تبیان، دستیار زندگی
ن روزها میزبان آخرین اسیر ایرانی در بند رژیم بعثی عراق بودیم. شخصی كه به گفته خویش، گوشه ای از آنچه را كه از دوستان آزاده اش درخصوص فجایع این رژیم شنیده است، از نزدیك لمس كرده و بیش از پیش خود را مرهون آن همه فداكاری ها و رشا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

می گفتند جرم تو اقدام علیه صدام است

در این روزها میزبان آخرین اسیر ایرانی در بند رژیم بعثی عراق بودیم. شخصی كه به گفته خویش، گوشه ای از آنچه را كه از دوستان آزاده اش درخصوص فجایع این رژیم شنیده است، از نزدیك لمس كرده و بیش از پیش خود را مرهون آن همه فداكاری ها و رشادت ها می داند...


مهندس جانباز مهدی نصیری

عضو سابق شورای مركزی دفتر تحكیم وحدت (طیف شیراز) كه فوق لیسانس خود را در رشته مهندسی برق- كنترل از دانشگاه علم و صنعت تهران اخذ نموده است؛ در آبان ماه سال 1381 در هنگام زیارت عتبات عالیات توسط استخبارات رژیم بعث عراق دستگیر شد.

آنچه پیش روی شما عزیزان قرار دارد ماحصل گفتگوی دوستانه ای است كه او از خاطرات تلخ و دردناك خود در دوره اسارت خود در عراق گفته است:


¤ ماجرای سفر دانشجوی تان به عتبات عالیات و نحوه ی اسارت تان توسط عوامل رژیم صدام چه بود؟

بنده تشكر می كنم از شما و كلیه دست اندركاران روزنامه كیهان كه زمینه این مصاحبه را فراهم نمودید. در آبان ماه سال 81ما با جمعی از دانشجویان انجمن اسلامی عازم كربلا و نجف شدیم. در نجف تصمیم به بازدید از حوزه و دیدار با علما و طلاب داشتیم. در مشورتی كه كردیم یكی از علما گفت شرایط امنیتی عراق اجازه این دیدار را نمی دهد. ولی ملاقات چند تن امكان پذیر است. من و یكی از دوستانم با تمسك به ایام ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام نشانی را گرفتیم و با حضرت آیت الله سیستانی ملاقات كردیم. در بازگشت متوجه شدیم كه تحت نظریم. اهمیت ندادیم. از نجف به كربلا رفتیم، باز نشانی هایی از تحت نظر بودن دیده می شد تا اینكه با ترفندی فیلمبردار عراقی همراه كاروان من را از كنار ضریح حضرت سیدالشهدا(ع) به صحن كشاند و حتی تا بیرون در ورودی به بهانه اینكه فیلم های چاپ شده را به من بدهد، به یكباره با توقف ماشین پاترول و هجوم لباس شخصی هایی كه به سرعت من را با ضرب و شتم دستبند و چشم بند زدند و به داخل ماشین به جای نامعلومی بردند؛ رو به رو شدم و من را در سلول انفرادی با پوشاندن لباس زندانی و در اختیار گذاردن دمپایی و دو پتوی نازك قرار دادند. بازجویی های مكرر و اهانت و ضرب و شتم برقرار بود. از پرسش های بازجویشان فهمیدم، ملاقات با آیت الله سیستانی، عنصر اصلی جرم من است. از ارتباط من با سپاه، و نیروی انتظامی و محتوای گفتگو با آیت الله سیستانی

می پرسیدند . گویا اصلا به حرف و استدلال من توجهی ندارند. می گفتند جرم تو اقدام علیه صدام است و حكم آن اعدام... هرچه از آزادگان شنیده بودم، در ضرب و شتم وحشیانه و اهانت های خرد كننده آنان، دیدم. باورم نبود بعد از جنگ و برقراری ارتباط باز هم رفتاری این چنینی داشته باشند. گفتند جرم تو اقدام بر علیه صدام است. هر سؤالی را با ضرب و شتم و اهانت پاسخ می دادند. سلول دو متری و نمور، تنها یك شیر آب سرد و یك لوله فاضلاب داشت. شماره ای هم روی دستم نوشتند و گفتند این شماره توست. از این به بعد با این شماره شناخته می شوی، آثار نوشته های دیگر زندانی ها برروی دیوار بود: «هنا بیت الاحرار، هنا بیت الاحزان، یا الله فرج، یا علی فرج،...» جملات معلوم می كرد كه افراد شیعه این ها را نوشتند.


¤ شما در كدام یك از زندان های عراق در اسارت به سر بردید؟

از ابتدای دستگیری با توجه به اینكه در زندان انفرادی به سر می بردم، از شرایط محیط بیرون اطلاع نداشتم و حتی تشخیص روز و شب برایم ممكن نبود و تا یك ماه و نیم از محل اسارتم مطلع نبودم و بعد مطلع شدم كه در زندان استخبارات عراق هستم كه پس از چند ماه مرا به زندان ابوغریب منتقل كردند.


چرا شما را به زندان ابوغریب منتقل كردند؟

زندان استخبارات یكی از زندان های سیاسی و از جمله بدترین زندان های رژیم بعث بود كه اكثر شیعیان و زندانی های سیاسی در آنجا زندانی می شدند و به دلیل اهمیت بسیاری كه این زندان داشت حتی سال 1990 هم توسط آمریكا مورد حمله قرار گرفته بود به هر حال ما را به زندان ابوغریب انتقال دادند. زندان ابوغریب از چند قسمت تشكیل شده بود مثل قسمت خانواده، قسمت معتادین و قسمتی هم داشت به نام قسم الاجانب كه حدود 300 نفر زندانی آنجا همگی ایرانی بودند.


آیا هنگام دستگیری، رژیم بعث می دانستند كه شما جزو فعالان دانشجویی هستید؟

چون ما همراه كاروان دانشجویی آمده بودیم این مسأله را می دانستند و جالب اینجا بود كه نیروهای عراقی در برخورد با نیروهای جوان و دانشجو بسیار حساس تر بودند تا كاروان های مردمی كه به زیارت می آمدند و به همین خاطر بیشتر كنترل می كردند.


¤ زندانیان ایرانی شامل چه افرادی می شدند؟

70 الی 80نفرشان منافقین جدا شده از سازمان مجاهدین (منافقین) بودند كه مسعود رجوی قول آزادی به آنها داده بود؛ و این افراد به زندان ابوغریب منتقل شده بودند تا با اسرای عراقی مبادله شوند. حدود 200نفری هم افراد فقیری بودند كه در خط مرزی ایران و عراق برای امرار معاش آمده بودند و یا افرادی كه از بد روزگار ماشین شان در لب مرز خراب شده بود و دستگیر و زندانی شده بودند تا در زمان تبادل اسرا با اسرای عراقی در ایران مبادله شوند؛ 20 الی 30نفر دیگر هم مثل ما زندانیانی بودند كه یا برای زیارت عتبات آمده بودند و یا برای بازدید مناطق جنگی كه داخل نگهبانی ها از مرز عبور كرده بودند و یا مواردی شبیه به این.


¤ وضعیت ایرانیان در این بخش از زندان ابوغریب چگونه بود؟

شرایط بسیار بسیار بدی داشتند و هیچ كدام از قوانین كنوانسیون ژنو در موردشان اجرا نمی شد؛ آنها حتی از ابتدایی ترین وسایلی كه باید دراختیار زندانی ها قرار بگیرد، محروم بودند. شرایط بسیار سختی بود. البته خدا را شكر می كنم كه این سعادت نصیبم شد تا گوشه ای از آنچه را كه آزادگانمان تعریف می كنند از نزدیك لمس كنم. واقعاً آنجا فهمیدم آزادگانی كه در مدت8 تا 10 سال كمتر و یا بیشتر در دست بعثی ها اسیر بودند چه سختی هایی متحمل شدند.


¤ این طور كه شنیدیم شما به اعدام محكوم شده بودید! چه طور آزاد شدید؟

بله درسته. بعد از 75 روز به ما گفتند حكم شما اعدام است و ما هر لحظه منتظر اجرای دستور و حكم بودیم اما چند روز آخر اسارت ما را از زندان انفرادی به زندان گروهی منتقل كردند.تا آن لحظه ای كه قرار بود آزاد شویم هیچ گونه اطلاعی نداشتیم تا اینكه روز تاسوعا از اخباری كه از بلندگوی زندان به زبان عراقی پخش شد. متوجه شدیم كه 300 زندانی ایرانی با 900 اسیر عراقی مبادله می شوند و بنده پس از شنیدن خبر، چند مرتبه به مسئول زندان مراجعه كردم و وضعیت آزادیم را جویا شدم. اما هر دفعه به من گفتند:«كه تبادل، شامل حال من نمی شود.»

حتی بخاطر این سوال چند مرتبه كتك خوردم. اما در آخرین لحظات با عنایت آقا امام حسین(ع) در روز عاشورا و با دعای خیر مردم زمینه آزادی فراهم گردید. لباس هایم را به من تحویل دادند. 349 نفر زندانی ایرانی در گروه های 35 نفری سوار اتوبوس ها شدند و با وجود آنكه نام من در لیست تبادل نبود ولی در آخرین لحظات با آخرین اتوبوس به عنوان آخرین زندانی آزاد گردیدم.


¤ به اعتقاد شما سیاست هایی را كه آمریكا با عراق در پیش گرفته در عرصه داخلی خود با چه عكس العملی از سوی مردم آمریكا مواجه شده است؟

نتایج نظرسنجی موسسه آمریكایی گالوپ نشان می دهد تنها 19 درصد آمریكاییان هنوز امیدوارند كه آمریكا در جنگ عراق برنده شود و این نشان از ناامیدی آمریكاییان از پیروزی در حمله به عراق دارد.

بروز بحران های اقتصادی، ناامنی و رشد گروه های تروریستی در فضای آشفته جامعه عراق نشان از پایان دوره اشغالی و حضور فیزیكی آمریكاییان در عراق می باشد.


¤ به نظر شما چه سیاستی در پشت پرده این سؤال كه می گویند می خواهیم یك ارتش منظم در عراق تشكیل دهیم! وجود دارد؟

با توجه به حضور صدوسی هزار نیروی آمریكایی در عراق وهزینه های انسانی، مالی این ارتش بر دولت آمریكا، آنان با مطرح كردن ارتش منظم عراق، به دنبال پرورش نیروهای وابسته به خود همچون نیروهای بعثی گذشته و جایگزینی به جای ارتش خود جهت تحقق اهداف سیاسی و كاهش هزینه جنگ هستند.


¤ نقش بعثی ها در ایجاد تفرقه افكنی میان مسلمانان عراق را چگونه ارزیابی می كنید؟

اصولاً بعثی ها بدون حمایت از جانب آمریكا نمی توانند در عراق تأثیر خاصی بگذارند. زیرا از جایگاه مردمی برخوردار نمی باشند. نیروهای بعثی با توجه به خلق و خوی وحشیانه و مستبدانه ای كه از دولت صدام به ارث بردند خود بهترین بازیچه برای اهداف آمریكا در صحنه عراق می باشند. كشتار بی رحمانه بعثیان در روستاهای دجیل و حلبچه با بیش از 5هزار كشته كه بخش اعظم آنان كودكان و زنان بودند و یا رفتار ددمنشانه آنان با اسرای ایرانی گوشه ای كوچك از جنایات بعثیان نسبت به مردم می باشد.در نتیجه بعثیان با تفرقه افكنی میان مردم جویای ایجاد شرایط مناسب برای بقای سیاسی هستند و آمریكاییان نیز به خیال خام خود توجیه ادامه حضور خود را در عراق در ناامنی های داخلی عراق می دانند. لذا از بعثیان به عنوان ابزار ناامنی و ایجاد جنگ روانی در صحنه بین المللی بهره می برند. غافل از اینكه این سیاست در درازمدت باعث افزایش تلفات ارتش آمریكا از طرفی و از طرف دیگر افزایش تلفات نیروهای مردمی و تخریب افكار عمومی بین المللی نسبت به سیاست های آمریكا می باشد.


¤ جایگاه شیعه در حكومت های عراق از گذشته تاكنون را چگونه ارزیابی می كنید؟

در دوران گذشته كنار گذاشتن شیعیان از مراكز حساس از جمله ارتش و دیگر مناسب مهم حكومتی به عنوان یك سیاست دنبال شده است و به شیعیان به عنوان شهروند درجه دو و سه نگاه می شد. در كشور عراق به رغم آمارگیری های متعدد در سال های 1919، 1932، 1947 اكثریت با شیعیان بود. با این وجود از میان سی نخست وزیر كه تا زمان صدام حكومت كردند تنها پنج نفر شیعه به نخست وزیری رسیدند این سیاست در دوران بعثی ها كه بیماری عربیت داشتند و به شدت ضد شیعیه و طایفه گرا بودند دنبال می شد.


¤به نظر شما هم اكنون شیعیان عراق به دنبال عقده گشایی هستند و قصد دارند در عرصه سیاست عراق با یك سیاست حذفی پیش بروند؟

شاید اگر فرد دیگری جای شیعه بود، در صدد اقدامات تلافی جویانه برمی آمد ولی ما الان شاهد هستیم كه با این ظلم و با این تبعیضاتی كه در گذشته بر شیعیان حاكم بود ولی با این حال شیعیان به جای سیاست های تلافی جویانه به پیروی از رهبران و علمای خود به دنبال وحدت با برادران سنی هستند به طوری كه در دوران اسارت در زندان ابوغریب بنده خود شاهد این وحدت در قالب برگزاری نمازهای جماعت مشترك شیعه و سنی بودم كه این خود یادآور فتوای مهم و مؤثر امام(ره) در مورد وحدت مسلمین در نماز جماعت حج بود. البته اقدامات ارزنده ای نیز از سوی علمای شیعه و سنی جهت تقویت وحدت مسلمین صورت گرفته است كه تنظیم (سند مكه) از جمله آنان است.


¤ از وقتی كه در اختیار ما قرار دادید متشكریم .

منبع:روزنامه کیهان