سفارش علامه طباطبایی (ره) به جوانان در لحظه مرگ!

علامه طباطبایى اهل مراقبه بود، یک وقت خدمت آن بزرگوار رسیدیم كه دستور العملى به ما بدهد فرمود: مراقبه و محاسبه این حالت را، شخص سالك باید از ابتداى سیر و سلوك تا انتهاء ملتزم باشد.
فرمود آخر شب، قبل از خواب اعمالى را كه در روز انجام داده اید بررسى كنید.
هر یک از اعمالتان كه خوب بود خدا را براى آن حمد و سپاس گویید و توفیق انجام بهتر آن را در روز بعد از خداوند مسالت كنید.
اگر خداى ناكرده تقصیر و یا خطایى مرتكب شده بودید، فورا توبه كنید و تصمیم بگیرید كه دیگر آن را انجام ندهید. اگر دیدید خلاف هاى شما متعدد است تصمیم بگیرید فردا آن را كم كنید.
خلاصه فرمود: مراقبه و محاسبه باید همیشه باشد.
علامۀ طباطبائی دم مرگ به جای لااله الاّ الله به جوانها سفارش کرد و سفارش ایشان مرتّب این بود: توجّه، توجّه، توجّه، تا اینکه از دنیا رفت. اولیای خدا هم تا دم مرگ هم خود توجّه داشته و هم سفارش به توجّه میکردهاند. اگر به راستی متوجّه باشیم، در این دنیا آمدهایم برای اینکه جلا پیدا کنیم، البته سخت است، اما میشود.
در تاریخ مطالعه کنیم، کار خوبیست. قرآن شریف در چندین آیه جا میفرماید: «فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ»[1] یعنی در تاریخ سیر کن. این سیر در تاریخ خیلی چیز به ما میفهماند و خیلی افراد را پیدا میکنیم که در این راه پیروز شدند و نمرۀ بیست آوردند. بله، تنبلی و خودخواهی و هوس و شهوت هم معلوم است و بسیاری از مردم به خاطر اینها جهنّمی شدند: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[2]
غالب مردم اینگونه هستند و این تقصیر خود ماست. خدا افسار داده و خدا ما را خلق کرده که به مقام خلافت برسیم. پروردگار عالم به ما عُرضه داده که به این مقام برسیم و ابزار به ما داده است تا به این مقام برسیم. سه پیامبر در درون ما به نام فطرت و عقل و وجدان اخلاقی، برای این کار هستند. صد و بیست و چهار هزار پیغمبر با اوصیاء که چندین برابر میشود و با روحانیّت که چندین هزار برابر میشود و همۀ اینها لشکریان خدا هستند، برای اینکه به ما بگویند که میشود.
مسئله چهارم که باید به آن توجه داشته باشیم و این مهمتر از همه چیز است، اینکه بدانیم معلّم اخلاق، خداست. این خیلی مهم است که کاری کنیم که خدا معلّْم اخلاق ما شود: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ یُزَكِّی مَنْ یشاء»[3]
اگر فضل و رحمت خدا نباشد، هیچکس نمیتواند خودسازی کند و مهذّب شود و درخت رذالت را از دل بکند. فضل و رحمت خدا و اینکه خدا معلم اخلاق ما شود.
چه کنیم که خدا معلم اخلاق ما شود؟!
دعا و راز و نیاز با خدا و در دعاهایمان مقدم بر همه چیز خودسازی باشد. اگر حالی پیدا کردیم، بگوییم خدا. گر پیروزی برای ما پیدا شد بعد از شکر بگوییم خدا. قرآن میفرماید: اگر به راستی این دعا و راز و نیاز و این خواست از خدا بود، من ملائکه را وامیدارم که کمکت کنند: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[4]
در آیۀ دیگر میفرماید اصلاً ملائکه اطرافت را میگیرند: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ»[5]
لذا با دعا و راز و نیاز با خدا، اگر حالی پیدا کردیم، مهمتر از همه چیز، تهذیب نفس را از خدا بخواهیم. آن حالات موجب میشود پروردگار عالم به ما کمک کند. به عبارت دیگر کاری کنیم که خدا معلّم اخلاق ما شود. اگر خدا معلّم اخلاق ما شود، معلوم است که کار درست میشود.
بعضی اوقات جوانها از من سوال میکنند که چه کنیم و از کجا یک استاد خصوصی پیدا کنیم؟! من به آنها میگویم استاد خصوصی نمیخواهید، بلکه در تقوا روید. اهمیّت به همۀ واجبات، مخصوصاً نماز، اهمیّت به مستحبّات و مخصوصاً انس با قرآن و نماز شب و خدمت به خلق خدا و اجتناب از گناه و اگر گناه آمد فوراً جبران و تدارک و توبه و پیدا شدن ملکۀ تقوا، این قدم اول برای خودسازی است. لذا به جوانها بگویم ناگهان گول استاد خصوصی را نخورید؛ مخصوصاً در زمان ما که زمان فریب شده و به عنوان معلم خصوصی، تشیع را از انسان میگیرند و شبهات عجیبی برای انسان جلو میآورند.
با دعا و راز و نیاز با خدا، اگر حالی پیدا کردیم، مهمتر از همه چیز، تهذیب نفس را از خدا بخواهیم. آن حالات موجب میشود پروردگار عالم به ما کمک کند. به عبارت دیگر کاری کنیم که خدا معلّم اخلاق ما شود. اگر خدا معلّم اخلاق ما شود، معلوم است که کار درست میشود
الان دو چیز شهرت بهسزایی پیدا کرده و هر دو چیز برای جوانها خیلی خطر دارد: یکی رویت حضرت مهدی«روحی فداه» و این مهدویّت چیز عجیبی شده و هرکس برای خودش سازی میزند و جوانهای ما فریب میخورند. یکی هم عرفانهای دروغی است. هر کس برای خود عرفانی میبافد که خلاف قرآن و روایات اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است و جوانهای ما را میبرد.
حال قدم اول اینست که انسان متّقی شود. سالها طول میکشد که کسی عادل و متّقی شود، مخصوصاً اجتناب از گناه و طوری شود که به طور ناخودآگاه گناه نکند و چشم و گوش و زبانش به طور ناخودآگاه کنترل باشد. این قدم اول است، آنگاه رابطه با خدا و خدا معلم اخلاق او میشود. میرسد به جایی که پروردگار عالم وامیدارد ملائکه اطراف این را بگیرند و مواظبت کامل از این کنند. هم تقوایش ادامه پیدا میکند و هم موفّق برای خودسازی میشود. این فی الجمله دربارۀ اینست که چه کنیم. میخواستم این بحث را تمام کنم و نشد و در اوّل سورۀ معارج خدا دستورالعملی برای خودسازی عنایت میکند. انشاءالله هفتۀ آینده دربارهاش صحبت میکنم.
پی نوشت:
1. آلعمران، 137: «پس، در زمین بگردید.»
2. الأعراف، 179: «و در حقیقت، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم.»
3. النور، 21: «و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ كس از شما پاك نمىشد، ولى [این] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند.»
4. فصلت، 30: «در حقیقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآیند.»
5. الرعد، 11: «براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند.»
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع:
سایت آیت الله مظاهری (خلاصه ای از درس اخلاق ایشان)
مجله حوزه، شماره 55، ص 52 - 51
مطالب مرتبط:
