سخن از ادبیات دفاع مقدس
همراه با احمد شاکری
احمد شاکری معتقد است که نویسندگان رمان دفاع مقدس هنوز به توانایی لازم در این زمینه نرسیدهاند و نیازمند رویکرد تازهای در خلق آثار این حوزهایم که مخاطب به سمت تفکر فلسفی درباره حقیقت جنگ تحمیلی حرکت کند.
سخن از ادبیات دفاع مقدس است. ادبیاتی که باید زبان گویای هشت سال مقاومت و پایداری مردمی باشد که با همدلی و هم آوایی و بی امیدی به نیروی نظامی و حمایتهای سیاسی قدرتهای فزون خواه، در جنگی نابرابر تاریخ پر اشک و خون این سرزمین را ورق زدند.
ادبیات دفاع مقدس شاخه نو رسته ای است بر درخت تناور ادبیات این «کهن بوم و بر» که از عمر آن بیش از سه دهه می گذرد. به تعبیری شاید کم کم دوران جوانی اش را هم پشت سر می گذارد. اما آیا نسبت به عمر خود که کوتاه هم نیست؛ چه تعداد آثار خلاقه و ماندگار به گنجینه ادبیات داستانی ما افزوده است؟ و اصولاً آیا به همین نسبت در زمینه شعر و داستان و رمان و در یک عبارت کلی « ادبیات خلاقه » با تنوع مضامین و تعدد نویسندگان فعال رو به رو بوده ایم؟ سایه سفارش تا چه میزان بر این ادبیات گسترده؟ و آیا می توان این ادعا را که این ادبیات به ادبیاتی محفلی تبدیل شده پذیرفت؟ از ادبیات دفاع مقدس گاهی با عنوان ادبیات پایداری یاد می شود. چرا؟ و بالاخره اگر بخواهیم این شاخه از ادبیات را با هر عنوان آسیب شناسی کنیم؛ چه آسیب هایی را باید در اولویت قرار داد؟
با احمد شاکری، نویسنده و یکی از داوران آثار ادبی دفاع مقدس در این زمینه گفتگویی انجام شده است که بخشهایی از سخنان او را می آوریم.
ادبیات پایداری
در حوزه اصطلاحشناسی ادبیات داستانی پس از انقلاب، اصطلاحات متعددی با دامنه مفهومی متعددی جعل شده است. به نظر میرسد اصطلاح ادبیات پایداری آخرین اصطلاحی است که تلاش دارد مفهوم ادبیات دفاع مقدس را به یک مفهوم لازمان و لامکان توسعه دهد. در حقیقت زمینه به وجود آمدن این ادبیات مقارن با تحولات جنگ تحمیلی است. ابتدا از آن به ادبیات جنگ یاد میشد و سپس ادبیات دفاع مقدس جایگزین آن شد. به هر حال «ادبالمقاومه» یا فارسی اش ادبیات مقاومت، گویای ادبیات دفاع مقدس نیست چرا که ادبیات دفاع مقدس مبتنی بر دو کلید واژه بنیادین است. ابتدا دفاع که ما در اصل معتقد به آن بوده و هستیم و دیگر تقدس جنگ که اشاره به الهی بودن آن دارد. ادبیات پایداری ناظر به هر گونه پایداری در برابر هر گونه تجاوز است . حال آن که مثلاً پایداری مردم روسیه در برابر آلمان نازی با دفاع مقدس تفاوت ماهوی دارد.
نسبت ادبیات دفاع مقدس و پایداری عام و خاص مطلق است. هر ادبیات دفاع مقدس، ادبیات پایداری هست ولی هر مصداقی از ادبیات پایداری، لزوما ادبیات دفاع مقدس نیست. یعنی با انتخاب اصطلاح ادبیات پایداری ما نوعی توسعه را در مفهوم ادبیات قائل شدهایم که هر گونه دفاع و ایستایی در برابر متجاوز را هم شامل میشود. اشکال آنجا بروز میکند که مفهوم پایداری تمام حقیقت دفاع مقدس را منتقل نمی کند و حتی نمیتواند خصوصیات گونهای ادبیات دفاع مقدس را بیان کند. به عبارت دیگر این اصطلاح هر نوع پایداری غیر قدسی را هم که در معارف ما نیست شامل میشود. به تعبیری، این تعریف جامع هست اما مانع نیست.
هدفمندی در ادبیات دفاع مقدس
هدفمندی در حوزه ادبیات مهم است؛ چون ما قائل به این هستیم که ادبیات هدف و غایتی را دنیال میکند. اما از هدف دو برداشت میتوان داشت. گاه می گوییم هدف همان چیزی است که ادبیات دفاع مقدس از زمان شروع به آن رسیده و جایگاه کنونی آن معلول همه اتفاقهایی است که برای آن افتاده و گاه با مفهوم برنامهریزی و اولویتبندی که بر اساس اهداف دور و نزدیک تقسیم شده به آن نگاه می کنیم.
البته دیگر برداشت از مفهوم هدفمندی در ادبیات دفاع مقدس، تعهد است. هدف ادبیات دفاع مقدس و هدف دفاع مقدس از یک جنس هستند و تفاوتی با هم ندارند. یعنی نمیتوان با هدف تببین دفاع مقدسی که قربه الیالله و به قصد حفظ کیان اسلام و نظام بود، اثری نوشت که به این امر قدسی بی اعتنا باشد و قداست آن را زیر سوال ببرد. ادبیات دفاع مقدس به همه حقایق قدسی دفاع مقدس متعهد است.
در حوزه ادبیات بدون برنامهریزی نمیتوان به نتیجه رسید. ادبیات از جنس امور ریاضی نیست و نمیتوان به همه ارکانی که ادبیات را به مقصد میرساند اشراف کامل داشت. برنامهریزی شرط کافی نیست. شرط لازم است. اما این به معنی برنامهریزی نداشن نیست. وقتی از ادبیات دفاع صحبت میکنیم، قالبهای مختلفی را میبینیم. نمیشود همه اینها را با یک دید و عنوان بررسی کرد و مطمئن بود که ادبیات دفاع مقدس به مقصد رسیده است. باید دید اهداف کوتاه مدت ما چه بوده؟ مدت زیادی از جنگ ما نگذشته است. آثاری که درباره جنگهای مهم دنیا نوشته شدهاند نزدیک به نیمقرن با آن جنگ فاصله داشتهاند و لذا مدتی که ما نیاز به نوشتن داریم، همچنان برقرار است و نباید گمان کنیم که اگر حدود بیست سال از جنگ میگذرد، نتوانستهایم در باره آن بنویسیم. نکته دیگر، هدفگذاری نزدیک است. اگر بخواهیم افقی برای ادبیات دفاع مقدس تعیین کنیم باید ببینیم که آیا سند چشماندازی از سوی نهادها و موسسهها یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تدوین شده است یا خیر؟ از این جهت عقب هستیم. اما اینکه آیا به اهدافمان رسیدهایم؟ دو عامل در رسیدن به هدف مهم است. نخست جریانی که ادبیات را به سمت خود حرکت میدهد و جریانی که مخالف آن عمل میکند. باید بدانیم جریانهای ضد ادبیات دفاع مقدس که ادبیات سیاه دفاع مقدس هستند، چقدر مانع رسیدن ادبیات به اهدافش هستند. در حوزه رمان و داستان کوتاه، به شدت جریانهای تیرهنویس و سیاهنویس و سیاه اندیش از دهه 70 به بعد فعال بودهاند. این جریان ها در دهههای بعد هم از سوی نظریه های ادبی غربی حمایت و توجیه شدهاند. محتوایی که غرب از ادبیات انتظار دارد، ادبیات بیمحتوا یا کلیت گرایشهای انسانی است. این جریانها نیل ادبیات دفاع مقدس ما به هدف را کند و در برخی دورهها عملا آن را منحرف کردهاند. اما در حوزه مستندنگاری بهتر عمل شده است. به نظر میرسد به اهداف خود رسیدهایم. ما از اهداف خود قدمی جلوتر هم هستیم چرا که کتابهایی چون من زندهام، «دا» و «کوچه نقاشها» فقط دغدغه ثبت خاطرات نداشتهاند و در آنها به گونه ای شاهد پرداختهای داستانی هم هستیم.
آسیبهای جنگ در قالب ادبیات دفاع مقدس
در این که جنگ دارای آسیبهایی هم هست، تردیدی نیست. وقتی به جنگ نگاه می کنیم، ویرانی و آسیب وجود دارد. افرادی جانشان را از دست میدهند. شهرها و همه دستاوردهایی که یک کشور در طول سالها به دست آورده در مدت کوتاهی از دست میرود اما وقتی به خسارت میپردازیم، چه نوع خسارتی را مد نظر داریم؟ در دیدگاه مادی، چون همه چیز در ماده خلاصه میشود، خسارت یعنی از ست رفتن ماده. بنابراین، این نوع ادبیات به هر غرضی که نوشته شود، سیاه است. چون جان انسانها که برای او شیرین است، از بین میرود. ویرانی، فقر، مجروحیت، از دست رفتن امکانات، از بین رفتن آثار تمدن و جود دارد. اما در نگاه معنوی ارزش امور تنها با ماده سنجیده نمیشود. غایت آنها سنجیده میشود. در روایتهای دینی آمده است که باید جان را در راه اعتقاد، دین و ایمان فدا کرد. اگر کسی در جنگ دچار خسارت شد اما ایمانش قویتر شد و به درجههای بالاتر ایمانی رسید، آیا این فرد همه چیزش را از دست داده یا معاملهای با خدا انجام داده است؟ چنین معاملهای برای خداوند و بنا به تعبیر قرآن کریم، معامله در راه خداست. اگر اینگونه اندیشیده شود، میبینیم که انسان در جهاد در راه خدا ارزشهای ارزشمندتری مییابد. پس، فرد مسلمان مشتاق به جهاد است و آن را سیاه نمیبیند و آن را دریچهای برای اعتلای خود میداند. نویسندگان ادبیات سیاه چنین رویکردی را نمیبیند و میپندارد هیچ دستاوردی در برابر این همه خسارت نداشته است. حتی آثار سیاه لفظ جنگ لعنتی یا جنگ بیهوده را هم به کار میبرند. یعنی هیچ جز خسارت به دست نیاوردهایم. من با چنین نگاهی مخالفم.
منبع:
ایبنا