تبیان، دستیار زندگی
واژگانی بسیاری در ادبیات فارسی به کار رفته که گاه در معنای خود و گاه در معنای غیر خود، استفاده شده است. گاهی هم یک واژه تعاریف و معانی مختلفی داشته است. یکی از این واژگان که در طول زمان دچار تغییر و تحول معنایی شده است، کلمه دهقان است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واژه دهقان در ادبیات

واژگانی بسیاری در ادبیات فارسی به کار رفته که گاه در معنای خود و گاه در معنای غیر خود، استفاده شده است. گاهی هم یک واژه تعاریف و معانی مختلفی داشته است. یکی از این واژگان که در طول زمان دچار تغییر و تحول معنایی شده است، کلمه "دهقان" است.

آسیه بیاتانی -بخش ادبیات تبیان
شاهنامه

به هنگام حکومت پادشاهان ساسانی مردم به پنج طبقه شهرداران، شاه زادگان، بزرگان، آزادگان و دهقانان تقسیم می شدند كه سه طبقه ی اول یعنی شهرداران، بزرگان،  شاهزادگان در حمله عرب از بین رفتند و فقط دو طبقه ی آخر یعنی آزادگان و دهقانان باقی ماندند. دهقانان كه تا حمله مغولان در ایران باقی بودند، اغلب طبقه ملاكان ایران را تشكیل می دادند و بسیاری از مردان عمل و ادب دوره ی اسلامی دهقان و دهقان زاده بودند و از معروف ترین آنان می توان فردوسی و فرخی و نظام الملك توسی را نام برد.

در کل دهقانان اشخاص مهم و شخص درجه اول ده خود بودند و اگر چه اهمیت نجبا را نداشتند اما می توان آنها را نماینده دولت در میان رعیت دانست. وظیفه دهقان در آن دوره گرفتن مالیات از کشاورزان بود.

پس از حمله اعراب دهقانان کم کم به مرکز قدرت نزدیک شدند و در کارهای سیاسی و امور مهم و مربوط به خلافت دخالت می کردند. چنان كه در طی مبارزات داخلی طاهر بن حسین كه یكی از افراد خاندان اعیان و دهقان ایرانی و صاحب پوشنگ و نواحی آن در خراسان بود مشاور خلیفه شد.

معانی گوناگون واژه دهقان در فرهنگ فارسی و عربی:

برهان قاطع: كشاورز و مزارع، تاریخ دان و مردم تاریخی، ایرانی.

آنندراج: كشاورز، دهبان و كدخدا، رییس ده، مورخ، ایرانی.

اقیانوس فی شرح قاموس: بزرگ و رییس كشاورزان، رییس ده و كدخدا، تاجر، علج و فرومایه، كسی كه در تصرف امور قوی و نیرومند است.

دایره المعارف اسلامی: بر گروهی از مردم اطلاق می شده كه به زبان فارسی سخن گفته و در بلوچستان و جنوب افغانستان ساكن بوده اند. و در روزگار قدیم به گروهی از مردم ایران گفته می شد كه در خانه ها و منازل ثابت سكنی داشته اند.

تاج العروس: رییس كشاورزان عجم، رییس اقلیم، صاحب و بزرگ ده، تاجر، و كسی كه در تصرف امور قوی است.

6-   فاكهته البستان: رییس اقلیم، تاجر و بازرگان.

7-   المعجم فی اللغه الفارسیه: مزارع، فلاح، مطرب، شاعر.

8-   معجم البلدان: مالك و زمین دار.

9-   مجمع البحرین: رییس كشاورزان، رییس ده.

10- المعرب الكلام الاعجمی: بزرگ ده، رییس كشاورزان، و در عهد اسلامی بر خان های تركستان اطلاق می شده است.

با توجه به این معانی مشخص می شود که به جز معانی بالا این لغت در معانی دیگر هم به کار رفته است.

دهقان به معنی "ایرانی":

از ایران و از ترك و از تازیان

نژادی پدید آید اندر میان

******************

نه دهقان نه ترك و نه تازی بود

سخن ها به كردار بازی بود

*****************

كسی كو ز پیمان من بگذرد

بپیچید ز آیین و راه خرد

به خواری تنش را برآرم به دار

ز دهقان و تازی و رومی شمار

(شاهنامه فردوسی)

****************

مأمون آن كز ملوك دولت اسلام / هرگز چون او ندید تازی و دهقان (تاریخ بیهقی)

دهقان به معنی"زرتشتی":

امیر معزی که "قبله ی دهقان" را كنایه از شراب آتشین آورده معتقد است كه دهقان شخصی است پای بند به آیین زرتشتی و آتش نیز قبله ی اوست. این نکته در بیت های زیر به چشم می خورد:

- رسید عید بیا تا به تیغ باده كنیم

به عید قربان تیمار خویش را قربان

************

طواف حاج كنون گرد قبله ی تازی است

طواف ماست كنون گرد قبله ی دهقان

(دیوان امیر معزی برگ)

***************

فلك چون آتش دهقان سنان كین كشد بر من

كه بر ملك مسیحم هست مساحی و دهقانی

(دیوان خاقانی)

*************

و یا:

كه چون دین دهقان بر آتش نشست

بمرد آتش و مرد آتش پرست

(نظامی)

دهقانان اشخاص مهم و شخص درجه اول ده خود بودند و اگر چه اهمیت نجبا را نداشتند اما می توان آنها را نماینده دولت در میان رعیت دانست. وظیفه دهقان در آن دوره گرفتن مالیات از کشاورزان بود.

دهقان به معنی "مورخ":

حکیم فردوسی برخی از داستان های شاهنامه را از زبان دهقان كه از تاریخ ایران پیش از اسلام آگاهی دارد نقل می كند  و در داستان اكوان دیو این مطلب پدیدار است:

نباشی بدین گفته همداستان

كه دهقان همی گوید از باستان

**************

تو بشنو ز گفتار دهقان پیر

گر ایدونك باشد سخن دل پذیر

***********

سخن گوی دهقان چنین كرد یاد

كه یك روز كیخسرو از بامداد

***********

داستان رستم و سهراب را هم از زبان دهقان نقل می كند:

ز گفتار دهقان یكی داستان

بپیوندم از گفته ی باستان

و در داستان سیاوش اینگونه می گوید:

بگفتار دهقان كنون باز گرد

نگر تا چه گوید سراینده مرد

نظامی گنجوی با پی روی از فردوسی برخی از داستان های خود را از زبان دهقان روایت می كند:

گزارش گر رازهای نهفت

ز تاریخ دهقان چنین باز گفت

(شرف نامه)

*********

گزارنده دهقان چنین در نوشت

كه اول شب از ماه اردیبهشت (شرف نامه8)

دهقان به معتی "رعیت":

نظامی گنجوی دهقان را در مقابل شاه به كار برده و مقصود از آن بهرام چوبین است:

سیم چون شه به دهقان داد تختت

و زان تندی نشد شوریده بختت

(خسرو و شیرین)

در كلیله و دمنه باز در معنی رعیت به كار رفته است:

”¹”¹هر والی كه او را به ضبط ممالك و ترفیه رعایا و تربیت دوستان و قممع خصمان میلی باشد در این معانی تحفظ و تیقظ لازم شمرد، و نگذارد كه نااهل بد گوهر خویشتن را وزان احرار آرد و با كسانی كه كفایت ایشان ندارد خود را هم تگ و هم عنان سازد، چه اصطناع بندگان و نگاهداشت مراتب در كارهای ملك و قوانین سیاست اصلی معبر است و میان پادشاهی و دهقانی به رعایت ناموس فرق توان كرد”؛”؛.

(كلیله و دمنه)

ادامه دارد.............................