تحول در شعر
سخنان مهرنوش قربانعلی درباره ی شعر جنسیتی ، تازگی در شعر و تعریف شعر فرادوره ای.
مهرنوش قربانعلی دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی است و تاکنون مجموعههای «در ناتمامی خود، نشر توکا ۱۳۷۷» ـ «راه به حافظه جهان، نشر نگاه سبز ۱۳۸۰» ـ «تبصره، نشر آرویج ۱۳۸۳» ـ «به وقت البرز، نشر آهنگ دیگر ۱۳۸۶» ـ «کوک تهران، نشر آهنگ دیگر ۱۳۸۸» ـ «شهروند افتخاری جهان (گزیده اشعار) نشرنصیرا ۱۳۹۲» و اثری تحقیقی و پژوهشی با عنوان «چشمانداز شعر معاصر ایران (۱۳۸۰-۱۳۰۱) نشر بازتاب نگار ۱۳۸۳» منتشر کرده است. همچنین مقالات و نقدهای ادبی و گفتوگوهایی با منتقدان و صاحبنظران شعر امروز را در کارنامه خود دارد. شعرخوانی و سخنرانی در همایشهای ادبی کشورهای ترکیه، بحرین، هند و همچنین مسئولیت در مجلات و سایتهای ادبی، نیز از دیگر سوابق ادبی مهرنوش قربانعلی است. برخی آثار مهرنوش قربانعلی به زبانهای انگلیسی، عربی، فرانسه، سوئدی و ترکی استانبولی ترجمه شده است، در نقد و بررسی آثار وی نیز تاکنون کتابهای «در برابر دستهای جاودانگی» مولف و گردآورنده سهراب رحیمی نشر الکترونیکی مایا ۱۳۹۱ و «واکاوی حافظه جهان» سعید نصار یوسفی نشر نصیرا ۱۳۹۳ منتشر شده است.
وضعیت شعر زنان ایران در حال حاضر
در شعر زنان نگرههای گوناگونی وجود دارد، نگاهی که بر این باور است که این تقسیمبندی چون بنیانی جنسیتی دارد، مبنای مناسبی ندارد و باید به شعر فارغ از تقسیمبندیهایی این چنین نگاه کنیم، و رویکرد دیگری که مبتنی بر نوشتار زنانه است و بر مولفههای مطرح در این نظریه تاکید دارد. از شعری که هیچکدام از اینها نیست و برانگیختگیهای شتاب زده حسی را بازتاب میدهد، نیز میگذرم. نظرگاه نخست هر چند صورتی آرمانی را در میان میگذارد، نیاز به بازنگریهای تاریخی در هر فرهنگی دارد و مولفههایی اجتماعی و مدنی در آن باید تعریف شود که شاید امکان وقوع آن همواره در فرادید نباشد. نظریه دیگر نیز هر چند به ویژه در بخشی که بر چگونگی و فرایند زبان در نوشتار زنانه تاکید دارد، گسترهای از امکانها را مطرح میکند، اما برخی مولفههای دیگر آن برای تطبیقهای بینافرهنگی ناهمخوانیهای ناگذری دارد. شعر زنان در دهههای اخیر با تجربه و امکانات زیباییشناختی تاثیرگذاری پیش رفته است. که بخشی از آن را میشود در شعرهای دهه ۶۰ بازخوانی کرد، مانند: بیان گزارشی و فارغ از جانبداریهای حسی که در مواردی همراه با سیستم فکری خود ویژه است. رویکرد به عرفانی شرقی، بازتاب رخدادهای اجتماعی، خلق فضاهای تصویری با اصطلاحات علمی (مثل نجوم)، و عمده آن در شعر دهه هفتاد بازتاب یافته است، مانند: خلق مراکز نامتمرکز معنایی، استفاده از سایر فرمهای نوشتاری (فیلمنامه، نمایشنامه، داستان)، تداخل ژانرها، رویکردهای زبانی، متکی بر تئوریهای زبانیت، رفتار خلاق و ایجاد فضاسازی و روایتهای موازی بین موقعیتهای زیست امروزی و روایات اسطورهها، توجه به ویژگیهای اقلیمی و رازآمیزی افسانهها و اسطورههای بومی، بازنگاری نیمه مونث تاریخ و فرا خواندن تاریخ به قرائت متن امروزین. برای شعر امروز زنان دغدغه استمرار و تداوم حضور را دارم، و جای نگاهی فلسفی را همچنان در شعر امروز به شکل فراجنسیتی خالی میبینم. در جان مایه شعری خودم، برهویتی با بنیانهای فردی متمایز تاکید دارم، به نگاهی که مبنایی فلسفی و کنشی آفرینشگر در زمینههای مدنی و روانشناختی به همراه داشته باشد. شاید ماهیت فردی همیشه با راههای ممکن پیشرو همساز نباشد، اما میشود راه دیگری را نواخت، که از آنچه قابل پیشبینی است، فراروی داشته باشد.
ویژگیهای زبانی و تفاوت نوشتار زنانه و مردانه
این را اغلب شنیدهایم که شعر اتفاقی است که در زبان میافتد و جزء جدایی ناپذیری از تکامل هر متنی را میسازد. گاهی اما اتفاق عجیبی پیش میآید، شعر زبان را چنان میسازد که حیات آن را کامل میکند و سبب بقای آن میشود، این شگفتانگیزی اسطورهای را میشود در شاهنامه فردوسی رصد کرد، بخشی از آن را در کلیات سعدی میشود دید. یا در میان معاصران در شعرهای احمد شاملو میشود، سراغ گرفت. «نوشتار زنانه» که در میان نظریههای تاثیرگذار نقد ادبی مطرح است، دارای مولفههایی است که نظریهپردازانی مانند «ژولیا کریستوا» و «هلن سیکسو» به آن پرداختهاند. «نوشتار زنانه» تئوریزه شده و خودش را معرفی کرده است، اما ادبیات مذکر از آن جهت که رویکردی غالب در بطن ادبیات بوده است، تئوریپردازی نشده است. نامگذاریای که در این پرسش آمده است، در حقیقت برابر نهادی برای نوشتار زنانه از جهت مباحث تئوریک محسوب نمیشود.
دغدغه تازه شدن و متفاوتنویسی در شعر امروز
اگر به شعر صرف برانگیختگیهای حسی نگاه نکنیم، سلوک شعری معنای دیگری پیدا میکند، سیستم فکری که مبنایی درونی شده دارد، در کنار بوطیقایی که شعر در آن نفس میکشد، تکاملی که زبان را پیش میبرد و ژرف ساختی شهودی در کنار یکدیگر میتواند منجر به خلق شعر شود. اینکه ما چه به شعر میافزاییم، همانقدر و بیش از آنکه شعر چه نقشی را بر عهده گرفته و تاثیر آن بر مخاطب چگونه است، اهمیت دارد. نقش شعری که پیش برنده است و جایگاه ویژهای در برابر میراث شعری پیشین و سرمایه شعری معاصرمان دارد. نیاز به تحولی در تعریف شعر پیش از خود را مطرح میکند. تحول شعر فرایندی است که برخاسته از تجربه و متکی بر هویت متمایز فردی است، اتفاقی نیست، آگاهی به آنچه تحولات دورهای شعر را رقم زده ضروری است، درک اینکه شعر از همین اکنون آغاز نشده است، دریافت ریشههای دیرپای شعر و شناخت تکامل دورههای معاصر در آن نقش ایفا میکند، هر چند که همه اینها همانقدر که اهمیت دارد اما هیچ کدام شرط کافی نیست. تازگی در شعر معطوف به ارادهای شعری است که ضرورت تغییر را کشف کند، با آن پیش برود و باور داشته باشد، جایی که ایستاده است، همه وسعتی نیست که میتواند آن را تصور کند.
شعر شگفت یا فرادوره ای
در هر دورهای شعرهایی شکل میگیرد که از آن میتوان با عناوینی چون شعر شگفت یا فرا دورهای نام برد، این شگفتی میتواند، در کارکردهای زبانی، ساختار و فضا آفرینی یا شگفتی ایدههای فلسفی و اندیشهای شگفت باشد. این نوع شعر از رویکرد تجربی نویسی که پیش انگارههای زبانی، ساختاری و اندیشهای را تا حدودی تغییر میدهد و تجربههای نسبتا تازهای را به آن میافزاید، اماگاه شگفتی منحصری نیز ندارد، فراتر میرود. شعر شگفت در دوره معاصر در شعرهای نیما یوشیج و احمد شاملو شکل میگیرد که شعری فرا دورهای را بنیان میگذارند. در دهههای متاخر نیز شعر شگفت در جریانهای شعری پیشرو و آوانگارد و پیشنهادهایی که بسیاری از آنها در اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰ مطرح شده است، قابل رویت است، تا از آن میان کدام یک به تثبیت و ماندگاری نیز قدم بگذارد. طبیعی است که در کنار شعر شگفت و شعر تجربی، در هر دورهای شعرهایی هم وجود دارند که اجرای بینقص (و یا کم نقصی) از الگوهای شعری از پیش اندیشیده دوره خود را بازتاب میدهند. مخاطب خود میتواند، با خوانشی که از شعر دارد، بخشی از فرایند تاویل آن را ساماندهی کند، و ساحتی که به آن میرسد را گرایش شعریاش رقم میزند.
منبع: روزنامه ی آرمان
تعریف شعر خوب
درخت نپرسید...
ادبیات؛ از نوع دریایی!
غبارزدایی از شاعران مرده