نقد تلویزیونی نیازمند نگاهی تازه است
نقد تلویزیونی باید دریچهای تازه به روی مخاطب و برنامهساز باز کند. به نحوی که برنامه هم مورد توجه و استفاده بینندگان تلویزیون قرار بگیرد و هم تبدیل به محلی مناسب برای رشد ذهنی برنامهسازان شود.
به گزارش خبرگزاری مهر، چند سالی است ساخت برنامه هایی با عنوان "نقد اول"، "نقد دوم"، "نقد سوم" و ... در شبکه های تلویزیونی تبدیل به یک سنت پایدار شده و این برنامه ها مجموعه هایی را نقد و بررسی می کنند که موفق به جلب نظرات بینندگان شده اند. در این زمینه سریال های ماه مبارک رمضان ویژگی خاصی دارند. چون هم میزان نسبی مخاطبان در تماشای سریال های این ماه افزایش پیدا می کند و هم اینکه شبکه ها با همدیگر رقابت نسبی دارند.
برنامه های نقد تلویزیونی از این جهت هنگام بررسی سریال های ماه مبارک رمضان اهمیت بیشتری پیدا می کنند که این نوع آثار به مسائل اعتقادی و مذهبی می پردازند و نیازمند بررسی دقیق تر و کاملتری هستند که هم از جهت مضمون شرایط کلی سریال نقد شود و هم از نظر ساختاری مطالبی بیان شود که راهگشای تولید سریال های دینی در سال های بعد قرار بگیرد. ولی به نظر می رسد سطح کیفی این نوع برنامه های نقد و بررسی به اندازه ای نیست که بتواند تاثیر لازم را بر سازندگان برنامه ها بگذارد یا روشنگر ذهن بیننده باشد.
باید به خاطر داشت نخستین وظیفه نقد در بررسی یک اثر هنری شناسایی لایه های پنهان اثر است که امکان فهم آن هنگام تماشای اثر چندان میسر نیست. این مسئله در خصوص آثار تلویزیونی اهمیت بیشتری پیدا می کند. از آن جهت که تمام مدیران و برنامه سازان تلویزیون بر این باورند که برای مخاطب عام برنامه می سازند. وقتی ما از عموم مخاطبان صحبت می کنیم باید در نظر داشته باشیم از آگاه ترین تا کم سواد ترین افراد جامعه در طیف بینندگان جای می گیرند و لازم است نقد یک سریال رهیافتی به مفاهیم پنهان یا نیمه آشکار اثر باشد تا از این طریق برخی نمادها که در جای جای اثر نهفته برای بیننده روشن شود.
برنامه های نقد تلویزیون در سطحی پائین به این هدف مهم دست یافته اند. یعنی بیشتر در خصوص برخی نقاط قوت و ضعف مجموعه ها صحبت می شود، بی آنکه توجهی به مفاهیم پنهان اثر شود. این مسئله در مورد "صاحبدلان" که مفاهیم گسترده ای را بیان می کرد و برخی بخش ها و مفاهیم آن نیازمند توضیح است اهمیت بیشتری پیدا می کند. زیرا این احتمال وجود دارد که بیننده عادی دچار سوء تعبیر شود یا موفق به برقراری ارتباط لازم با همه بخش های سریال نشود، اما بیننده کمترین بهره را از برنامه نقد سریال ها می برد.
این مسئله در برنامه "نقد اول" نمایان شد. طرح مسائل حاشیه ای، ارائه مباحث نه چندان سودمند به حال مخاطب، ارائه زاویه دید شخصی، تسلط کم کارشناسان بر ویژگی های رسانه ای و اصول دراماتیک اثر و جهت گیری در خصوص مضمون سریال به جای اتخاذ بی طرفی و توضیح مفهوم مسائل از ایرادهای اساسی است که در مورد این برنامه به چشم می خورد. رعایت این اصول هر چند بدیهی به نظر می رسد، اما رعایت دقیق آن می تواند به بالا بردن کیفیت برنامه های انتقادی کمک زیادی کند.
به نظر می رسد برنامه های نقد مجموعه های تلویزیونی با دایره محدود منتقدان و کارشناسان مواجه هستند و همین موجب می شود نه تنها دیدن این افراد برای بینندگان تکراری شود، بلکه برخورداری این افراد از نظراتی مشخص، شرایط ایجاد تضارب آرا و بیان مطالب جدید و مفید را تا حدودی از بین می برد و به همین خاطر برنامه های نقد تلویزیونی در طول زمان اهمیت خود را از دست می دهند. سازندگان این گونه برنامه ها می توانند به آسانی از تجربه و شناخت منتقدان مطبوعات که به بررسی برنامه مورد نظر پرداخته اند یا در این زمینه فعالیت دارند در گستره ای وسیع استفاده کنند. برنامه سازان تلویزیون باید کیفیت مطالبی که منتقد و کارشناس مطرح می کند را بر نام آنها ترجیح بدهند.
در برنامه هایی که به منظور نقد سریال های تلویزیونی تهیه و پخش می شود، مجری اهمیت بسیار زیادی دارد. مجری چنین برنامه هایی باید علاوه بر برخورداری از چهره شناخته شده و مقبولیت نزد مخاطب، در زمینه نقد هم تجربیاتی داشته باشد. البته لازم نیست مجری منتقد یا کارشناس رسانه باشد، اما بسیار اهمیت دارد که شناخت کافی از مقوله نقد داشته باشد و در زمینه اصول برقراری ارتباط با منتقدان و کارشناسان از تجربه کافی بهره ببرد.
در مجموعه برنامه "نقد اول" از داریوش کاردان استفاده شده است. کاردان در عرصه طنز تصویری و رادیویی توانایی خاصی دارد که طی سال های گذشته آن را به اثبات رسانده است. همچنین وی به عنوان مجری برنامه های گفتگویی با جنبه های سرگرم کننده پرانرژی و توانا نشان داده، اما برنامه نقد تلویزیونی با گفتگوی سرگرم کننده یا طنز تفاوت دارد. کاردان هر اندازه در زمینه رسانه فعالیت کرده و با زیر و بم آن آشنا باشد، اگر اطلاعات و دانش کافی از مقوله نقد نداشته باشد، در هدایت برنامه موفق نخواهد بود. مشکل نبود مجری مسلط به اصول نقد در تمامی برنامه های نقد تلویزیونی مشهود است.
این نوع برنامه ها به مسائل ساختاری سریال های تلویزیونی نیز می پردازند. کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس و ... در این برنامه مطرح می شود، اما این مباحث نیز گاهی آنقدر به حاشیه کشیده و تبدیل به برنامه ای برای طرح انتقادهای خاص می شود که هیچ فضای جدیدی را پیش روی برنامه سازان قرار نمی دهد. به خصوص اینکه در این نوع برنامه تلاش نمی شود ساختار کلی به سمتی سوق پیدا کند که این نقدها به رشد کیفی سریال های تلویزیونی منجر شود.
در مجموع باید گفت نقد تلویزیونی باید دریچه ای تازه به روی مخاطب و برنامه ساز باز کند. به نحوی که برنامه هم مورد توجه و استفاده بینندگان تلویزیونی قرار بگیرد و هم اینکه تبدیل به محل مناسبی برای رشد ذهنی برنامه سازان شود. دستیابی به این شرایط چندان دشوار به نظر نمی رسد اگر تهیه کنندگان چنین برنامه هایی دست به برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای بزنند و از تجربیات و دانش منتقدان و کارشناسان دیگر رسانه ها استفاده کنند.