این علایم افسردگی را نمیدانید!
بسیاری از مردم که اطلاعات کمی در مورد افسردگی دارند، احتمالاً از اینکه بفهمند این بیماری میتواند باعث چه چیزهایی بشود، متعجب خواهند شد!
مردم اغلب فکر میکنند افسردگی یعنی «حس بد داشتن» یا «احساس غمگینی». آنها نمیدانند که افسردگی میتواند باعث شود که فرد از یک تصمیمگیری ساده عاجز شود، 20 ساعت در شبانه روز بخوابد یا بدون دلیل مشخصی، شروع به گریه کند و نتواند جلوی خودش را بگیرد.
علائم هشداردهنده افسردگی
آشنایی با علائم افسردگی برای همگان اهمیت دارد. علائم متداولی که بهعنوان علائم هشداردهنده افسردگی در نظر گرفته میشوند، این موارد هستند:
1- تغییرات در سطح انرژی یا فعالیت
کاهش انرژی: این نخستین علامت است و تشخیص آن، بسیار ساده است. بهطور خلاصه یعنی اینکه حس کنید بهقدر هفته گذشته یا ماه گذشته انرژی ندارید. نه اینکه تمام روز خسته باشید، بلکه فقط انرژی کمتری نسبت به سابق داشته باشید.
خستگی: افسردگی میتواند باعث خستگی جسمی شود. خوابیدن و استراحت، شما را سر حال نمیآورد و حتی صبحها پس از بیدار شدن از خواب هم احساس خستگی میکنید. خمیازه کشیدن، بدن را به اینطرف و آنطرف کش دادن و چرت زدن، از نشانههای خستگی است.
سستی و رخوت: کسی که دچار افسردگی باشد، ممکن است بهطور غیرعادی، بیحال و خوابآلوده باشد. یا در حالت متداولتر، ممکن است ساعتها بدون انجام هیچ کاری روی صندلی بنشیند، نه اینکه به چیزی واکنش نشان ندهد، بلکه به انجام هیچ کاری علاقهمند نباشد و از نظر جسمی و روحی احساس سنگینی کند.
کاهش فعالیت: این مورد ممکن است در نتیجه کاهش انرژی، خستگی و سستی و رخوت باشد، یا آنکه مستقل از این عوارض باشد. بههرحال، اگر سطح فعالیتهای معمولی فرد شروع به کاهش کند، این امر ممکن است از علائم افسردگی باشد.
بیخوابی یا پرخوابی: دراز کشیدن ولی بیدار و نگران ماندن، ناتوانی در استراحت کردن، احساس تنش درونی داشتن یا فکرهای مختلف کردن. پرخوابی، برعکس بیخوابی است؛ یعنی زیادتر از حد معمول خوابیدن.
از دست دادن علاقه به فعالیتهای لذتبخش و شادیآور: مثلاً شما بهطورمعمول از والیبال بازی کردن با دوستانتان بسیار لذت میبردید و حال، دعوت آنها را رد میکنید. همیشه عاشق کارهای باغبانی و نگهداری از گل و گیاه بودید، ولی امسال حوصلهاش را ندارید.
2- تغییرات فیزیکی
هرکس که فکر میکند افسردگی فقط با مغز افراد سر و کار دارد، یا تاکنون به افسردگی دچار نشده یا از آن چیز زیادی نمیداند. افسردگی نهتنها بر روی ذهن انسانها اثر میگذارد، بلکه علائم فیزیکی مهمی نیز به جا میگذارد. برخی از آنها را در بخش قبل ذکر کردیم (کاهش انرژی یا کاهش فعالیت) و در اینجا به برخی دیگر اشاره میکنیم.
کماشتهایی یا پراشتهایی: افراد افسرده بهعنوان مسکن به غذا روی میآورند؛ بنابراین هم کاهش وزن و هم افزایش وزن میتواند از نشانههای افسردگی باشد. یکی از دلایلی که افراد هنگام افسردگی به غذا و مخصوصاً غذاهای پرچربی روی میآورند، این است که کربوهیدراتها، سطح سروتونین مغز را بالا میبرند. همچنین، افزایش کورتیزول نیز بهعنوان یکی از عوامل ذخیره نامناسب چربی در بدن انگاشته میشود.
بیقراری یا کندی روانی- حرکتی: بیقراری روانی- حرکتی، عبارت است از افزایش فعالیت، آن هم بیشتر به دلایل ذهنی تا جسمی. نشانههای متداول آن شامل قدم زدن، پیچاندن یا فشار دادن دستها، با انگشت روی میز زدن یا کف پا را به زمین زدن و سایر رفتارهای بدون وقفه مشابه است. کندی روانی – حرکتی، برخلاف مورد پیش، به آهستگی فعالیتهای فکری و جسمی اشاره دارد. در این حالت، کارهای معمولی مانند مسواک زدن یا غذا خوردن ممکن است بهصورتی غیرعادی کند و با طمأنینه انجام شوند.
3- درد هیجانی (Emotional Pain)
- غمگینی طولانی
- گریه غیرقابل کنترل و غیرقابل توضیح
- احساس گناه
- احساس پوچی
- از دست دادن اعتمادبهنفس
- احساس ناامیدی
- احساس بیپناهی
این علائم، بهویژه اگر تکتک در نظر گرفته شوند، منحصر به افسردگی نیستند. برای مثال، احساس بیپناهی ممکن است واکنش منطقی به قرار گرفتن در یک شرایط دشوار باشد؛ اما در حالت افسردگی، احساس بیپناهی بهصورتهای زیر است:
- آمیخته با انواع دیگر دردهای هیجانی
- آمیخته با انواع دیگر علائم افسردگی
- تداوم یافتن بیش از یک زمان معقول
- شدیدتر بودن بیش از یک حد معقول
هریک از عوارض بالا ممکن است بهعنوان واکنش طبیعی به یک رویداد غمانگیز مثل مرگ نزدیکان یا از دست دادن کار پدید آید، اما طولانی شدن بیشازحد آن باید بهعنوان علائم افسردگی مورد بررسی قرار گیرد. در نظر گرفتن این پدیده، بهویژه در افرادی که دارای سابقه افسردگی هستند، حائز اهمیت است.
4- حالتهای روحی دشوار
تحریکپذیری: تقریباً همه این حالت را تجربه کردهاند. تحریکپذیری، علتهای بیشماری میتواند داشته باشد. یک سردرد، خواب بد، یک صورتحساب پیشبینینشده، فرا رسیدن وقت دندانپزشک و هر عامل استرسزای دیگری میتواند باعث آن شود؛ اما هنگامیکه دلیل واضحی برای اینکه چرا یک چیز کماهمیت و کوچک باعث ناراحتی میشود وجود نداشته باشد و این حالت، روزها و هفتهها در فرد باقی بماند، بهاحتمال زیاد افسردگی عامل آن است.
خشم: خشم، نهایت تحریکپذیری است. یک فرد افسرده ممکن است بابت یک چیز کماهمیت یا حتی هیچچیز، به حالت انفجار برسد. اگر خشم دوام یافت یا ترساننده شد، در اسرع وقت به فکر چاره باشید.
اضطراب و نگرانی: این مورد به چند طریق ممکن است وجود داشته باشد. برای مثال، فردی ممکن است درباره بعضی موضوعات عادی روزمره، نگرانی داشته باشد. مثلاً برای شام چه غذایی درست کنم؟
شکل دیگری از این حالت موقعی است که فرد در مورد تمام موضوعات، اضطراب داشته باشد: باید به لولهکش تلفن کنم. اگر امروز نیاید چی؟ اضطراب ممکن است شکل عمومیتری نیز داشته باشد و همراه با افکار عجولانه باشد. معمولاً فرد مضطرب، در حالت بیتصمیمی به سر میبرد.
بدبینی: داشتن نگاهی منفی نسبت به همهچیز. هیچکس مرا دوست ندارد. امروز هم روز بد دیگری در پیش خواهد بود. در حالتی که بدبینی ناشی از افسردگی وجود داشته باشد، منفیبافی بهصورت مبالغهآمیزی در میآید. بیتصمیمی:
بیتفاوتی: لباسهای کثیف، انباشته شده و صورتحسابها پرداخت نشده و شما بیخیال هستید. دوستی به شما تلفن میکند و مشکلش را با شما در میان میگذارد؛ اما شما فقط ساکت نشستهاید و گوش میکنید و حرفهای او، هیچ احساسی را در شما برنمیانگیزد.
خود انتقادی: هرکس اشتباه میکند، اما فرد افسرده، اشتباهاتش را بزرگ جلوه میدهد: «من امروز خسته به نظر میرسم» تبدیل به «من زشت هستم» میشود. «من در محاسبه موجودی حسابم اشتباه کردهام» به «من در ریاضیات کودن هستم» تبدیل میشود. منفی بافی بیشازحد درباره خود، از علائم افسردگی است.
5- تغییر در الگوهای فکری
گرچه علائم زیر، همگی تحت عنوان «تغییر در الگوهای فکری» دستهبندی شدهاند، اما هریک از آنها میتوانند آثار قابل ملاحظهای روی رفتار انسان داشته باشند. این علائم، چون بیشتر روی نحوه کار کردن تأثیر میگذارند، توسط همکاران، زودتر قابل تشخیص است:
عدم تمرکز: این به دو شکل امکانپذیر است. یکی اینکه صرفنظر از اینکه چقدر سعی میکنید، اما نتوانید روی کاری که در دست دارید یا کتابی که در حال مطالعهاش هستید یا صحبتهای سخنرانی که در جلسهاش حضور دارید یا روی رژیم غذایی که در پیشگرفتهاند، تمرکز کنید. از سوی دیگر، ممکن است توجه شما از موضوعی منحرف شود، بدون آنکه خودتان آگاهی داشته باشید، تا وقتیکه ناگهان به خود آیید.
مشکلات حافظهای: این مشکلات میتواند در اثر تمرکز ضعیف بروز کند؛ یعنی شما به دلیل عدم تمرکز، چیزی را که به شما گفته شده است، نشنیدهاید و در نتیجه نمیتوانید آن را به یاد آورید؛ اما افسردگی میتواند مستقیماً نیز روی حافظه تأثیر گذارد، بهنحویکه چیزی که به فرد گفته شده، یا خود فرد شنیده یا خوانده است و یک زمان به یاد داشته بعداً فراموشش شود.
بینظمی: این علامت، منحصر به افسردگی نیست. افرادی که به شیدایی خفیف (hypomania) دچارند نیز معمولاً آدمهای بینظمی هستند؛ اما در این حالت، ممکن است فرد از این بابت احساس ناراحتی نکند. مثلاً شما علیرغم بههمریختگی اتاقتان، دقیقاً میدانید که هر چیز کجا قرار دارد؛ اما در شرایط افسردگی، بینظمی، فرد را ناراحت میکند و باعث میشود که او حتی احساس بدتری هم پیدا کند، زیرا اگر افسردگی وجود نداشت، اقلاً فرد میتوانست برای حل این مشکل اقدام کند.
6- دلمشغولی نسبت به مرگ
هرچند سه موردی که در زیر آمده ممکن است به نظر، سه عبارت مختلف برای مفهومسازی یک مورد بیایند اما در واقع، آنها اشکال مختلفی از دلمشغولی نسبت به مسئله مرگ هستند.
فکر مرگ: فکر کردن درباره مرگ ممکن است به شکل تصور و تخیل مرگ خود فرد باشد. برای مثال، فرد ممکن است خود را خوابیده در داخل قبر تصور کند، به اتفاقاتی که در مراسم خاکسپاریاش میافتد فکر کند و درباره این موضوع فکر کند که مردم پس از مرگش چه میگویند. یکی از عبارتهایی که مردم، بدون منظور خاصی، زیاد به کار میبرند این است که «ای کاش مرده بودم.» اما بیان این عبارت، از سوی یک آدم افسرده باید جدی گرفته شود، پیش از آنکه اینگونه افکار به واقعیت بپیوندد.
فکر خودکشی: در این حالت، بیان «ای کاش مرده بودم» کمکم به فکر کردن درباره تحقق آن پیش میرود. فرد افسرده ممکن است در رویارویی با یک اتفاق پراسترس، به فکر خودکشی بیفتد و بهطور واقعی برای این عمل برنامهریزی کند. چه فرد برنامه مشخص برای خودکشی در ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد، فکر کردن درباره خودکشی، باید بسیار جدی گرفته شود. از جمله پرخطرترین عوامل برای انجام خودکشی میتوان به تلاش قبل برای خودکشی، حضور عوامل مهم استرسزا در زندگی و دسترسی به سلاح سرد و گرم اشاره کرد.
احساس مرگ: کسی که احساس مرگ یا بریدن از زندگی میکند، گروهی از علائمی که در 5 بخش قبل ذکر شده را به همراه دارد. این علائم عبارتاند از:
- ناامیدی
- بیتفاوتی
- از دست دادن علاقه به فعالیتهای لذتبخش
- سستی و رخوت
- کنارهگیری اجتماعی
مجموعه این عوامل، در زمره علائم افسردگی قرار میگیرد. با شناخت این عوامل میتوانیم در صورت مبتلا بودن به افسردگی، برای درمان خود اقدام کنیم.