تبیان، دستیار زندگی
نوروز، فرهمند و ماندگار در اندیشه ی ایرانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوروز، در خرد ایرانیان

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
بهار


نوروز، در پهلوی نوکروچ گفته می شود که به معنای روز نو است و نام امروزی آن معرب شده واژه پهلوی آن می باشد. آن چه در شناخت و مطالعه ی آیین های نوروزی اهمیت فراوان دارد، قانون مندی آن است.
استاد ابوالقاسم فردوسی جشن نوروز را یادگاری از پادشاهی جمشید می داند و بیان می کند که جمشید پادشاه ایرانیان پس از شکست دادن دیو که وزیدن باد را مانع می شد و برکت را از مردم زایل می کرد؛ بر تخت زرین خود سوار شد. مردم که تخت و پادشاه را بر دوش گرفته بودند آن روز را که هرمز فروردین بود نوروز خواندند:
سر سال نو، هرمز فروردین
بر آسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بر آراستند
می و جام و رامش گران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار

اما جشن نوروز از آغاز تا کنون در یک روز خاص نبوده است. مثلا در زمان ساسانیان و پادشاهی یزدگرد سوم، نوروز در شانزدهم حزیران رومی یعنی نزدیک اول تابستان بوده است و از آن تاریخ به بعد نوروز هر چهار سال یک روز به عقب برگشته تا در حدود سال 392 هجری به اول برج حمل رسید. سال ها بعد یعنی در زمان تدوین تقویم جلالی، نوروز را در این روز ثابت نگه داشتند.
ابوریحان بیرونی معتقد است که پنج روز اول نوروز، جشن همگانی و عمومی بوده و از روز ششم به بعد این جشن برای نزدیکان پادشاه برگزار می شده است. روز ششم را نوروز خاصه می گفتند.
این که چرا جشن های نوروزی از روز اول فروردین شروع می شود و 12 روز به طول می انجامد و مردم روز سیزدهم آن را نحس می دانند به باوری کهن بر می گردد:
«در باور شناسی کهن ایران، چرخه یا دوره ای از هستی، به گفته ای دیگر، سال اسطوره ای و آسمانی، هم چون سال زمینی چهار زینه (مرحله) یا بخش دارد و هر بخش سه هزاره را در بر می گیرد. فصل اول زمانی است که هنوز آفرینش به نمود نیامده است و پیکرینه نشده. فصل دوم بندهشن است و پیکرینه شدن آفرینش را بیان می کند. فصل سوم را گومیچشن (آمیزش) گویند و زمانی است که اهریمن به آفرینش پاک در می تازد و فصل چهارم ویچارشن یا جدایی است که پیراستگی و پالودگی آفرینش است.بدین سان، سال اسطوره ای پایان می پذیرد و جهان به آغاز بر می گردد.»
ایرانیان معتقد بودند که با آغاز سیزدهمین هزاره، جهان به نابسامانی می رسد و آن را نحس و شوم می دانستند. طبق علاقه ی جز به کل می توان چرخش زمین را به دور خورشید که یک سال خورشیدی است بر این اساس به دوازده قسمت سی روزه تقسیم کرد که با احتساب 5 روز مسترقه 365 روز می شود. ایرانیان دوازده روز اول ماه فروردین را نمادی برای ماه های دوازده گانه می دانستند و معتقد بودند که روز اول فروردین نماد ماه فروردین و روز دوم آن نمادی بر ماه اردیبهشت است و این حالت را تا روز دوازدهم صادق می دانستند. پس با شادمانی و جشن در دوازده روز اول فروردین سالی خوش و نیکو را انتظار می کشیدند.

طبق باوری کهن ایرانیان معتقدند، چند روز قبل از عید نوروز، روح مردگان وارد خانه ی آنان می شود و باید با برگزاری مراسم جشن و دادن طعام به فقیران رضایت و خشنودی ارواح را فراهم آورد.


درباره ی نحس بودن عدد سیزده نظریه ی دیگری وجود دارد:
«زرتشتیان معتقدند در نخستین سال رصد زردشت سیزدهم فروردین ماه و سیزدهم ماه قمری با هم برابر شدند و از آن رو به که منجمین تقارن ماه و خورشید را نحس می دانستند، این روز نحس قلمداد گردیده و از آن پس عدد سیزده و روز سیزده در باورهای مردم نحس بوده و برای بیرون بردن هرج و مرج و بی نظمی از خانه ی خود در آن روز از خانه بیرون می رفتند. نمونه ی این بی نظمی را می توان در دوره صفویه مشاهده کرد. چون در روز سیزده بدر زنان بر خلاف عرف و عادت روزهای پیش بدون روبند و نقاب و چادر به صحرا و دشت ها می رفتند و به جشن و پایکوبی می پرداختند.»
آخرین جمعه ی سال
طبق باوری کهن ایرانیان معتقدند، چند روز قبل از عید نوروز، روح مردگان وارد خانه ی آنان می شود و باید با برگزاری مراسم جشن و دادن طعام به فقیران رضایت و خشنودی ارواح را فراهم آورد. بخش فروردین یشت کتاب اوستا معرف این اعتقاد است. «مردم چند روز پیش از عید نوروز بر سر مزار مردگان حاضر شده و بر قبور آنان چراغ و شمع می افروزند. در منطقه ی ممسنی این مراسم را علفه یا جشن مردگان گویند.»
فرستاف یا فرستافه
شب پیش از نوروز را فرستاف یا فرستافه می گفتند و در آن شب پارسیان برای نزدیکان خود ماده خوش بوی نافه را می فرستادند تا در هنگام تحویل سال خانه و محفل و لباس های خود را با آن معطر نمایند. این مراسم در روزگار ما برگزار نمی گردد.
بهروزذا
ایرانیان معتقدند که روز اول فروردین به بهروذا فرشته ی آب متعلق است. پس به این دلیل است که در سپیده دم این روز با آب قنات و حوض خود را پاکیزه می کنند. این رسم هنوز هم در بین ایرانیان برگزار می شود.



منبع: مجله فردوسی – شماره 3