تبیان، دستیار زندگی
شهر باید مکانی باشد. که مردم در آن به یافتن خویش توانا شوند و مجال یابند تا احساسی دال بر انسان بودن و در جایی واقع شدن را در خود پرورش دهند. شهرهای ما در بهمن 57 یادآور این تعریف از شهر است......
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : علی طهرانچی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انقلاب شهری

(بخش دوم)


شهر باید مکانی باشد. که مردم در آن به یافتن خویش توانا شوند و مجال یابند تا احساسی دال بر انسان بودن و در جایی واقع شدن را در خود پرورش دهند. شهرهای ما در بهمن 57 یادآور این تعریف از شهر است......

انقلاب

در بخش اول این نوشتار  گفتیم اگر سه دیدگاه  "سازمانهای اجتماعی"  "روح مکان "  و "تحرک در فضای مکانی"  را در سنتزی کامل فرض کنیم و از دریچه انقلاب اسلامی سال 57 نگاه کنیم به عصاره ای از یک "حضور"  دست پیدا خواهیم کرد.

انقلاب مشروطیت بر آن بود که تا با یک برش تاریخی روش زیست و تولید جامعه را تعریفی مجدد نماید.دولتی که با انقطاع پایه گذاری شده بود.دولتی که این بار نه بر تکیه بر سازمانی قومی – عشیره ای بلکه بر پایه یک سازمان متشکل دیوانسالار و نیروی نظامی مستقل از تقسیم بندیهای اجتماعی – عشره ای کهن تشکیل می شود . نطفه این دولت در سالهای 1300 بسته شد و با تشکیل دولت پهلوی در سال 1304 پا به عرصه وجود گذاشت.در واقع دولت پهلوی سعی بر تغییر شکلی داشت و نه محتوائی.یعنی غلبه ظرف بر مظروف ، سیاستی از بالا به پائین ، اقتدار گرا و رویکردی دگماتیسم وار.

بنابر این آنچه در این پارادایم فکری لحاظ شده است و اهمیت دارد نه تغییرات محتوائی بلکه دگرگونیهای شکلی متناسب با این منطق است.دولت پهلوی در مرحله اول موجودیت خود موفق می شود تا با اعلان تجدد طلبی به دگرگونیهای شکلی و صوری ناشی از تفکر توسعه برون زا ، تحقق ببخشد.در دوره دوم دولت پهلوی با اعلان سیاستهای دروازه باز از سوی این دولت در سال 1336 به علت دگرگونی تقسیم اجتماعی کار در مقیاس جهانی و پیوستگی کامل ایران به جهان سرمایه داری ، مقدمات گذار از اقتصاد کارگاهی با اقتصاد کارخانه ای نیز فراهم     می آید.در این دوره شهر به عنوان تبلور فضائی – کالبدی این دگرگونی ، ارزشها ، ارزشهای کهن و پایدار سازمان فضائی خویش را به دور می افکند. با استحاله " کهن " به جای " کهنه " و " سنت " به " عقب ماندگی " بافت شهر و سازمان فضائی آن کهنه و عقب مانده تلقی می گردند. بنابر این در این دوره " شهر وابسته " تولد می یابد." شهر وابسته " ، " شهر سوداگر " بسرعت به " شهر تقلید " ، " شهر – فریب " ، " شهر – نیرنگ " و " شهر – سراب " تبدیل می شود .در بافت شهر دخالتی سنگین روی می دهد و تقلید جای خود را در شهرسازی محکم می کند و شهر به موجودی ناآشنا ، نامفهوم و بی معنا تبدیل می شود  بصورتی که صلیب بی معنایی بر روی سینه بافت های متحد و یکپارچه شهری می نشیند.

شهری را که اجزایش از هم دور افتند نمی توان شهر خواند. شهر باید ساکنان خود را تنگ و محکم در آغوش گیرد. با این همه ، شکل گیری فضای شهر به چیزی بیش از تراکم ساده نیازمند است.در واقع دیدار به " تنوع " و " تداوم " نیز نیاز دارد. بنابراین " حضور " نیازمند تداوم و در صحنه حاضر بودن است

حضور در تعاملی چند وجهی به وقوع می پیوندد. یکی از رکن های اصلی این تعامل در مکان شکل می گیرد. مکانی که رابطه ای دو سویه با موجودیت انسان برقرار می کند و در این توازن دیالوگ های چهره به چهره میان موجود و وجود در قالب فضای شهری پدید می آید. آثار معماری نیز به عنوان بخشی از سخنوری یا اظهارات انسان به " افشای فضائیت جهان – حیات " می پردازند. این گونه " افشا " دو جنبه دارد : " تامین فضا " و " تجلی شخصیت " این دو با کمک یکدیگر مکان را پدید می آورند.پس معماری را باید پدید آوردن یا " ساختن " اماکن دانست. بدین ترتیب وظیفه نهایی معماری در آفرینش مکان ها در قالب ترکیبی از عناصر و اجزای مربوطه خلاصه می شود. شهر نیز باید چنین مکانی شود. مکانی که مردم در آن به یافتن خویش توانا شوند و مجال یابند تا احساسی دال بر انسان بودن و در جایی واقع شدن را در خود پرورش دهند. شهر مکانی است که در آن " دیدار " به عمل می آید و " گزینش " لازم است. دیدار و گزینش دو بعد وجودی شهر را تشکیل می دهند.گزینش نشانه ایست از " احراز هویت " حال آن که دیدار در اصل حرکتی است برای " تعیین موقعیت ".دیدار مبین آن است که " چیزها " در معرض دید یکدیگر واقع شده و به اصطلاح فضایی " تراکم " دارند.

انقلاب

شهری را که اجزایش از هم دور افتند نمی توان شهر خواند. شهر باید ساکنان خود را تنگ و محکم در آغوش گیرد. با این همه ، شکل گیری فضای شهر به چیزی بیش از تراکم ساده نیازمند است.در واقع دیدار به " تنوع " و " تداوم " نیز نیاز دارد. بنابراین " حضور " نیازمند تداوم و در صحنه حاضر بودن است. مکان اختصاصی هر فرد بخشی از هویت او را تشکیل داده و از آن جا که هر مکان به گونه ای کلی تعلق می پذیرد ، افراد نیز به هویت های عمومی دست می یابند. پس مکان با برقراری اتحاد جمعی از انسان ها آنان را هویتی مشترک بخشیده و از این رو پایه های هم نشینی و جامعه را استوار می گرداند. و این نقشی است که ایفای آن تنها به شرط دائمی بودن مکان میسر می شود.از این رو فضای شهری ضرورتا مکانی می شود ، برای مکاشفه یا به عبارتی " حیطه امکانات " گوناگون.در فضای شهری ، انسان با احساس آزمودن آن چه که به یک جهان غنا می بخشد مسکن می گزیند. با بهره جویی از واژه " تجمع " با مفهوم ریشه ای آن که گردآمدن و انجمن کردن  می باشد ، می توان این شیوه را سکونت مجتمع خواند.

" شهر اصیل اسلامی " شهری است که در آن مسلمانان موحد براساس دستورات و اخلاق اسلامی عمل و رفتار می کنند و توانسته اند کالبد مناسبی را نیز به وجود آورند که تجلیگاه ارزشهای اسلامی باشد ، و آنان را در مسلمان زیستن یاری نماید

پس از گذری مختصر از ساخت و سازمان دهی شهر و مردمان آن در دولت پهلوی ، بدین ترتیب تا بدین جا سنتز   "روح مکان" ، "انقلاب شهری" و" تحرک در فضای مکانی" استحاله ای را در قالب حضور بیان کرد که با گذر  کردن از حضور بعنوان پیش نیاز در صحنه بودن به " تجمع "  خواهیم رسید. تجمعی که یک الگو و سبک زندگی را پایه گذاری می کند .تجمعی که با وحدت و تعالیم اسلامی ظهور پیدا می کند.
برای ظهور هر اسلامی ، انطباق و همپوشانی سه فضا یا سه عنصر ضرورت دارد.این سه فضا عبارتند از :فضای فکری ، فضای عملی و فضای عینی یا فضای کالبدی.در حقیقت ، شهر اسلامی فقط کالبد نیست ، و علاوه بر " کالبد " دو مقوله مهم دیگر نیز در تعریف شهر اسلامی و تجلی آن ایفای نقش می کنند.اصلی ترین عنصر، انسان ( مومن ) است که البته مهمترین مقوله مربوط به او نیز وجه فکری یا به عبارتی ایمان اوست .به این ترتیب است که می توان " ایمان " اهل یک شهر را مهمترین عامل و عنصر شکل دهنده و تعریف کننده " شهر اسلامی " نامید .عنصر بعدی   " قوانین " حاکم بر شهر و بر همه. روابطی است که بین انسانها ( اعم از مدیر شهر و اهل شهر ) و طبیعت و آثار انسانی حاکم اند. با تاملی ژرف می توان چهار نوع شهر برای جامعه اسلامی قابل شناسایی را معرفی کرد. یکی شهری که درآن انسانهایی معتقد به اصول اساسی اسلام ، زندگی و براساس دستورات اسلام عمل می کنند که آن را " شهر مسلمانان " می نامیم.دیگری شهری است که درآن مسلمانان در کالبدی اسلامی زیست می کنند که با عنایت به دستورات اسلامی بنا شده اند.و می توان آن را " شهری برای مسلمانان " نامید. سومین محدوده که آن را " شهر مسلمانی " می نامیم .نشانگر شهری است که درآن رفتار اسلامی جریان دارد و کالبد شهر نیز بر اساس اصول و ارزشهای اسلامی ساخته شده است.و در آخر " شهر اصیل اسلامی " که در آن مسلمانان موحد براساس دستورات و اخلاق اسلامی عمل و رفتار می کنند و توانسته اند کالبد مناسبی را نیز به وجود آورند که تجلیگاه ارزشهای اسلامی باشد ، و آنان را در مسلمان زیستن یاری نماید..
در انقلاب 57 ما توانستیم یک شهر اسلامی و انقلابی بنا کنیم و ارزش های اسلامی ما در آن تجلی پیدا کند.

علی طهرانچی
کارشناس ارشد طراحی شهری
بخش محیط شهر تبیان

منابع :
- شهر و معماری اسلامی ، تجلیات و عینیات / دکتر محمد نقی زاده/انتشارات مانی
-بسوی شهرسازی انسانگرا /دکتر محمود امیر یاراحمدی /نشر سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران
- شار تا شهر / دکتر سید محسن حبیبی  /انتشارات دانشگاه تهران
- فارابی و سیر شهروندی در ایران / دکتر منصور فلامکی / نشر فضا
-روح مکان / کریستین نوربرگ – شولتز / ترجمه محمد رضا شیرازی / نشر رخ داد نو 
-Childe-urban revolution 1950 / Source: The Town Planning Review, Vol. 21, No. 1 (Apr., 1950), pp. 3-17

مطالب مرتبط :

سرچشمه های یک حضور انقلابی

طراحی شهرهای ما تقلیدی است یا ابداعی؟

معماری شهری پس از انقلاب

منظر شهری در یک نگاه