تبیان، دستیار زندگی
گزارش نشست بررسی تاریک و روشن داستان انقلاب در بنیاد ادبیات داستانی با حضور ابراهیم زاهدی مطلق معاون داستانی بنیاد شعر و ادبیات داستانی، حسین فتاحی دبیر جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری، عباس پژمان و رضا امیرخانی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاه اجتماعی به انقلاب

گزارش نشست بررسی تاریک و روشن داستان انقلاب در بنیاد ادبیات داستانی با حضور ابراهیم زاهدی مطلق معاون داستانی بنیاد شعر و ادبیات داستانی، حسین فتاحی دبیر جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری، عباس پژمان و رضا امیرخانی.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
انقلاب 57

ابراهیم زاهدی مطلق: این نشست برای آن برگزار می‌شود که خلط مبحثی داستان و ادبیات انقلاب اسلامی رفع شود، تا بدانیم انقلاب و ادبیات آن یعنی چه؟ در این نشست قصد داریم نشانه‌های زبانی، تاثیر بر شیوه‌های زندگی مردم را برشمریم و بدانیم ادبیات انقلاب از چه و چرا گسسته است.

* واقعیت این است که داستان انقلاب داریم، اما کم و ضعیف

حسین فتاحی دبیر جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری:
چه داستان انقلاب و چه هر داستان و قصه‌ای یک مضمون می‌خواهد، مثلا وقتی پای داستان انقلاب به میان می آید مضمون قصه انقلاب می‌شود.
‌اینکه آیا داستان انقلاب داریم یا نه پاسخ مثبت است و باید گفت داستان‌هایی داریم،‌اما سوال این است که چرا هر سال این زمان که می‌رسد در بهمن ماه رسانه‌ها تماس گرفته و سوال می‌کنند آیا داستان انقلاب هم داریم؟! من معتقدم این پرسش حتی با برگزاری میزگردهای مقطعی هم اصلاح شدنی نیست.
واقعیت این است که داستان انقلاب داریم، اما کم و ضعیف است. این قیاس کم و ضعیف بودن نسبت به آن واقعه و ماجرای عظیمی چون انقلاب اسلامی عنوان و مطرح می‌شود، که هر واقعه از آن خود یک قصه و رمانی مفصل است، پس با این دید باید گفت کاری نشده است.
سه مقطع بزرگ در انقلاب داریم. مقاطعی چون، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابیون، رهبر، مردم چپ و راست که با شاه مبارزه می‌کردند، مرحله پیروزی و پس از پیروزی؛ از سوی دیگر اگر به آثار بنگریم در می یابیم که همه داستان‌ها تا مقطع پیروزی انقلاب و 22 بهمن است.
امروز باید از امروز انقلاب برای مردم بنویسیم و درباره چیزی از انقلاب برای آنها حرف بزنیم که جذابیت دارد. نباید فراموش کنیم که در مقطع سوم انقلاب یعنی در سال های پس از پیروزی انقلاب گروه های دیگری نیز به انقلاب اضافه شدند، شامل آنهایی که انقلاب و رویه جاری آن را نمی پسندیدند یا رویکرد سیاسی متفاوتی نسبت به آن داشتند. اینها هم باید در داستان انقلاب حضور داشته باشند. مهمترین و بهترین سوژه برای نوشتن داستان انقلاب امروزه روایت از درون مردمی است که در انقلاب حضور دارند و روایت از آنچه میان آنها می گذرد.
انقلاب از جانب موافقان قدسی شد و از جانب مخالفان سیاسی و ما باید به انقلاب نگاه اجتماعی داشته باشیم نه نگاه قدسی. انقلاب متاسفانه میان ما امری مقدس شده در حالی که این پدیده عرصه ظهور تضادهاست و اگر این تضادها نبود که اصلا انقلابی شکل نمی گرفت. طرفداران انقلاب اسلامی آنقدر آن را قدسی کرده اند که دیگر کسی جرأت نمی کند به سراغ تضادهای انقلاب برود و به نظرم اینها بدترین دشمنان انقلاب هستند.

* ماندگاری آثار تولید شده مهم است

عباس پژمان نویسنده و منتقد:
آشنایی با ژانر الزاما به نوشتن کمکی نمی کند، اما نویسنده لازم است با آن آشنا باشد و با استفاده  از این آشنایی تلاش کند تا مرعوب موضوعاتی این چنینی نشود.
بسیاری مباحث مربوط به ژانر را از قرن 20 به این سو مطرح می‌کنند اما مگر قبل از قرن بیستم رمان و داستان خلق نمی‌شد، حتی می‌توان گفت شاهکارهایی هم پیش از ان تولید شده است، اما نویسنده نباید مرعوب حرف‌های منتقدان شود. خواننده ها هم که معمولا به این مباحث توجه نمی کنند و فقط رمان می خوانند.
ژانر یک لغت فرانسوی است، به گروهی از حیوانات اطلاق می شود که بخاطر خصوصیت مشترک از حیوانات دیگر متمایز می شوند، این اصطلاح در ادامه وارد ادبیات هم شده است، برای اینکه انواع مختلف آثار ادبیات از همدیگر متمایز شوند.

رضا امیرخانی کسانی که در جنگ حضور داشتند گمان می‌کردند، مقداری از حرفشان شنیده نمی‌شود بنابراین بلافاصله پس از جنگ داستان جنگ متولد شد اما درباره انقلاب چون همه مردم درگیر بودند هیچ کس احساس نیاز نمی‌کرد تا داستان آن را بنویسد. یک روایت رسمی هم از انقلاب در رسانه‌ها چه bbc و چه جمهوری اسلامی وجود داشت که مدام تکرار می‌شدند.


اخیرا دیده ام که پست مدرن‌ها سعی می کنند هر نوع داستانی را با داستان دیگر آمیزش دهند و از دل آن رمان های چند رگه ای خلق کنند که معلوم نیست چیست، در حالی که یک رمان حاصل تلفیق یک مضمون با فن خطابه و فرم است. فرم طرح، ایده، تکنیک و سبک ایجاد می کند و خطابه بلاغت را و مضمون هم چیزی است که داستان درباره آن شکل می گیرد و به اعتقاد من صد درصد شکل دهنده داستان انقلاب مضمون آن است.
داستان انقلاب اساسا به دو شکل قابل تفسیر است. نخست این که بعد از انقلاب، تابو ها و خط قرمز هایی ایجاد شد، یک عده از رمان نویسان از روی اعتماد هیچ وقت از خط قرمزها عبور نکردند، یک عده هم اعتقاد نداشتند برای همین ننوشتند، تقریبا تمام داستان‌ها و رمان‌هایی که پس از انقلاب نوشته شده حالت اخلاق گرا دارد. که در دنیا تقریبا بی سابقه است و می‌شود آن را ژانر ادبیات انقلاب نامید از طرف دیگر ما تعداد  زیادی رمان خلق کرده ایم که در مورد ماجراهای منجر به پیروزی انقلاب هستند که این را می شود ژانر این قصه ها بدانیم.
باید دقت داشت که کمیت آثار تنها مهم نیست، مسئله این است که چه تعداد از این آثار تولید شده سرانجام ماندگار خواهد شد.

* شیپور نگارش داستان انقلاب

رضا امیرخانی، نویسنده:
وقتی صحبت از نداشتن داستان انقلاب در کشور می شود در واقع در حال مقایسه این نوع از داستان با داستان های جنگ هستیم،ولی در جنگ تحمیلی به طور تقریبی 200 هزار شهید ثبت شده اما در کل ماجرای پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر از 10 هزار شهید نداشته ایم.
آیا  این تعداد از کشته ها می تواند منجر به این شده باشد که در مورد انقلاب بیشتر داستان داشته باشیم؟ من خودم به این مساله باور ندارم. به اعتقاد من، انقلاب ما، انقلابی مردمی بود اما جنگ داوطلبانه بود. من هیچ وقت فکر نمی‌کنم که جنگی مردمی داشتیم و آن را جفا می‌دانم،  بلکه جنگ ما داوطلبانه بود.
مدیومی که در ان انقلاب پیروز شد نوار کاست بود ؛ رسانه انقلاب در ایام مبارزه در نوارهای کاست خلاصه می شد که پیغام ها را به روی آنها ضبط می کردند. اگر دقت کنید از این قبیل نوارها در خانه های بسیاری از ما وجود دارد و هر فردی به نسبت سن و سال خودش برخی از خاطرات مشابهش را ممکن است به روی آنها ضبط کرده باشد. این یکی از این موضوعاتی است که من را به این باور رساند که انقلاب ما به شدت مردمی است. خود من، اگر پسر یک ساواکی هم بودم به طور مشخص از آن روزها خاطراتی داشتم.
انقلاب به شدت مردمی است؛ باید پرسید آیا جنگ هم به همان اندازه مردمی است؟من رسما اعلام می‌کنم که «نه»؛ کمتر از 35 درصد از جغرافیای کشور ما در دوران دفاع مقدس اسیر جنگ بود و با احتساب حملات هوایی حتی 50 درصد از کشور ما نیز دچار جنگ نبود. آمار رسمی ما هم کمی بیش از 200 هزار نفر کشته در دوران دفاع مقدس را نشان می دهد، در حالی که از این تعداد کمتر از 16 هزار نفرشان در جنگ شهری شهید شدند.
در دوران انقلاب ما شاهد یک حضور مردمی و همه جانبه بودیم در حالی که در دوران دفاع مقدس حضور ما بیشتر داوطلبانه بود. به نظرم مردم حس کردند که ماجرای انقلاب اسلامی که درگیر آن بودند در تمامی مجاری رسمی روایت شده است و لذا دیگر نیازی به نوشتن داستان برای آن نیست و به همین خاطر هم اساس داستان انقلاب خلق نشد در حالی که در مورد دفاع مقدس بسیاری از رویدادها و فعالیت های بچه های ما از اساس دیده نمی شد و جذابیت روایت داشت.
انقلاب اسلامی روایتی رسمی و همه جانبه بود که همه را پوشش می داد اما ادبیات جنگ اینگونه نبود، هرچند که هنوز هم از ادبیات رسمی جنگ در صدا و سیما جلوتر است.
حس می کنم که شیپور نوشتن داستان انقلاب 13 روز پیش به ناهنجارترین شکل ممکن، نواخته شده است. 13 روز قبل بود که دوستان انقلابی ما تابلوی خیابان نوفل لوشاتو را کندند. این روز باید ثبت شود و ما تازه حالا پس از این ماجراست که باید داستان انقلاب را بنویسیم.


منابع:
فارس
ایسنا

ادبیات انقلاب از کی شروع شد؟ 
بیرون آمدن از سیاهچالها 
زنان راوی جنگ 

بهترین داستان انقلاب کدام است؟ 
زن در عرصه‌ داستان، پس از انقلاب