چیز مانند یاد حق و تکیه به خدا در سختى‏ها و مشکلات، انسان را استوار و راسخ نمى‏سازد و توانایى نمى‏بخشد

شایسته است که انسان چنین باشد:
إِنَّ مِن حَقِّ مَن عَظُمَ جَلالُ اللهِ سُبْحانَهُ فى نَفسِهِ، وَ جَلَّ مَوضِعُهُ مِنْ قَلبهِ أَن یَصغُرَ عِندَهُ لِعِظَمِ ذلِک کلُّ مَا سِوَاهُ‏.
کسى که جلال خداى سبحان در دیده جان او و منزلتش در دل او بزرگ آید، سزاست که به‏خاطر این بزرگى هر چه جز خداست، نزد او خُرد نماید.
انسانى که عظمت خداوند در جانش بنشیند، به چنان امنیت روحى دست مى‏یابد که در سختى‏ها و تنگناها، و خوشى‏ها و گشایش‏ها خود را نمى‏بازد و از مسیر درست بیرون نمى‏رود، چنان‏که امام على(علیه السلام) آن را این‏گونه مشخص کرده است:
فى الزَّلازِلِ وَقُورٌ، وَ فى المَکارِهِ صَبُورٌ، وَ فى الرَّخاءِ شَکُورٌ. لا یَحِیفُ عَلى مَن یُبْغِضُ، وَ لا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُ‏.
در پیشامدهاى زیر و رو کننده آرام و استوار، و در ناخوشایندى‏ها بسى پایدار، و در روزگار آسایش بسى سپاسگزار. بر کسى که دشمن دارد، به بیراهه ستم نرود، و درباره کسى که دوست دارد، به گناه آلوده نشود.


دو. نفى گردن‏فرازى و گردن‏کشى‏

چون آدمى به مقام بندگى خویش رو کند و عظمت حق جانش را لبریز سازد، دیگر جایى براى گردن‏فرازى و گردن‏کشى نمى‏ماند. تجبر و تکبر انسان از آن است که توهم خدایى مى‏کند و سر بر آستان حق نمى‏ساید، ولى چنانچه از این توهم خارج شود، هر چه در مقام بندگى بالاتر رود، از تجبر و تکبر دورتر مى‏گردد.
وَ إِنَّهُ لایَنبَغِى لِمَن عَرَفَ عَظَمَةَ اللهِ أن یَتَعَظَّمَ، فَإِنَّ رِفعَةَ الَّذِینَ یَعلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ یَتواضَعُوا لَهُ، وَ سَلامَةَ الَّذِینَ یَعلَمُونَ مَا قُدرَتُهُ أَن یَسْتَسْلِمُوا لَهُ‏.
بى‏گمان آن‏که عظمت خدا را داند، سزاوار نیست خود را بزرگ خواند. بلندى قدر کسانى که بزرگى پروردگار را مى‏دانند، در این است که در برابر او فروتنى کنند، و سلامت آنان‏که مى‏دانند قدرت او تا کجاست، در آن است که به فرمانش گردن نهند.


سه. توجیه مسئولیت انسانى‏

احساس حضور در محضر خدا، انسان را نسبت به خود و دیگران، نسبت به روش و رفتارش مسئول مى‏سازد؛ مسئولیتى که در هر شرایطى برقرار مى‏ماند و تابع عوارض بیرونى نمى‏باشد.
قَد عَلِمَ السَّرَائِرَ، وَ خَبرَ الضَّمَائِرَ، لَهُ الإِحَاطَةُ بکلِّ شَی‏ء، وَالغَلَبَةُ لِکلِّ شَی‏ء، وَالقُوَّةُ عَلَى کلِّ شَی‏ء.
به رازها دانا و بر درون‏ها بیناست. بر هر چیز احاطه دارد، و چیرگى او بر همه چیز است، و بر هر چیز تواناست.
در اندیشه امام على(علیه السلام) اعتقاد به خدا و باور به توحید چنان مسئولیت‏آور است که انسان حقوق مردمان را چون حقوق الهى پاس مى‏دارد؛ زیرا حقوق انسانى در بنیاد توحید و یکتاپرستى پیوند خورده است.
وَ شَدَّ بالإِخلاصِ وَالتَّوحیدِ حُقُوقَ المُسلِمِینَ فى مَعَاقِدِها.
و خداوند حقوق مسلمانان را با اخلاص و یکتاپرستى پیوند داده است.


چهار. وارستگى و پرواپیشگى‏

باور به خدا آدمى را پرواپیشه و حرمت‏نگه‏دار مى‏سازد. هر چه این باور عمیق‏تر باشد، وارستگى انسان از پستى و آلودگى، تجاوز و تعدى، و حرکت انسان داخل مرزها و حریم‏هاى الهى و انسانى در آشکار و نهان بیشتر خواهد بود.
اتَّقُوا مَعَاصى اللهِ فى الخَلَوَاتِ فَإنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الحاکمُ‏.
از نافرمانى خدا در نهان‏ها بپرهیزید، زیرا آن‏که بیننده و گواه است، خود داورى‏کننده است.
وَ لا تَهتِکوا أَستَارَکم عِندَ مَن یَعلَمُ أَسْرَارَکمْ‏.
و نزد آن‏کس که مى‏داند نهانِ شما را] از شما بهتر [پرده‏درى نکنید.
فَاتَّقُوا اللهَ الَّذِى أَنتُمْ بعَیْنهِ‏.
پس، پروا کنید از خدایى که بر کارهاى شما بیناست.

عدالت

پنج. عدالت‏پیشگى و ظلم‏ستیزى‏

آن‏که به خدا ایمان دارد، دست به ستم نمى‏گشاید و به عدالت اهتمام مى‏ورزد؛ زیرا مى‏داند خداوند، عدالت پیشگان را دوست دارد و از ظلم و ظالمان بیزار است. هیچ‏چیز چون ستم و ستمگرى موجب دگرگونى نعمت و شتاب در کیفر نمى‏شود.
أَنْصِفِ اللهَ وَ أَنصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفسِک وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهلِک وَ مَنْ لَک فِیهِ هَوًى مِنْ رَعِیَّتِک، فَإِنَّک إِلّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ، وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ، وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ، وَ کَانَ لِلّهِ حَرْباً حَتّى یَنْزعَ وَ یَتُوبَ‏.
از جانب خودت و خاندان ویژه‏ات، و از جانب هرکس از شهروندانت که به او گرایش و وابستگى دارى، دادِ خدا و مردم را بده، زیرا اگر چنین نکنى ستم کرده‏اى. و هرکه به بندگان خدا ستم کند، خداوند به جاى بندگانش به دادستانى از او برخیزد، و دلیل او را [در دادگاه دادگرى‏] باطل و نابود سازد، و او با خدا پیوسته در جنگ باشد تا آنکه دست بکشد و توبه آرد و [جبران نماید].
وَ لَیْسَ شَی‏ءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْییر نِعمةِ اللهِ وَ تَعجیل نِقْمَتِهِ مِنْ إقَامَةٍ عَلَى ظُلمٍ.
و هیچ‏چیز چون بنیاد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد، و کیفر او را نزدیک نیارد.


شش. استقامت و پایدارى‏

انس به حق، غربت آدمى را مى‏زداید، وحشت او را از هر جهت زایل مى‏سازد، و وى را به قوت حق قوى و بااستقامت و پایدار مى‏کند. هیچ‏چیز مانند یاد حق و تکیه به خدا در سختى‏ها و مشکلات، انسان را استوار و راسخ نمى‏سازد و توانایى نمى‏بخشد.
اللّهُمَّ إِنَّک آنَسُ الآنِسِینَ لإِوْلِیائِک، و أَحْضَرُهُمْ بالکِفَایَةِ لِلمُتَوَکّلینَ عَلَیک.
خدایا! تو از همه همدمان، با دوستانت بیشتر همدمى و براى کسانى که کار خود را به تو واگذارده‏اند، از هرکس کاردان‏ترى.

هر چه یاد خدا در دل آدمى بیشتر بنشیند و هر چه عظمت حق در جان انسان بیشتر جلوه کند، روح آدمى فربه‏تر مى‏شود و انسان از امور دنیایى که مایه اضطراب و تشویش است، آزاد مى‏شود و از آنچه موجب حقارت و پستى است، نجات مى‏یابد

إِنْ أَوحَشَتْهُمُ الغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِکرُک، وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَیْهمُ المَصَائِبُ لَجَأُوا إِلَى الإِسْتِجَارَة بک، عِلْمَاً بأَنَّ أَزِمَّةَ الأُمُورِ بیَدِک، وَ مَصَادِرَهَا عَنْ قَضَائِک‏.
اگر غربتشان به وحشت اندازد، یادِ تو آنان را آرام سازد؛ و اگر مصیبت‏ها بر آنان فرو بارد، به تو پناه آرند و رو به درگاهِ تو دارند، چه مى‏دانند سررشته کارها به دست توست، و سرچشمه کارها از قانونمندى حاکم بر هستى برپا شده از جانب توست.


هفت. آزادى و آزادى گرایى‏

ایمان به خدا ضامن آزادى آدمى از غیر خداست. تا زمانى که انسان به حقیقت هستى روى نکند و دل به خدا نبندد، در بندگى غیر خدا به‏سر مى‏برد و طعم آزادى حقیقى را نمى‏چشد. انسان، آزاد از غیر خدا آفریده شده و شایسته نیست جز در برابر خدا سر خم کند و گوهر آزادى و آزادگى خود را ارزان بفروشد؛ تلاش پیام‏آوران الهى این بوده است که آدمى را از دام بت‏ها و هر معبودى جز خدا نجات دهند و به بندگى حق، یعنى آزادى مطلق برسانند.
فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بالحَقّ لِیُخْرجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الأَوْثَانِ إِلَى عِبادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ‏.
پس خدا، محمد را به حق برانگیخت، تا بندگانش را از پرستش بتان بیرون آرد و به عبادت او درآوَرَد، و از پیروى شیطان برهانَد، و به اطاعت خدا راه نماید.
وَ لاتَکنْ عَبْدَ غَیْرِک وَ قَدْ جَعَلَک اللهُ حُرّاً.
بنده دیگرى مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.

فرآوری: فاطمه زین الدینی
بخش نهج البلاغه تبیان   


منابع:
آرامش با یاد خدا، مجله: پرسمان-فروردین 1386، شماره 55
خداشناسى در عینیت زندگى‏؛ وب سایت شخصی محمد علی حسن زاده

مطالب مرتبط:

چرا ما با خدا این‌چنین نیستیم؟

به عمل کار برآید ز سخندانی نیست
آرامش کجاست؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.