هیچ چیز دوباره بازنمیگردد
اشعاری از شاعران جهان.
در ایستگاه - جمال ثریا/ برگردان: سیامک تقی زاده
در ایستگاه
سه نفر
ایستاده اند
مرد
زن
و کودک
دستان مرد
در جیب هایش
و زن
دست کودک را
گرفته است
مرد غمگین
مرد
مثل ترانه های غمگین، غمگین
زن زیباست
زن
مثل خاطرات زیبا، زیباست
و کودک
مثل خاطرات زیبا، غمگین
و مثل
ترانه های غمگین، زیباست
*
بی خوابی- جوزپه اونگارتی/ برگردان: مهدیه رحمتی
به تمامی شب…
کنار پیکر رفیق کشته شده ام
دراز کشیدم.
صورتش رو به قرص ماه
با دهانی درهم شکسته و
دستانی خشکیده از مرگ،
به سکوتم رخنه کرد
و من آن شب
نامه های عاشقانه ی بسیاری نوشتم…
هیچ گاه چنین
دلبسته ی زندگی نبودم.
*
بهار - فرناندو پسوآ/ برگردان: حسین منصوری
بهار که بازمیگردد
شاید دیگر مرا بر زمین بازنیابد
چقدر دلم میخواست باور کنم بهار هم یک انسان است
به این امید که بیاید وُ برایم اشکی بریزد
وقتی میبیند تنها دوست خود را از دست داده است
بهار اما وجود حقیقی ندارد
بهار تنها یک اصطلاح است
حتا گلها و برگهای سبز هم دوباره بازنمیگردند
گلهای دیگری میآیند وُ برگهای سبز دیگری
همچنین روزهای ملایم دیگری
هیچ چیز دوباره بازنمیگردد
و هیچ چیزی دوباره تکرار نمیشود
چرا که هر چیزی واقعی است.
*
ترسیدهایم- چارلز بوکوفسکی/ برگردان: سینا کمالآبادی
چنان تنهایی بزرگی در دنیا هست
که در حرکت آهستهی عقربههای ساعت
دیده میشود.
آدمها خستهاند
تکه پارهی عشقاند
یا نبودِ عشق.
آدمها باهم خوب نیستند.
پولدارها با پولدارها خوب نیستند.
بیچارهها با بیچارهها خوب نیستند.
ترسیدهایم.
نظام آموزشیمان میگوید
که همهی ما میتوانیم
برنده باشیم.
اما چیزی دربارهی
فاضلابها
و خودکشیها نمیگوید.
یا دربارهی ترس آدمی
که جایی تنهاست
چیزی نمیگوید
آدمی
که بی آن که کسی لمسش کند
یا با او حرفی بزند
گلی را آب میدهد.
*
لیموهای تلخ- لارنس دارل/ برگردان : غلامرضا صراف
در جزیرهای از لیموهای تلخ
آنجا که تبهای سرد ماه
از گویهای تاریک میوهها شعله میکشند،
و علف خشک زیر پا
یاد را میآزارد
و عادات نیم ِعمر را مرور میکند
بهتر است باقی را ناگفته گذاشت،
زیبایی،تاریکی،گرمی
به پرستاران ِدریای پیر رخصت میدهند
یادهای خواب خویش را حفظ کنند
و سر مجعد دریای یونان
آرامشاش را همچون اشکهایی نچکیده حفظ میکند
آرامشاش را همچون اشکهایی نچکیده حفظ میکند.
منابع:
وبلاگهای ادبی