نفسها تنگ شده است ..
خداوند در قرآن مجید (آیه 80 سورهی نحل) میفرمایند: « وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُیُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُیُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَیَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِینٍ.» ((و خدا خانههایتان را برای شما مایه آرامش قرار داد و ...)). همچنین در نهج الفصاحه از پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) نقل است که میفرمایند " پروردگارا گناهم را ببخش و خانهام را وسعت ده و روزیام را با برکت گردان…
در بینش اسلامی، محل سکونت از اهمیت خاصی برخوردار است. به طوری که بر گستردگی فضای مسکونی نیز تاکید شده است.امروزه در زندگی شهری به دلایل مختلف از مساحت واحد مسکونی کاسته شده است و در مواردی به حداقل ممکن (کمتر از 80 مترمربع برای یک خانوار)، کاهش یافته است. دلایل این کاهش را میتوان به شرح زیر عنوان نمود:
1- افزایش جمعیت شهری
2- محدودیت زمین برای توسعهی مسکونی
3- گرانی زمین
4- افزایش قیمت ساخت و به طور کلی قیمت مسکن
5- افزایش اجاره بها
6- ترویج فرهنگ آپارتمان سازی
7- افزایش تراکم ساختمانی و توسعه در ارتفاع
8- کاهش بعد خانوار (به طور متوسط 3.2 نفر)
9- تغییر در نحوهی زیست و الگوی زندگی
به طور کلی نیاز فضاهای سکونتی ارتباط مستقیم با نوع اشتغال و معیشت خانوار و همچنین ظرفیت اقتصادی خانوار دارد. به عنوان مثال : شاغلان بخش کشاورزی در عین حال که از خانوارهای پر جمعیت تری برخوردار هستند. نیاز فضایی آنها نیز بیشتر است. به طوری که در کنار فضاهایی سکونتی، به فضاهای نگهداری نهادهای و تولیدات کشاورزی (انبارها) و فضاهای نگهداری دام و طیور، نیز نیازمند میباشند.
لذا فضای مسکونی این نوع خانوارها باید از وسعت لازم برخوردار باشد. ضمن اینکه از نظر فرهنگی، روابط خانوادگی و خویشاوندی در بین خانوارهای روستایی به نسبت خانوارهای شهری به مراتب بیشتر است. بنابراین به همین نسبت فضاهای سکونتی آنها گستردهتر می باشد. این مطلب در خصوص خانوارهای شهری به طور کامل متفاوت است. خانوارهای شهری به علت نوع اشتغال آنها (که اغلب در بخشهای صنعت، ساختمان و خدمات شاغل میباشند)، از نیازفضایی محدودتری برخوردار هستند. مضاف بر این که در الگوی زندگی شهری حضور در خانه (به علت شاغل بودن مرد و زن)، کمتر میباشد.
همان طور که اشاره شد عوامل دیگری در کاهش فضای مسکونی در شهرها دخیل بودهاند. از مهمترین این عوامل میتوان به محدودیت اراضی قابل توسعه و به تبع آن گرانی زمین اشاره نمود که در افزایش قیمت مسکن تأثیر گذاشتهاند ، البته این مشکل در شهرهای کوچک و متوسط به نسبت شهرهای بزرگ و کلان شهرها، کمتر میباشد. گرانی مسکن باعث کاهش توان خانوارها در خرید واحد مسکونی با وسعت لازم شده است. ضمن اینکه در الگوهای رایج مسکن که اغلب به صورت آپارتمانی و یا برجهای مسکونی و انبوهسازی هستند، مساحت واحدهای مسکونی با توجه به محدودیت توان اقتصادی خانوارها، کاهش یافته است.
محدودیت فضای داخلی واحدهای مسکونی از یک سو و تراکم جمعیت در مجتمعهای مسکونی از سوی دیگر به همراه مشکلهای فرهنگی و اجتماعی و آلودگیهای صوتی بر آرامش روانی افراد تأثیر منفی داشته است. ضمن این که در خارج از محیط مسکونی خود (محیط شهر) نیز با معضلات دیگری همچون ترافیک، آلودگیهای هوا، صوتی و بصری نیز مواجه هستند. لذا مجموعهی این عوامل شرایطی را فراهم میسازند که شهروندان دچار فشارهای روحی و روانی شوند که تأثیر آن در محیط اجتماعی و محیط خانواده به طور کامل مشهود میباشد.
بدیهی است برطرف نمودن معضلات محیط شهری از جمله ترافیک و آلودگیهای هوا، صوتی و بصری به سادگی امکان پذیر نخواهد بود، ولی بستر سازی جهت ایجاد آرامش در محیط مسکونی میسر است. لازمه این مهم توجهی بیشتر به نیازهای فضایی در داخل واحد مسکونی خود از یک سو و آرامش نسبی در محیط همسایگی از سوی دیگر میباشد. برای این منظور پیشنهادهایی به شرح زیر مطرح خواهند بود:
الف) در مقیاس کلان
1- کنترل جمعیت شهری- جلوگیری از مهاجرتهای بیرویه و جابجایی جمعیت به شهرها باعث کاهش تقاضای مسکن (خرید واجاره) خواهد شد. شایان ذکر است که در صورت مواجه شدن شهرها با رشد طبیعی جمعیت (که کمتر از یک درصد میباشد)، تقاضا برای مسکن از یک روند متعادل برخوردار خواهد بود. ولی با ورود جمعیت مهاجر به شهرها این تعادل به هم خورده و تقاضا برای خرید و یا اجاره مسکن افزایش مییابد.
2- کاهش تراکم ساختمانی- با کاهش تقاضای مسکن (خرید و یا اجاره)، انگیزهی آپارتمان سازی و یا برج سازی نیز کاهش خواهد یافت.
3- جلوگیری از ساخت و ساز در پلاکهای کمتر از 200 متر مربع- در این ارتباط ادغام پلاکهای کوچک مد نظر میباشد.
4- کنترل قیمت زمین و ساختمان – با خارج نمودن بخش مسکن از بازار دلالی و بورسبازی میتوان با ثبات نسبی در قیمت زمین و ساختمان مواجه بود. در این ارتباط نقش سیاست گذاران و برنامه ریزان اقتصادی، شورای شهر و شهرداری بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
5- احیای بافتهای فرسوده و یا قدیمی- با احیای مجدد بافتهای فرسوده میتوان تقاضای مسکن را کاهش داد و به تبع آن از بالا رفتن قیمت آن جلوگیری کرد.
6- جلوگیری از گسترش مجموعه سازی (همچون طرحهای انبوه سازی) در محدودهی شهرها
7- هدایت جمعیت مهاجر به سمت شهرهای جدیدی که برای این منظور برنامه ریزی شدهاند.
8- تشویق افراد مسن و بازنشسته ساکن در شهرها به مهاجرت معکوس به زادگاههای اولیه خود (روستاها و یا شهرهای کوچک)
ب) در مقیاس خرد
1- تدوین ضوابط و مقررات ساختمانی بر اساس نیازهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و فیزیکی افراد
2- توجهی بیشتر به معماری ساختمانها
3- توجه به بهینه سازی مصرف انرژی در سازهها و تاسیسات ساختمانی (آب، برق و گاز) با رعایت کلیهی مقررات ملی ساختمان
4- جلوگیری از آلودگیهای صوتی در داخل و خارج محیط مسکونی با اجرای کامل ضوابط مربوطه (مقررات ملی ساختمان)
با توجه به مطالب عنوان شده و در صورت تحقق پیشنهادهای ذکر شده، میتوان شاهد تعادل در توسعهی شهری و تقاضا در بخش مسکن بود. در این راستا دست یابی به نیاز واقعی افراد به فضای سکونتی خود، که در آن به یک آرامش نسبی روانی برسند، امکان پذیر خواهد شد.