تبیان، دستیار زندگی
حضرت یعقوب(ع) دوازده پسر داشت. یوسف(ع) یازدهمین پسر او، بسیار زیبا، خوش اخلاق و مهربان بود. به همین جهت همه او را دوست داشتند. پدرش یعقوب(ع) او را بیش تر از هر چیز و هر كس دوست داشت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قرآن کریم

١٢) جزء دوازدهم قرآن کریم،آیا ١ الی ١٤ سوره ی یوسف

 بهترین داستان

حضرت یعقوب(ع) دوازده پسر داشت. یوسف(ع) یازدهمین پسر او، بسیار زیبا، خوش اخلاق و مهربان بود. به همین جهت همه او را دوست داشتند. پدرش یعقوب(ع) او را بیش‏تر از هر چیز و هر كس دوست داشت. عشق به یوسف(ع) در نگاهش، در كلامش و در رفتارش كاملاً پیدا بود. همین باعث مى‏شد برادران بزرگ‏تر به یوسف(ع) حسادت كنند.

روزى یوسف(ع) هنگامى كه از خواب برخاست، نزد پدرش رفت و گفت: «پدر جان! در خواب دیدم یازده ستاره و ماه و خورشید براى من سجده مى‏كنند.» یعقوب(ع) كه خود پیامبر بود، از تعبیر خواب پسرش دانست كه آینده‏اى درخشان در انتظار اوست و او را نصیحت كرد كه «پسرم خوابت را براى برادرانت تعریف نكن. مى‏ترسم از روى حسادت برایت نقشه بدى بكشند. تعبیر خوابت این است كه خداوند تو را به پیامبرى برمى‏گزیند و علم تعبیر خواب به تو مى‏آموزد.»
    داستان حضرت یوسف(ع) در قرآن چنین آغاز مى‏شود.

    به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان
 الف، لام، را؛ این آیات كتاب روشنگر است. ما آن را قرآنى عربى نازل كردیم، شاید تعقل كنید. ما با این قرآن كه به تو وحى مى‏كنیم بهترین داستان را بر تو حكایت مى‏كنیم و تو حتماً پیش از آن از بى‏خبران بودى! زمانى كه یوسف به پدرش گفت: اى پدر! من یازده ستاره و خورشید و ماه را در خواب دیدم. خواب دیدم براى من در حال سجده‏اند! گفت: اى پسركم! خوابت را به برادرانت نگو كه حتماً برایت نیرنگ مى‏كنند. به راستى شیطان براى انسان دشمنى آشكار است! و این چنین پروردگارت تو را برمى‏گزیند و از تعبیر خواب‏ها به تو مى‏آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام مى‏كند. همان‏طور كه از قبل بر پدرانت، ابراهیم و اسحاق تمام كرد. به راستى كه پروردگارت داناى حكیم است.

آیات 1 الى 6


 
 مى‏ترسم گرگ او را بخورد!

برادران بزرگ‏تر یوسف(ع) گمان مى‏كردند كه پدرشان، یوسف(ع) و بنیامین را بیش‏تر از آنان دوست دارد. با خود مى‏گفتند: «با این كه ما مردان نیرومندى هستیم و كارها و امور خانه و دامدارى بر عهده‌ی ماست، پدر آنان را بیش‏تر دوست دارد؛ شاید به این دلیل كه مادر آن دو نفر راحیل است و پدر، راحیل را بسیار دوست دارد.»
    حسادت و كینه‌ی برادران روز به روز بیش‏تر مى‏شد. سرانجام، روزى ده برادر بزرگ‏تر جمع شدند تا در مورد یوسف(ع) تصمیمى جدى و قطعى بگیرند:

- او را بكشیم تا تمام توجه پدر را به خودمان جلب كنیم.
 - او برادر ماست، كشتن او درست نیست و حتماً پشیمان خواهیم شد.
 - او را به سرزمین دورى ببریم و رها كنیم تا دیگر نتواند به خانه برگردد.
 - او را در چاه آبى كه بر سر راه كاروانیان است، بیندازیم تا مسافران هنگام آب‏كشى او را پیدا كنند و با خود به سرزمین‏هاى دور ببرند.
    همه با پیشنهاد آخر موافقت كردند. فقط باید از پدر اجازه مى‏گرفتند تا هنگام بردن دام‏ها به چرا، یوسف(ع) را با خود به صحرا ببرند. با این فكر و نقشه نزد یعقوب(ع) رفتند و به او گفتند:

- پدر جان! چقدر یوسف را در خانه نگه مى‏دارى؟ اجازه بده او را با خود به صحرا ببریم تا بازى كند و سرگرم باشد و اطمینان داشته باش ما به خوبى از او نگهدارى مى‏كنیم.
 - به شما اطمینان دارم؛ اما خودم از دورى او غمگین مى‏شوم و مى‏ترسم شما به كارتان سرگرم شوید و از او بى‏خبر بمانید و گرگ او را بخورد.
 - ما مردان نیرومندى هستیم و تعدادمان زیاد است و مى‏توانیم مراقب او باشیم و امكان ندارد با حضور ما گرگى به سراغ او بیاید.
    آنان عاقبت از یعقوب(ع) اجازه گرفتند و روز بعد یوسف(ع) را با خود به صحرا بردند. داستان را در قرآن چنین مى‏خوانیم:

 به راستى در مورد یوسف و برادرانش براى پُرسش‏كنندگان، نشانه‏هایى است. آن‏گاه كه گفتند: نزد پدرمان، یوسف و برادرش عزیزترند در حالى كه ما نیرومندیم. به راستى پدرمان در گمراهى آشكارى است. یوسف را بكشید یا او را به سرزمینى دور بیندازید تا توجه پدرتان فقط به شما باشد و پس از آن، مردمى شایسته شوید. گوینده‏اى از میان آنان گفت: یوسف را نكشید. اگر كارى مى‏كنید، او را در نهانخانه‌ی چاه بیفكنید تا بعضى از مسافران او را برگیرند. گفتند: اى پدرِ ما، تو را چه شده است كه ما را بر یوسف امین نمى‏دانى؟ در حالى كه به راستى ما خیرخواهان او هستیم! او را فردا همراه ما بفرست، بگردد و بازى كند و ما حتماً مواظب او خواهیم بود! گفت: من از این كه او را ببرید، سخت غمگین مى‏شوم و مى‏ترسم گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشید. گفتند: اگر با وجود ما كه گروهى نیرومند هستیم، گرگ او را بخورد، به راستى، در آن صورت زیانكار خواهیم بود.

آیات 7 الى 14

فرزانه زنبقی
نشر لک لک


منبع: آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان
جزء دوازدهم قرآن کریم، سوره ی یوسف

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.