روشهای تربیت کودک
اقتدار، استبداد، سهل گیری یا بی تفاوتی
تربیت فرزندان با گفتن نکات زندگی و تربیت با عمل میسر است. درتر بیت با گفتن، اولین نکتهای که مهم میباشد سعهصدر و تسلط بر اعصاب است. شرط دوم آن است كه با لطف و مهربانی باشد؛ چرا که سخت گیری، زور و قلدری كسی را به جایی نمیرساند. شرط سوم در تربیت هم آن است كه والدین سهل گیر و بی تفاوت نباشند. باید بدانید که هر كودكی نواقص و ایرادهایی دارد، پس اگر عملکردهای بدی از فرزندمان سرمی زند، نمیتوان یكدفعه همه آن را رفع كرد؛ بلکه امروز باید ایراد اول را رفع نمود و در روزهای بعد، ایرادهای دیگری را.
اما تربیت با عمل، از تربیت با گفتن تأثیر بیشتری دارد. بدین معنا كه والدین اول باید خود را بسازند تا کم کم فرزند ساخته شود. هیچ پدر و مادری را نمیتوان یافت که به تربیت و راهنمایی فرزند خود علاقه نداشته باشد؛ بنابراین در این مقاله روشهای تربیت را مرور میکنیم:
تربیت مقتدرانه:
روش با اقتدار سازگارترین روش تربیت کودک است. خانوادههای مقتدر، توقعات منطقی و به جا دارند؛ و آنها را با محدودیت و اصرار بر اطاعت کودک، تقویت میکنند. البته در کنار این تاکیدها به کودک محبت کرده و رفتار صمیمی از خود نشان میدهند، صبورانه به نظرات کودک خود گوش میدهند و او را تشویق میکنند در تصمیم گیری خانوادگی شرکت کند. این روش، روشی منطقی و آزاد منشانه است که به حقوق کودکان و والدین احترام میگذارد. کودکان در چنین خانوادههایی به خوبی رشد میکنند، سرزنده و شاداب هستند، هنگام کسب مهارتهای تازه اعتماد به نفس دارند و میتوانند در برابر رفتارهای ناپسند خود را کنترل کنند. دختران این گروه استقلال بیشتری دارند و دوست دارند بر کارهای جدید مسلط شوند و پسرها، رفتارهای دوستانه و همکاری بیشتری از خود نشان میدهند. چنین کودکانی در سنین بالاتر، عزت نفس، تکامل اخلاقی و اجتماعی و پیشرفتهای تحصیلی بیشتری دارند.
تربیت مستبدانه:
در این روش پدر و مادر به قدری پر توقع هستند که انتظار دارند حتی زمانی که کودک مایل نیست از آنان اطاعت کند و دستورات آنها را اجرا نماید. چنین والدینی به ندرت با کودکان مبادله فکری میکنند و انتظار دارند آنان بی چون و چرا به حرف بزرگتر گوش دهند. اگر کودک نافرمانی کند این والدین دیکتاتور، به خشونت و تنبیه متوسل میشوند. در چنین روشی تنها به درخواستهای پدر و مادر توجه میشود؛ و ابراز وجود و استقلال کودک سرکوب میشود.
بنابراین کودکان این خانوادهها اکثر مضطرب، گوشه گیر و غمگین هستند. آنان وقتی در برخوردها ازهمسالان خود شکست میخورند به خشونت روی میآورند. پسرها بیشتر خشم و نافرمانی نشان میدهند. دخترها، استقلال کمی دارند و از کارهای سخت اجتناب میورزند. با این وجود کودکان این گروه، نسبت به بچههایی که والدینی سهل گیر دارند عملکرد تحصیلی بهتری دارند.
تربیت سهل گیر:
این دسته از والدین، توقعات چندانی ندارند و هیچ گونه کنترلی بر کودک تحمیل نمیکنند. این والدین، به فرزند خود اجازه میدهند حتی زمانی که مستعد انجام کاری نیست، تصمیمات خویش را عملی کند. این کودکان مجبور نیستند شیوههای خوب را یاد بگیرند یا کارهای خانه را انجام دهند و تا هر وقت که بخواهند تلویزیون تماشا میکنند. گرچه بعضی از والدین سهل گیر گمان میکنند این روش بهترین روش تربیتی است اما بعضی دیگر نیز به توانایی خود اطمینان ندارند که بتوانند رفتار کودک را کنترل کنند. بچههای چنین خانوادههایی از کودکان دیگر عقبتر هستند؛ وقتی از آنان خواسته میشود عملی را برخلاف میلشان انجام دهند به شدت نافرمانی میکنند. بسیار پرتوقع و متکی به پدر و مادر میباشند و عملکرد تحصیلی ضعیفی در مدرسه دارند. چنین کودکانی در نوجوانی اراده و خویشتن داری کمتری دارند و نسبت به سایر همسالان، بیشتر به بزهکاری روی میآورند.
بی تفاوت در تربیت:
این والدین در تربیت کودک خود حداقل تلاش مورد نیاز برای غذا دادن و عوض کردن لباس کودک، بی اعتنایی و بی تفاوتی را با هم ترکیب میکنند. آنها اغلب از لحاظ عاطفی افسرده وبی اعتنا هستند و به قدری استرسهای زندگی، آنان را به هم میریزد که زمان و انرژی کمی برای کودکان خود صرف میکنند.
نهایتاً این که، بی توجهی پدر و مادرها منجر به بروز مشکلات سازگاری در فرزندان میشود. نوجوانانی که والدین به ندرت با آنها ارتباط برقرار میکنند، علاقه بسیار کمی به مدرسه دارند، چنین بچههایی مستعد مصرف مواد مخدر و بزهکاری میباشند.
حال با توجه به موارد ذکر شده کمی تأمل داشته باشید؛ شما از کدام روش تربیتی برای فرزندانتان استفاده میکنید؛ اقتدار، استبداد، سهل گیری یا بی تفاوتی؟