تبیان، دستیار زندگی
یكى از مهم ترین جنگ هاى مسلمانان با كافران قریش، جنگ بدر بود. در این جنگ، مسلمانان پیروز شدند. عده اى از مسلمانان، كافران شكست خورده را تعقیب كردند تا مطمئن شوند كه دیگر بازنمى گردند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآن کریم

١) سوره ی انفال- جزء نهم قرآن کریم

انفال مخصوص خدا و پیامبر است 

یكى از مهم‏ترین جنگ‏هاى مسلمانان با كافران قریش، جنگ بدر بود. در این جنگ، مسلمانان پیروز شدند. عده‏اى از مسلمانان، كافران شكست خورده را تعقیب كردند تا مطمئن شوند كه دیگر بازنمى‏گردند. بعضى از آنان پرچم‏دار بودند و گروهى دیگر مشغول جمع‏آورى غنایم شدند. پس از جنگ، در مورد تقسیم غنایم بین مسلمانان اختلاف ایجاد شد. هر گروهى ادعایى داشت. خداوند مهربان مسئولیت تقسیم غنایم را به پیامبر اكرم(ص) سپرد و به مومنان فرمان داد از او اطاعت كنند:

به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان  از تو درباره‌ی انفال مى‏پرسند. بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است. پس از خدا بترسید و با یكدیگر آشتى كنید و اگر مومن هستید از خدا و پیامبرش اطاعت كنید.    

آیه‌ی 1

صفات مومنان

با صفات مومنان و پاداش آنان نزد پروردگارشان آشنا شویم:

به راستى مومنان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود، دل‏هایشان ترسان مى‏شود و هنگامى كه آیات او برایشان خوانده مى‏شود، ایمانشان زیاد مى‏شود و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند. همان كسانى كه نماز به‏پا مى‏دارند و از آن‏چه به ایشان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏كنند. آنان هستند كه به راستى مومنند. نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزىِ نیكو دارند.    

آیات 2 الى 4

سپاه یا كاروان

سال دوم هجرى به پیامبر اكرم(ص) خبر دادند كه ابوسفیان كاروان تجارتى بزرگى را از راه غزوه به شام مى‏برد و بیش‏تر مردم مكه در این كاروان سهیم هستند.  پیامبر(ص) فرصت را مناسب دید كه با حمله به كاروان، هم ضربه‌ی اقتصادى مهمى به كافران بزند، هم با تصاحب كالاهاى آن كاروان، بخشى از اموال مسلمانان را كه در مكه مانده و توسط كافران، مصادره شده بود جبران كند، و هم قدرت مسلمانان را به كافران نشان دهد و به آنان بفهماند كه اگر با مسلمانان دشمنى كنند، آنان مى‏توانند راه‏هاى تجارى را بر كافران نا امن سازند. در نتیجه با سپاهى دویست نفره از مدینه خارج شدند تا راه را بر كاروان ببندند، اما وقتى به مسیر كاروان رسیدند، متوجه شدند كه كاروان دو روز قبل از آن‏جا عبور كرده است؛ به ناچار به مدینه برگشتند و منتظر بازگشت كاروان شدند.

سرانجام كاروان تجارتى با سود فراوان از شام به سوى مكه حركت كرد. در راهِ بازگشت به آنان خبر دادند كه وقتى مى‏رفتید مسلمانان قصد داشتند به شما حمله كنند. ابوسفیان احساس خطر كرد و شخصى به نام «ضمضم» را مأمور كرد كه با سرعت به مكه برود و مردم مكه را براى دفاع از كاروان و جنگ با مسلمانان خبر كند. وقتى ضمضم به مكه رسید، لباسش را پاره كرد، بینى شترش را برید كه خون جارى شود و توجه مردم را جلب كند و فریاد زد: «كمك! كمك!» وقتى مردم جمع شدند، او ماجرا را تعریف كرد. ابوجهل فریاد زد: «همه آماده شوید؛ اكنون وقت آن است كه درس خوبى به مسلمانان بدهیم و آنان را تار و مار كنیم و كاروان را نیز نجات بدهیم.» به فرمان او نهصد و پنجاه  نفر با هفتصد شتر و صد اسب آماده‌ی جنگ با مسلمانان شدند.

پیامبر اكرم (ص) وقتى از بازگشت كاروان با خبر شد، «عمرو بن ام‏مكتوم» را به جاى خود در مدینه گذاشت و با سیصد و سیزده نفر، دو اسب و هفتاد شتر به سوى چاه‏هاى بدر حركت كردند.

ابوسفیان كه از حمله مسلمانان نگران بود، مسیر خود را تغییر داد و براى نجات كاروان تمام شب را با سرعت تاخت و از چاه‏هاى بدر آن‏قدر فاصله گرفت كه مطمئن شد دیگر سپاه اسلام به آنان نمى‏رسد. سپس پیكِ دیگرى فرستاد كه به مردم مكه بگوید كاروان نجات پیدا كرد و دیگر نیازى به جنگیدن با مسلمانان نیست. پیك پیغام را به ابوجهل رساند، اما او گفت درست است كه كاروان نجات پیدا كرده، اما این بهترین فرصت است كه مسلمانان را تنبیه كنیم و به ابوسفیان پیغام داد كه دور نشود و به سپاه آنان بپیوندد. ابوسفیان حاضر نشد كاروان را به خطر بیندازد و به سوى مكه رفت.

مسلمانان متوجه شدند كه كاروان با سرعت به سوى مكه رفته و سپاهى بزرگ به سوى آنان مى‏آید. پیامبر(ص) با مسلمانان به مشورت پرداخت و پرسید: «سپاه را مى‏خواهید یا كاروان را؟» عده‏اى گفتند: «ما آمادگى براى جنگیدن با سپاه مكه را نداریم؛ اگر با سرعت برویم به كاروان مى‏رسیم.» ولى عده‏اى معتقد بودند كه اگر به دنبال كاروان بروند، سپاه دشمن به مدینه مى‏رود و مسلمانان را نابود مى‏كند. بعد از مدتى گفت‏وگو، با این كه عده‏اى دوست داشتند به طرف كاروان بروند، اما تصمیم گرفته شد كه با سپاه روبرو شوند و به خدا توكل كنند. خداوند مهربان مى‏فرماید:

همان طور كه پروردگارت تو را از خانه‏ات به حق بیرون آورد و به راستى كه گروهى از مومنان ناخشنود بودند. با تو درباره‌ی حق،  بعد از آن كه آشكار شد جدال مى‏كنند؛ درست انگار آنان را به سوى مرگ مى‏برند و ایشان نگاه مى‏كنند. و آن هنگام كه خداوند به شما وعده داده بود كه یكى از دو طایفه نصیب شما شود و شما دوست داشتید كه گروه بى‏سلاح مال شما باشد و خداوند مى‏خواست با كلمات خود حق را برپا كند و كافران را ریشه‏كن كند. براى این كه حق را پایدار و باطل را نابود گرداند، هر چند گناهكاران دوست نداشته باشند.    

آیات 5 الى 8

فرزانه زنبقی
نشر لک لک


منبع: آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان
سوره ی انفال- جزء نهم قرآن کریم

سوره ی اعراف- آیات 195 الی ٢٠٦

سوره ی اعراف - آیات 187 الی 194

سورهی اعراف - آیات 178 الی 186

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.