تبیان، دستیار زندگی
دوره کودکی بچه های دهه 60 و قبل از آن، با بازی در کوچه پس کوچه های محله گره خورده و دوستانی که تعداد آن ها معمولاً از تعداد انگشت های دست تجاوز نمی کرد؛ بازی های پر سروصدا و پرهیجان پسرها و خاله بازی های آرام و شاد دخترها، تصویر کودکی کودکان آن روزهاست. ک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کودکان، سالارهای این روزهای خانه‌ها


دوره کودکی بچه‌های دهه 60 و قبل از آن، با بازی در کوچه‌پس‌کوچه‌های محله گره‌خورده و دوستانی که تعداد آن‌ها معمولاً از تعداد انگشت‌های دست تجاوز نمی‌کرد؛ بازی‌های پر سروصدا و پرهیجان پسرها و خاله‌بازی‌های آرام و شاد دخترها، تصویر کودکی کودکان آن روزهاست. کودکانی با امکانات و توقع کم، اما با دلی شاد و لبی خندان! کودکانی که سالار بودند، اما نه به سالاری کودکان این روزها...


تک فرزند, کودک

واقعیت این است که هیچ‌کس نمی‌تواند به‌طور قطع بگوید که کودکان دوره آتاری و فوتبال دستی و الک و دولک و لی‌لی حوضک، خوشحال‌تر و خوشبخت‌تر بوده‌اند یا این کودکان غرق شده در فنّاوری رایانه و گوشی‌های موبایل و تبلت‌ها و لپ‌تاپ‌ها و...
اما یک مسئله در مورد تفاوت کودکان دیروز و امروز، کاملاً اثبات شده و آن بیشتر شدن فرزندسالاری در سال‌های اخیر نسبت به سال‌های دور است، مسئله‌ای که کم‌کم دارد به معضلی بزرگ تبدیل می‌شود.
فرزندسالاری، سندرم نازپروری
امروز این کودک خانه است که تصمیم می‌گیرد اعضای خانواده به کجا بروند و چه وقت بروند، اگر چیزی را دوست داشته باشد، پدر و مادر هم آن را دوست دارند، اگر دوست نداشته باشد، از کل برنامه زندگی خانواده، حذف می‌شود. کافی است اراده کند چیزی را داشته باشد، پدر و مادر دیگر به این فکر نمی‌کنند که این وسیله برای کودک ده ساله‌شان مناسب است یا خیر، زیرا او خواسته و باید داشته باشد...
اما وقتی خوب فکر می‌کنیم، با یک حساب سر انگشتی به این نتیجه می‌رسیم که «نه» نگفتن به کودکان، نه‌فقط به نفع آن‌ها نیست، بلکه فراهم کردن هرچه که می‌خواهد، باعث می‌شود در بزرگ‌سالی، تحمل «نه» شنیدن را نداشته باشد و همین مسئله باعث به وجود آمدن صدمات روحی جبران‌ناپذیری به او می‌شود.
دکتر مهناز استکی، روان‌شناس و استاد دانشگاه، در گفت‌وگو با چاردیواری، ضمن اشاره به این نکته که در سال‌های اخیر، فرزندسالاری، تحت عنوان «سندرم نازپروری» عنوان می‌شود، می‌گوید: ما والدین، به دلیل این‌که به برخی از اهداف خود دست نیافته‌ایم، می‌خواهیم تمام آن اهداف را در زندگی فرزندمان دنبال کنیم، یعنی این‌که به این مسئله فکر می‌کنیم که ما می‌توانیم فرزندمان را به هر آنچه که خود نداشته‌ایم برسانیم و او هیچ‌گاه نباید ناکامی را تجربه کند.

بر اساس نتایج تحقیقات صورت گرفته در مرکز پژوهش دانشگاه شهید بهشتی، 70 درصد خانواده‌های ایرانی، فرزندسالار هستند، این خانواده‌ها سعی می‌کنند نیازها و انتظارات فرزندان را بر تمامی سلسله فعالیت‌های خانواده مقدم دارند؛ در خانواده‌های فرزندسالار، پس از گذشت مدتی، فرزند، خود را محور و مرکز تمام فعل‌وانفعالات خانواده می‌داند و بر این اساس، خواسته‌های خود را در اولویت خواست خانواده تلقی می‌کند.


وی می‌افزاید: اما والدین باید بدانند، ناکامی در کودکان، لازمه یادگیری است، یعنی اگر همیشه و همه‌جا جلوی ناکامی فرزندمان را بگیریم، نباید از او انتظار داشته باشیم که در آینده، یک فرد موفق شود، زیرا ناکامی، اضطراب و یادگیری این مسئله که همیشه نباید همه‌چیز فراهم باشد، باید در فرآیند رشد وجود داشته باشد.
گاهی لازم است به کودکان گوشزد کنیم این وسیله‌ای که درخواست کرده، هنوز مناسب سن او نیست، یا اگر این مسئله مطرح نیست و خرید آن وسیله، فقط از نظر هزینه برای خانواده مشکل ایجاد می‌کند، می‌توان برای او توضیح داد که خانواده شرایط خرید آن را ندارد؛ با این کار، هم به کودک می‌آموزیم لزوماً همیشه نباید هرچه اراده می‌کنیم، در اختیار داشته باشیم و هم به او مدیریت درست اقتصادی خانواده را آموزش می‌دهیم.
بر اساس نتایج تحقیقات صورت گرفته در مرکز پژوهش دانشگاه شهید بهشتی، 70 درصد خانواده‌های ایرانی، فرزندسالار هستند، این خانواده‌ها سعی می‌کنند نیازها و انتظارات فرزندان را بر تمامی سلسله فعالیت‌های خانواده مقدم دارند؛ در خانواده‌های فرزندسالار، پس از گذشت مدتی، فرزند، خود را محور و مرکز تمام فعل‌وانفعالات خانواده می‌داند و بر این اساس، خواسته‌های خود را در اولویت خواست خانواده تلقی می‌کند و خانواده با هر مشکلی که دارد، سعی می‌کند آن را برآورده کند؛ اما مهم این است که بدانید آنچه به‌عنوان الگوی درست روابط فرزندان و والدین عنوان می‌شود، جمله «نه والدین‌سالاری و نه فرزندسالاری» است.

تک فرزند , پدر و مادر , والدین

تک‌فرزندها، سالارتر اما تنهاتر
او یک پسر پانزده‌ساله و تک‌فرزند خانواده و بسیار خجالتی و کم‌حرف است، دوستان خیلی زیادی ندارد و بیشتر وقت آزاد خود را پای رایانه و چرخیدن در فضای اینترنت می‌گذراند؛ و به همان اندازه که دوست واقعی ندارد، دوستان مجازی رنگارنگی دور خودش جمع کرده است... مادرش به دلیل شاغل بودن، او را در سی و پنج سالگی به دنیا آورده و نه‌فقط دیگر فرصتی برای به دنیا آوردن بچه دیگر نداشته، بلکه فاصله سنی او با تنها فرزندش، امروز مشکلات بسیار زیادی را برای او ایجاد کرده است و اکنون این مادر پنجاه ساله که دوره بسیار طولانی از نوجوان بودن خودش گذشته است، نمی‌تواند با تنها پسر نوجوانش ارتباط مناسبی برقرار کند، فرزند با تمام کم‌حرفی و کمرویی‌اش، فرمانروای خانه است و حرف اول و آخر را او می‌زند، اما همیشه تنهاست و خوشحال نیست...
بالاتر رفتن سن بچه‌دار شدن نسبت به گذشته، تنها یکی از دلایل وجود تک‌فرزندها در خانواده است، اما در این امر، دلایل دیگری از جمله مسائل اقتصادی، ایده‌آل‌گرا شدن خانواده‌ها در تربیت و دادن امکانات به فرزندان و... نیز دخیل است.
دکتر مرضیه مشتاقی، روان‌شناس و مشاور خانواده، در گفت‌وگو با چاردیواری، ضمن اشاره به این مسئله که داشتن یک فرزند یا بیشتر، فقط به نظرات خود والدین و شرایط آن‌ها برمی‌گردد، می‌گوید: در مورد تک‌فرزندی به‌طورکلی، یک سری مسائل باید مورد توجه قرار گیرد.
وی می‌افزاید: تک‌فرزندها، فرمانروای خانه هستند و این فرمانروایی، از در اختیار داشتن یک کنترل تلویزیون ساده تا انتخاب محل زندگی و مسائل دیگر را شامل می‌شود و این تصمیم‌گیری در تمام مسائل زندگی باعث می‌شود تعامل و تعاون تک‌فرزندها با دیگر کودکان کمتر شود و از آنجا که وی کمتر نه شنیده و کمتر چیزی را به اشتراک گذاشته، در بزرگ‌سالی، مخصوصاً در زمان ازدواج، به مشکل‌های زیادی بر خواهد خورد. معمولاً بچه‌های تک‌فرزند، بعد از ازدواج، شریک خود را بیشتر به‌صورت رقیب می‌بینند تا یک همراه و همسر و همین‌طور به‌طورکلی مهارت‌های برقراری ارتباطشان در بزرگ‌سالی بسیار ضعیف‌تر از کسانی است که دارای خواهر یا برادر بوده‌اند.

تک‌فرزندها، فرمانروای خانه هستند و این فرمانروایی، از در اختیار داشتن یک کنترل تلویزیون ساده تا انتخاب محل زندگی و مسائل دیگر را شامل می‌شود و این تصمیم‌گیری در تمام مسائل زندگی باعث می‌شود تعامل و تعاون تک‌فرزندها با دیگر کودکان کمتر شود و از آنجا که وی کمتر نه شنیده و کمتر چیزی را به اشتراک گذاشته، در بزرگ‌سالی، مخصوصاً در زمان ازدواج، به مشکل‌های زیادی بر خواهد خورد.


دکتر مشتاقی همچنین می‌افزاید: یکی از دلایل و بهانه‌های خانواده‌هایی که دارای یک فرزند هستند، این است که اگر آن‌ها بتوانند به یک فرزند به‌طور کامل رسیدگی کنند و هرچه امکانات وجود دارد در اختیار او بگذارند، خیلی بهتر از این است که دو یا سه فرزند داشته باشند، اما نتوانند همه خواسته‌هایشان را برآورده کنند، اما آن‌ها باید به این موضوع دقت کنند که کدام مورد مهم‌تر است؟ مسائل اقتصادی یا نیازهای روحی و روانی تک‌فرزند خودشان...
اما مهم‌ترین مسئله این است که در تک‌فرزندی، فرزندسالاری به‌عنوان مشکل بزرگ مطرح می‌شود، به‌گونه‌ای که پدر و مادر، تمام توجه خود را به فرزندشان معطوف می‌کنند و هر خواسته‌ای که داشته باشد، برآورده می‌کنند و معمولاً کودکان با این روش، لوس خواهند شد و چون خواهر و برادر ندارند، توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران را نیز کمتر یاد می‌گیرند. از طرف دیگر، تنهایی، بزرگ‌ترین مشکل کودک تک‌فرزند است. این مشکل قابل پیش‌بینی و پیشگیری، آن‌ها را در مواجهه با مشکلات و تنش‌های موجود در جامعه‌ای بزرگ‌تر از خانواده خود که در آن فرمانروایی می‌کند؛ ناتوان و آسیب‌پذیر می‌کند. تک‌فرزند خانواده که اغلب تنهاست، در فقدان خواهر و برادری که با او هم‌صحبت شده تا خود، مشکلات، استعدادها و چالش‌های پیش رویش را بشناسد، در پیدا کردن جایگاه واقعی‌اش در جامعه دچار مشکل است.

چاردیواری


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: mo_1443
برگرفته از گروه: کودک