تبیان، دستیار زندگی
آخه اگه دوستت نداشتم که بهت گیر نمی دادم» یک تعبیر شایع از عشق است که در فیلم های سینمایی هم زیاد به آن پرداخته شده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شکاکیت از روی عشق


آخه اگه دوستت نداشتم که بهت گیر نمی دادم» یک تعبیر شایع از عشق است که در فیلم های سینمایی هم زیاد به آن پرداخته شده است.

شک به همسر

«رفته بودیم خرید مثلاً، سرم به کار خودم بود، دنبال جنس مورد نظرم می گشتم، از مغازه که آمدیم بیرون همسرم دوباره شروع کرد: فروشنده را می شناختی؟ او تو رو می شناخت؟ چرا وقتی صحبت می کرد لبخند روی لبش بود؟ چرا به من نگفتی پول را بهش بدهم؟ و هزار تا سوال دیگه که چرا این اینجوری نگاهت کرد و اون اونجوری گفت و... خلاصه با این اوضاع عطای خرید را به لقایش بخشیدیم و برگشتیم خونه. اما از آنجا که هیچ وقت قضیه به همین جا ختم نمی شود به محض اینکه رسیدیم به خونه و من چند دقیقه رفتم لباس عوض کنم، همسرم بلافاصله کیفمو گشت، گوشیمو برداشت و شروع کرد به زیر و رو کردن تماس ها و پیامک ها.

مهمونی بریم، مهمون بیاد، مسافرت بریم، هر کاری بکنیم آخرش همینه. وقتی هم بهش اعتراض می کنم می گه دوستم داره، اونقدر که ... چی بگم. نمی فهمم این چه جور دوست داشتنه. من یه آدم مذهبی ام و خودم را نسبت به همسرم و خانواده ام متعهد می دونم. راستش کم کم دارم خسته می شم».
اشتباه نکنید! در این مقاله نمی خواهیم درباره این که چگونه باید با همسر شکاک و به اصطلاح عامیانه «بد دل» کنار آمد صحبت کنیم چرا که به قدر کافی در این باره بحث شده است. بلکه می خواهیم به کالبد شکافی ریشه « شکاکیت از روی عشق» بپردازیم. این عبارت عامیانه که «آخه اگه دوستت نداشتم که بهت گیر نمی دادم» یک تعبیر شایع از عشق است که در فیلم های سینمایی هم زیاد به آن پرداخته شده است.


برای تسهیل شناخت ریشه این نوع شک در ابتدا برخی از خصوصیات روانی شایع همسران شکاک را مورد بررسی قرار می دهیم:
اول: این افراد عزت نفس کمی دارند، به عبارت دیگر احساس خود ارزشمندی آن ها پایین است.
دوم: عصبی مزاج بودن، دمدمی بودن، اضطراب و بی ثباتی هیجانی معمولاً در این افراد بیشتر دیده می شود.
سوم: احساس کنترل کافی بر زندگی خود ندارند. آنها مدام نگران مالکیت بر متعلقات شان هستند.
چهارم: به شدت به همسر خود وابسته اند.
پنجم: در رابطه با همسر احساس بی کفایتی می کنند و می ترسند که به اندازه کافی برای همسرش خوب نباشند.
و ششم: اینکه سبک دلبستگی این گروه اضطرابی است یعنی مدام دلواپسند که نکند همسر، آن ها را ترک کند یا به اندازه کافی دوستشان نداشته باشد.

منشأ اصلی و واقعی شک و بد دلی نسبت به همسر، عشق به او نیست بلکه دست و پا زدن برای برقراری احساس امنیت روانی و به تعبیر دیگر عشق به خود و نگرانی برای خویشتن است

حالا بیایید این خصیصه ها را با هم جمع کنیم: عزت نفس کم، عصبی بودن، عدم احساس کنترل کافی بر زندگی، وابستگی به همسر، احساس بی کفایتی و سبک دلبستگی اضطرابی، به نظر شما نکته مشترکی که این خصیصه ها را به هم ربط می دهد چیست؟ به عبارت دیگر چه می شود که عزت نفس کافی در یک فرد شکل نمی گیرد؟ چه می شود که احساس کنترل ایجاد نمی شود؟ در چه شرایطی یکی از زوجین مدام نگران از دست دادن همسرش است؟
برای پیدا کردن نکته مشترک و ارائه پاسخی روشن تر به این سوالات خوب است به هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو هم نگاهی بیندازیم. در این هرم نیازهای انسان از پایین به بالا رتبه بندی شده اند. یعنی نیازهای پایین تر نسبت به نیازهای بالایی خود ابتدایی تر به حساب می آیند به طوری که اگر یکی از نیازهای پایین تر  برآورده نشده باشد تأمین نیازهای بالایی نیز با مشکل مواجه خواهد شد.
با توجه به این هرم می توان گفت که افراد بد دل در دوران کودکی خود از لحاظ تأمین اولین نیاز یعنی نیازهای جسمانی با مشکل بغرنجی مواجه نبوده اند که اگر این طور بود تا الآن جان به جان آفرین تسلیم کرده و امکان ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نکرده بودند.
می رسیم به نیاز دوم یعنی نیاز به امنیت. دورانی را که به دنبال پیدا کردن شغل مورد نظرتان بودید و کارهای موقت مختلفی را تجربه کردید به یاد دارید؟ در سایه این احساس عدم امنیت شغلی و اقتصادی، وضعیت رابطه تان با همسر چگونه بود؟ نامحتمل نیست که به خاطر این مسئله حتی ازدواج تان را به تأخیر انداخته باشید. یادتان هست در بحبوحه این ناامنی اعتماد به نفس و عزت نفس تان چه وضعی داشت؟ با این اوضاع تکلیف رسیدن تان به خود شکوفایی هم که دیگر روشن است.
آن چه که می خواهم با کمک این مثال ملموس تر برایتان بگویم این است که ما بدون بر آورده شدن نیاز به احساس امنیت در هر دورانی از زندگی و به خصوص در دوران کودکی، برای تأمین نیازهای عالی تر مثل نیاز به تعلق و دوست داشته شدن، نیاز به عزت نفس و نیاز به خود شکوفایی با مشکل مواجه خواهیم شد. و این یعنی ارضاء نشدن نیاز به احساس امنیت دقیقاً همان نقطه ای است که شکاکیت در آن ریشه دارد. برای روشن شدن بیشتر مسئله خصوصیاتی را که برای همسران بد دل بر شمردیم به یاد بیاورید و سعی کنید میزان ارتباط هر یک از آنها را با احساس عدم  امنیت مشخص کنید. ما هم با شما همراه می شویم:
گفتیم که: شوهر/ زن بد دل به همسرش وابسته است
چون
بدون او احساس ناامنی در وجودش زنده می شود.
شوهر/ زن بد دل عزت نفس کمی دارد
چون
در فضای ناامن زندگی او مجالی برای رشد احساس ارزشمند بودن وجود نداشته است.
شوهر/ زن بد دل از احساس بی کفایتی در رابطه با همسرش می ترسد
چون
در فضای ناامن روانی او اعتماد کردن به طور کلی و اعتماد به توانمندی های خود به طور خاص واژه ای نا آشناست.
و ...

شکاک

به دلیل همین عدم احساس امنیت است که حتی یک نگاه گذرای معمولی که بر حسب ضرورت بین همسر و یک غریبه مثلاً همسایه یا همکار رد و بدل می شود، یا حتی چهره بشاش فروشنده که اقدامی صرفاً جهت بازاریابی بیشتر است برای این افراد به یک آژیر خطر تبدیل می شود و در نتیجه آنها برای اینکه اضطراب ناشی از احساس ناامنی را کم کنند خود را مجبور می بینند که به وارسی وسایل مختلف همسر به خصوص وسایل ارتباطی او و حتی در موارد شدیدتر به تعقیب او بپردازند.


بله، منشأ اصلی و واقعی شک و بد دلی نسبت به همسر، عشق به او نیست بلکه دست و پا زدن برای برقراری احساس امنیت روانی و به تعبیر دیگر عشق به خود و نگرانی برای خویشتن است. حال، مسلماً در یافته اید که چرا به همسران این افراد سفارش می شود که به روند اعتماد سازی خود ادامه دهند و سعی کنند همسرشان را از عشقی که نسبت به او دارند مطمئن کنند.


و سخنی با افراد بد دل:
* اگر تا به حال مدرکی علیه همسرتان به دست نیاورده اید، اگر تا به حال خطایی از او سر نزده، اگر همسرتان فردی عفیف و متین است، خلاصه کلام اگر شک تان بی دلیل و سر مسائل کم اهمیت است بدانید که شما دارید احساس عدم امنیت خودتان را نشان می دهید نه عشق به همسرتان را.
* از موقعیت هایی که بد گمانی را در شما بر می انگیزانند دوری کنید. هر قدر بیشتر در این موقعیت ها درگیر شوید تلاش شما هم برای یافتن مدرک علیه همسرتان بیشتر می شود. این کار فقط چرخه معیوب «نظارت بیشتر شک بیشتر» را تقویت می کند.
* روی خودتان کار کنید. روی ساختن احساس ارزشمندی تان، اعتماد به خودتان و رابطه تان کار کنید.
* با همسرتان رابطه برقرار کنید. اگر شک را تجربه می کنید، درباره آن با همسرتان صحبت کنید البته شیوه صحبت کردن در این مورد هم شرط است. اگر شما به خشم و طعنه و تهمت صحبت کنید نتیجه ای نخواهید گرفت. باید صادق و شفاف باشید. با مهربانی و آرامش احساسات تان را توضیح دهید و درباره اینکه چطور می توان راه حلی برای این مسئله یافت بحث کنید.
* از روانشناس کمک بگیرید. مراجعه خود خواسته به روانشناس نشانه سلامت عقل است.

راحله فلاح

بخش خانواده ایرانی تبیان


مطالب مرتبط:

آخر سالی، دعواتون نشه!
من ،تو و اینهمه دوستت دارم!
تقلب های همسرداری!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.