شهید درعا
عجین با شهدا
حاج عباس عبداللهی در سوریه و در دفاع از حرم اهلبیت (ع) جام شیرین شهادت را سر کشید. وی بازنشسته سپاه و برنده ورزشهای رزمی ارتشهای جهان بود که سالها بهعنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضورداشته و همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروانهای راهیان نور بود.
چنان با شهدا عجین بود که در سخنرانیهایش میگفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان به وجود آوردهاند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی، آن نالههای رزمندگان در نمازهای شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. حاج عباس عبدالهی همواره در سخنرانیهایش میگفت: «جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان میسپارم.»
مردی برای راههای سخت
او جزو بهترین تکتیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها. او همواره سختترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان (عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت. صفایی داشت وصفناپذیر. پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.
شهید حاج عباس عبدالهی کسی بود که در حدود ۱۵ سالگی عازم جبهههای جنگ تحمیلی شد و از رزمندگان کم سن و سال آن دوران بود.
از او سه دختر و یک پسر از ایشان به یادگار ماند. شهید عبدالهی بااینحال و علیرغم اینکه جانباز نیز بود و ازلحاظ جسمی دچار مشکلاتی بود و حتی جراحی سنگین نیز داشت اما بدون هیچ ادعایی و چشمداشتی عازم دفاع از حریم اهلبیت (ع) شد.
آشنای اروندکنار
حاج عباس عبدالهی را باید خیلی از دانش آموزان در کنار اروندرود درحالیکه در مداحی با دانش آموزان سخن میگفت به یاد داشته باشند همیشه در کاروان راهیان نور که هر شب برای راویان مداحی میکرد و گلایه میکرد که چرا از قافله شهدا جامانده است.
حمید صدر از دوستان این شهید میگوید: همیشه آرزوی شهادت در سر داشت از همه میخواست برایش دعا کنیم به آرزویش برسد یادم نمیرود وقتی صبح برای اعزام به اروندکنار و شلمچه بودیم با راویان عزاداری میکرد و میاندارمان نیز حاج عباس و سید ابوالفضل ایرانی بود بعد از مداحی برایش گفتم روزی میرسد برایت یادواره میگیرم خداوند تو را به آرزویت برساند که ما را به یاد شهدا انداختی لبخندی زد و گفت فکر نکنم، ما لیاقت شهادت را نداریم لبخندی دوباره زد و سوار ماشین شد که در همین عکسی که با عصا داشت راه میرفت از او به یادگار گرفتم همیشه متوسل به بانو فاطمه زهرا (س) میشد چه خوب هم متوسل شد طعم جانبازی را کشید و طعم اسارت و طعم مزار بینشان را نیز مانند مادرش فاطمه زهرا (س) را نیز کشید.
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: سایت: یاشیل وطن/ قاسم سلیمانی/ راه دانا
مطالب مرتبط:
نصبالعین مدافع حرم