تبیان، دستیار زندگی
فرعون گمان مى‏كرد اگر موسى(ع) را به مبارزه دعوت كند، او خود را مى‏بازد و میدان را خالى مى‏كند؛ اما در كمال تعجب دید كه موسى(ع) بدون نگرانى پیشنهادش را پذیرفت و حتى ساعت و روز برنامه را هم معین كرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان

سوره ی اعراف- آیات 113 الی 127 -جزء نهم قرآن کریم

جادوگران آمدند

فرعون گمان مى‏كرد اگر موسى(ع) را به مبارزه دعوت كند، او خود را مى‏بازد و میدان را خالى مى‏كند؛ اما در كمال تعجب دید كه موسى(ع) بدون نگرانى پیشنهادش را پذیرفت و حتى ساعت و روز برنامه را هم معین كرد. بنابراین، چاره‏اى ندید جز این كه تمام جادوگران ماهر را جمع كند، مزد و پاداش فراوان به آنان بپردازد، حتى به آنان وعده بدهد كه اگر پیروز شوند، از نزدیكان خاص او خواهند شد. در قرآن مى‏خوانیم:

و جادوگران نزد فرعون آمدند. گفتند: اگر ما پیروز شویم، آیا پاداش خواهیم داشت؟ گفت: آرى و به راستى شما از نزدیكان خواهید بود.

آیات 113 و 114

جادوگران شكست خوردند

روز موعود فرا رسید. میدان وسیعى بود و جمعیت زیادى از مردم گرد آمده بودند. در یك طرف میدان، فرعون و یارانش همراه تعداد زیادى از جادوگران ماهر، و در طرف دیگر، موسى(ع) و برادرش هارون با همان لباس‏هاى ساده و عصا حضور داشتند. پیش از مبارزه، حضرت موسى(ع)، فرعون و مردم و جادوگران را دعوت كرد كه به یگانگى خداوند، ایمان بیاورند. او از پیامبرى خود و روز قیامت سخن گفت و اعلام كرد كه كارش جادوگرى نیست، بلكه معجزه‌ی پیامبرى است. سخنان حضرت موسى(ع) بر دل بعضى از جادوگران اثر كرد و آنان در كار خود دچار تردید شدند. عده‏اى از آنان حرف‏هاى موسى(ع) را پذیرفته بودند و مى‏گفتند: «واى بر ما اگر او راست بگوید.» به هر حال، جادوگران مدت كوتاهى به آرامى با یكدیگر صحبت كردند و سرانجام تصمیم خود را گرفتند و اعلام كردند كه به نظر آنان موسى(ع) و برادرش، فرستاده‌ی خدا نیستند و آماده مبارزه شدند و براى این كه نشان دهند كه از پیروزى خود مطمئن هستند، به موسى(ع) گفتند: «تو شروع می كنى یا ما شروع كنیم؟» موسى(ع) بدون آن كه عجله‏اى از خود نشان دهد، با آرامش گفت: «شما شروع كنید.» آنان گفتند: «به عزت فرعون كه ما حتماً پیروزیم» و آن‏چه براى جادوگرى همراه آورده بودند، یكباره به میدان انداختند. به نظر مى‏رسید كه مارهایى كوچك و بزرگ و رنگارنگ در میدان حركت مى‏كنند. آنان مردم را جادو كرده بودند. همه در وحشت فرو رفته بودند. صحنه‌ی بسیار عجیبى بود. فریاد شادى فرعونیان به آسمان رفته بود. گروهى از ترس و وحشت فریاد مى‏زدند و خود را عقب مى‏كشیدند. چشم‏ها همه خیره شده بود. موسى(ع) نگران شد و ترسید كه مردم فریبِ جادوگران را بخورند. قرآن در ادامه مى‏فرماید:

گفتند: اى موسى! آیا تو مى‏اندازى یا این كه ما بیندازیم؟ گفت: شما بیندازید. پس هنگامى كه انداختند، چشمان مردم را جادو كردند و آنان را ترساندند و جادوى بزرگى پدید آوردند. و به موسى وحى كردیم كه عصایت را بینداز. پس ناگهان آن‏چه را به دروغ ساخته بودند، بلعید. حقیقت آشكار شد و كارهایى كه كرده بودند باطل شد. پس در آن‏جا شكست خوردند و خوار شدند.

آیات 115 الى 119

جادوگران ایمان آوردند!

ساحران كه با جادوگرى به خوبى آشنا بودند، متوجه شدند كه كار موسى(ع) سحر و جادو نیست، بلكه معجزه‏اى بزرگ است. پس به سجده افتادند و ایمان آوردند. فرعون كه هرگز انتظار دیدن چنین وضعى را نداشت، مات و مبهوت و عصبانى شد و فریاد زد و آنان را به شكنجه و مرگ تهدید كرد و گفت: «چگونه قبل از این كه از من اجازه بگیرید به او ایمان آوردید. حتماً او استاد بزرگ شماست. به زودى دست‏ها و پاهاى شما را از چپ و راست قطع مى‏كنم و همه‌ی شما را دار مى‏زنم.» فرعون با این تهدید مى‏خواست جادوگران را از كار خود پشیمان كند و به سوى خویش بازگرداند، اما آنان نترسیدند و آن‏قدر بر عقیده و ایمان خود پافشارى كردند كه فرعون تهدید خود را عملى ساخت. دست‏ها و پاهایشان را قطع كرد و بدنشان را كنار رود نیل، بر شاخه‏هاى درختان بلند نخل آویخت. در قرآن مى‏خوانیم:

و جادوگران به سجده افتادند. گفتند: ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم. پروردگار موسى و هارون. فرعون گفت: آیا پیش از آن كه به شما اجازه بدهم به او ایمان آوردید؟ به یقین، این نیرنگى است كه در شهر به راه انداخته‏اید تا مردمش را از آن بیرون كنید. پس به زودى خواهید دانست. دست‏ها و پاهایتان را بر خلاف جهت یكدیگر قطع مى‏كنم. آن‏گاه همه ی شما را دار خواهم زد. گفتند: ما به سوى پروردگارمان بازمى‏گردیم و تو از ما انتقام نمى‏گیرى، به جز براى این كه ما به آیات پروردگارمان وقتى براى ما آمد ایمان آوردیم. پروردگارا! به ما صبر عطا كن و ما را مسلمان بمیران.

آیات 120 الى 126

پسرانتان را مى‏كُشیم

فرعون كه دچار شكست سختى شده بود، به ناچار مدتى حضرت موسى(ع) و برادرش را آزاد گذاشت. هر روز تعداد بیش‏ترى از مردم به حضرت موسى(ع) ایمان مى‏آوردند. اطرافیان فرعون به او خبر دادند كه موسى به راحتى آیین خود را تبلیغ مى‏كند و هر روز طرفداران بیش‏ترى پیدا مى‏كند و فرعون تصمیم گرفت قوم بنى‏اسرائیل را نابود كند. تصمیم ظالمانه‌ی او را در قرآن مى‏خوانیم:

و بزرگان قوم فرعون گفتند: آیا موسى و قومش را رها مى‏كنى تا در این سرزمین فساد كنند و تو و خدایانت را رها كنند؟ گفت: به زودى پسرانشان را مى‏كُشیم و زنانشان را زنده نگاه مى‏داریم و به راستى ما بر آنان تسلط داریم.

آیه‌ی 127

فرزانه زنبقی
نشر لک لک


منبع: آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان
سوره ی اعراف- آیات 88 الی 206-جزء نهم قرآن کریم

سوره ی اعراف- آیات 99 الی 112

سوره ی اعراف- آیات ٨٨ الی ٩٨

سوره ی اعراف- آیات 73 الی 87

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.