بدرفتاری و خشونت با بچهها
4 شکل بدرفتاری علیه کودکان
برخی والدین عقیده دارند که فرزندشان تنها با تنبیه بدنی تربیت میشود. بعضی دیگر هم تنبیه بدنی را مجاز نمیدانند اما با زبان و تحقیر یا توهین فرزندشان نکات زندگی را به وی گوشزد میکنند و عقیده دارند که پدر و مادرهایی خوب هستند چون از تنبیه بدنی استفاده نمیکنند! اما...
در این میان آسیب روانی، بیش از سایر موارد، اثرات منفی در آینده کودکان به جای میگذارد.
باید بدانید که بدرفتاری با کودکان به چهار شکل صورت میگیرد:
1- آسیب جسمی: ضرب و شتم کودک که منجر به درد شود، مانند بریدگیهای روی بدن، اثر کمربند، شکستن استخوانهای کودک و سایر صدمات.
2- غفلت جسمی: شرایط زندگی که در آن کودکان، غذا، لباس، مراقبتهای پزشکی و یا نظارت کافی دریافت نمیکنند.
3- غفلت عاطفی: ناکامی مراقبین برای برآوردن نیازهای عاطفی کودک.
4- آسیب روانی: کارهایی نظیر مسخره کردن، تحقیر یا ترساندن کودک که باعث میشود عملکرد شناختی، اجتماعی، عاطفی کودک آسیب ببیند.
خانواده
در خانواده، برخی کودکان خاص هدف آزار و اذیت قرار میگیرند؛ کودکانی که زود به بلوغ میرسند یا کودکان خیلی ضعیف که بدخلق، سر به هوا و بسیار کم تحرک هستند یا کودکانی که مشکل رشدی دارند.
اما در واقع دلیل آن که چرا این کودکان مورد بدرفتاری واقع میشوند، بستگی به خصوصیات والدین دارد. مثلاً مادرانی که کودک بدخلق خود را تنبیه بدنی می کنند معتقدند راه دیگری برای کنترل رفتار او ندارند. در واقع آنان نافرمانی کودک را به لجبازی یا بد اخلاقی وی نسبت میدهند؛ در نتیجه هنگام بی ادبی فرزند، با او با خشونت رفتار میکنند. برخورد چنین مادرانی با کودک خود نیز بیشتر میشود که در درازمدت اثرات نامطلوبی به جای میگذارد. بیشتر والدینی که میتوانند خود را کنترل کنند با آسیب جسمی یا روانی با کودک خود برخورد نمیکنند و تمام کودکانی که مشکل رشدی دارند، مورد بدرفتاری قرار نمیگیرند. عوامل دیگری نیز در تحریک والدین به خشونت تأثیر دارد. استرسهای والدین، به شدت با تمام شکلهای خشونت مرتبط است. بعضی از این استرسها مثل درآمد پایین، بی کاری، اختلافهای زناشویی، جمعیت زیاد خانواده و آشفتگیهای زیاده از حد موجود در خانه، منجر به بروز چنین رفتارهایی میشود.
اجتماع
والدین بی توجه معمولاً به دو دلیل از حمایتهای اجتماعی محروم و جدا هستند. یکی به این خاطر که طبق تجربههای شخصی در زندگی خود، بسیاری از آنان آموختهاند که به دیگران اعتماد نکنند و از اجتماع دوری کنند. چنین افرادی، مهارت کافی برای ایجاد و حفظ روابط مثبت با دوستان و خویشاوندان ندارند.
دوم آن که والدین خشن بیشتر در مناطق فقرزده زندگی میکنند که ارتباط بسیار کمی بین خانواده و اجتماع فراهم میآورد؛
اثرات فرهنگی
گاهی طبق قوانین، سنتها یا ارزشهای فرهنگی، خشونت در اجتماع موارد خاصی برای کنترل رفتاری کودک لازم شمرده میشود که از مبحث ما خارج است.
در نهایت، عواقب بدرفتاری با کودکان در دراز مدت آشکار میشود. در دراز مدت چنین کودکانی مشکلات جدی یادگیری و سازگاری پیدا میکنند؛ نظیر افت تحصیلی، افسردگی شدید، مشکل با دوستان و بزهکاری.