داستان کوتاه و رمان
«فرانک اوکانر» که بیشتر بهخاطر داستانهای کوتاه و زندگینامههایش شناخته شده است؛ معتقد است که نویسنده داستان کوتاه از یک رمان نویس بیشتر نویسنده است و بیشتر هنرمند است و شاید بیشتر یک نمایشنامه نویس است زیرا نویسنده داستان کوتاه، کمتر گرد توضیحات و توصیفات میگردد و بیشتر به تحرک و عمل توجه دارد.
داستان سرایی و قصّه گویی پیشینه ای بسیار کهن دارد. مردم شناسان قصّه گویی و انواع آن را به بحث گذاشته و آغاز پیدایش آن را مربوط به دوره ی شکار دانسته اند انعکاس این نظریه را در نوشته ی سامرست موآم می بینیم : داستان در ظلمت زمانی آفریده شده ، وقتی که شکارچی در آن هنگام که همه سیر خورده و آشامیده بودند ، برای آنکه ساعات فراغت و استراحت رفقای خود را سرگرم کننده سازد ، حادثه عجیب و غریبی را که شنیده بود در کنار آتش غـار تـعریف می کرد . تا همین امروز در شهرهای مشرق زمین مرد نقالی را می بیند که در بازار نشسته است و حلقه ای از شنوندگان مشتاق دور او جمع شده اند و به حکایاتی که از دورانهای دور ارث برده است و نقل می کند گوش می دهند.
داستان یک مفهوم عام و کلی دارد و از جهتی شامل قصّه ، حکایت ، مثل و تمثیل می شود که در ادبیات فارسی کهن نظایر فراوانی دارد و از سویی با داستان و اصطلاحات امروزی مثل رمان ، رمانس ، داستانک ، داستان کوتاه و داستان بلند مطابقت دارد .
داستان کوتاه به عنوان یک ژانر ادبی است. داستان کوتاه برشی از جریان زندگی است که در متنی داستانی، نمایش داده می شود. در ایران از دیرباز شکل هایی از این قالب داستانی وجود داشته است. نمونههای زیادی از این ژانر ادبی در کتابها و متنهای عرفانی و دیوانهای شعر شاعران و نظم ناظمان دیده میشود. برای نمونه از نوعی داستان کوتاه در متون عرفانی و صوفیان می توان به کشفالمحجوب، شرح تعرف، بستان العارفین، رساله قشیریه و گلستان سعدی اشاره کرد.
«داستان کوتاه»، روایت کوتاهی است که حادثه و عمل واحدی را در بُرشی از زمان گزارش بتوان آن را در یک وهله خواند. در این روایت خلاقه شخصیتهای محدود در عمل و حادثه واحدی شرکت دارند. «رمان»، داستان بلند و طولانی است به نثر که حوادث آن زنجیره وار در پی هم می آیند و گروهی از شخصیتها در سلسله حوادث و صحنههای واقعی و حقیقت مانند، حضور دارند. رمان رونوشتی است نزدیک به واقعیت از انسان و زندگی آداب و عادات وی.
«پتر اشتام» رماننویس، نویسنده داستانهای کوتاه و نمایشنامههای رادیویی تفاوت داستان کوتاه و رمان را اینگونه تعریف می کند: «بگذارید یک مثال بزنم. ما اغلب داستانهای کوتاه را با موسیقی مجلسی مقایسه میکنیم. در حالیکه رمان را باید حتما با یک سمفونی فاخر مقایسه کرد. در یک داستان کوتاه شما با صداهای محدودی روبهرو هستید و میتوانید تکتک صداها را مجزا از یکدیگر بشنوید. نویسنده در داستان کوتاه این موقعیت را دارد تا تجربههای زیادی را کسب کرده و دست به آزمایشاتی بزند که در رمان برایش امکانپذیر نیست. خود من در واقع نوشتن داستانکوتاه را بر رمان ترجیح میدهم. و خب البته رمان نیز از این بابت دلپذیر است که به شما امکان میدهد که روی یک متن مشخص مدت زمانی طولانی متمرکز شوید.».
«فرانک اوکانر» که بیشتر بهخاطر داستانهای کوتاه و زندگینامههایش شناخته شده است؛ معتقد است که نویسنده داستان کوتاه از یک رمان نویس بیشتر نویسنده است و بیشتر هنرمند است و شاید بیشتر یک نمایشنامه نویس است زیرا نویسنده داستان کوتاه، کمتر گرد توضیحات و توصیفات میگردد و بیشتر به تحرک و عمل توجه دارد.
«ویلیام فاکنر» رمان نویس آمریکایی و برنده نوبل ادبیات 1949در مصاحبهای اعتراف می کند که آرزو داشته است داستان کوتاه نویس خوبی باشد اما چون این آرزو تحقق نیافت به رمان نویسی پرداخت. خیلی از رمان نویسان، رمان موفقشان را مرهون داستان های کوتاهی دانستهاند که پیش از آن نوشتهاند و اغلب نویسندگانی که از داستان کوتاه به رمان روی آوردهاند، رمانهایشان از نظر حجم در حد معقول و متناسب بوده است و کوشیدهاند تا حد امکان چیزی را بنویسند که پیام موضوع را عرضه کند.
«آلیس آنه مونرو» برنده نوبل ادبیات 2013 در مورد سوال «چه شد که داستان کوتاه نوشتید؟» پاسخ داد: «سالهای متمادی فکر میکردم که داستان کوتاه نوشتن فقط نوعی تمرین نویسندگی به حساب میآید. آن سالها گمان میبردم داستان کوتاه نوشتن بسیار آسانتر از رمان نوشتن است تا اینکه یک رمان نوشتم و پس از آن متوجه شدم داستان کوتاه نوشتن کاری بسیار دشوار است و من میتوانم از عهده هر دوی اینها برآیم. البته بستگی زیادی به موضوعهای انتخابیام هم دارد. به نظرم حرفهایم را میتوانم در یک داستان کوتاه هم خلاصه کنم.».
اما بر خلاف «فرانک اوکانر»، «ویلیام فاکنر» و «آلیس مونرو»، «ریچارد فورد» نویسنده آمریکایی و برگزیده جایزه ادبی فمینا 2013 (جایزه ادبی فرانسه) داستان کوتاه را فرم کوچکتری از رمان می داند و اعتقاد دارد داستان کوتاه نوشتن ساده تر از رمان است بسته به اینکه چقدر ملات در اختیار داشته باشی. با این حال به گفته او نویسندگانی بودند که هیچ وقت نخواستند رمان بنویسند. داستان کوتاه، برای اولین بار توسط «ادگار آلن پو» نویسنده آمریکایی ظهور یافت.
ادگار آلن پو، داستان کوتاه را چنین تعریف می کند: «نویسنده باید بکوشد تا خواننده را تحت اثر واحدی که اثرات دیگر مادون آن باشد، قرار دهد و چنین اثری را تنها داستانی می تواند داشته باشد که خواننده در یک نشست که از دو ساعت تجاوز نکند، تمام آن را بخواند.». داستان کوتاه ریشه در ادبیات غنایی ما دارد. به همین دلیل است که داستان کوتاه در ایران درخشیده است؛ چون ریشه در ادبیات ما دارد.
حالا موضوع قابل توجه اینجاست: رمان نتوانسته در کشور ما به اندازه داستان کوتاه رشد کند و مخاطب داشته باشد و وقتی می خواهیم بهترین رمان های ایرانی را نام ببریم، به آثار سال های مشروطه برمی گردیم. با این وجود چرا ناشران قدرتمند کشور تمایلی به چاپ داستان کوتاه ندارند و ریسکی در سرمایه گذاری آن نمی کنند!؟
منابع:
آرمان- مصطفی بیان
کتاب بسوی داستان نویسی بومی