با چه کسانی مشورت کنیم؟
تصمیمگیری در زندگی همهی ما وجود دارد. بسیاری از اوقات پیش آمده است که برای شروع کاری تصمیم گرفتهایم اما اطرافیان، ما را از انجام آن کار نهی میکنند. این پاسخهای منفی باعث ایجاد حس ناامیدی در فرد میشود. پس بهتر است که در تصمیمگیریها با هر کسی مشورت نکنیم.

مثلاً شما قصد دارید کار خوبی را که حقوق بالایی هم دارد، ترک کرده و کسبوکاری مستقل به راه بیندازید و دیگر کارمند نباشید. وقتی که به دیگران میگویید که چنین قصدی دارید، همگی سرشان را به علامت نفی تکان میدهند و میگویند: «به نفع خودت است که این کار را نکنی.» این افراد همگی به شما علاقهمندند و موفقیت و خوشبختی شما آرزویشان است، ولی وقتی که سرشان را با قاطعیت به نشانه نفی گفتههایتان تکان میدهند، میتوانند راه ورود شما به جاده هدف را سد کنند.
متأسفانه اکثر ما این نظرات و گفتههای منفی را درونی میکنیم و این بارهای منفی باعث میشوند که ما در میانه راه، بهدرستی هدفمان شک کنیم و از ادامه راه منصرف شویم، در اکثر مواقع رویایمان را به حاشیه میرانیم و همان کار قبلی را از سر میگیریم؛ اما چرا؟ علتش این است که عدهای برای شروع کاری و موفقیت در آن، به تأیید دیگران محتاج هستند و اینطور باور دارند که وقتی دیگران ایده خوبی درباره کارشان داشته باشند، پس قطعاً فکر و رویای آنها نیز منطقی و قابل تحقق است؛ ولی بدانید که اگر میخواهید به رویاهایتان جامه عمل بپوشانید، باید یاد بگیرید که از خودتان در برابر این انرژیهای منفی دفاع کنید و رویایتان را حفاظت نمایید.
بهجای اینکه به این صداهای ناامیدکننده گوش کنید، به ندای درونتان و سخنان آن مربی درونی توجه نمایید. این مربی، همان وجود کوچکی است که در درون شما زندگی میکند و در همه حال، همراه شماست، ولی مشکل این است که در اکثر مواقع، مورد بیتوجهی واقع میشود و در حاشیه قرار میگیرد. مربی درون، صدای آهستهای دارد که اگر دقت نکنید، زیر بار سنگینی توصیهها و گفتههای یأسآور دیگران، خاموش خواهد شد.
دقت کنید! منظور ما از این حرفها، این نیست که هرگز با کسی مشورت نکنید و به توصیههای دیگران بیتوجه باشید. نه، مشورت قبل از شروع هر کاری، ارزشمند و مفید است، ولی باید مراقب باشید که گفتهها و توصیههایی که از احتیاط و دقت در کار حرف میزنند را با سخنان ناامیدکننده و منفی اشتباه نگیرید و بالعکس.
ندای درون، عامل اصلی تصمیمگیری است. وقتی که میخواهید تصمیمگیری کنید، ابتدا دقت کرده و ببینید که آیا مربی درون، واقعاً از وجود شما حرف میزند یا اینکه فقط صحبتهای اطرافیان را بازتاب میکند. در ضمن اگر میخواهید مشورت کنید، به سراغ افرادی بروید که در کارشان موفق و پیروز هستند. از آنها نظر بخواهید، نه از کسانی که در همان کار موردنظر شما، شکست خوردهاند. واضح است کسی که تجربه خوبی از کاری نداشته باشد، نمیتواند توصیههای امیدوارکنندهای ارائه دهد.
اگر به این نتیجه رسیدید که این مربی درونی، واقعاً متعلق به خودتان است، آنگاه بررسی کنید و ببینید که آیا حرفها و نظراتش منطقی و معتبر هست یا نه. اگر به ایده یا توصیهای برخوردید که منطقی نبود و با عقل جور در نمیآمد، سریعاً آن را حذف کنید. گاهی اوقات، این صدای درونی، برآمده از ترس است؛ ترس از شکست، ترس از ریسک، ترس از موفقیت یا ترس از هر چیز غیرمنطقی. بدانید که ترس میتواند شما را ناتوان از پیشرفت کند. شاید بپرسید که راه غلبه بر این ترسها چیست؟ نوشتن. بنشینید و اهداف و برنامههای رسیدن به آنها را روی کاغذ بیاورید. زمانی که این اهداف روی کاغذ آمدند، باید به سوالات مهمی پاسخ دهید. کدامیک از این اهداف، خواسته و آرزوی واقعی من است؟ برای نیل به آن، باید چطور برنامهریزی کنم؟ آیا اصلاً این آرزو منطقی و قابل دسترسی است یا نه؟ اگر که در این راه موفق شوید، زندگیتان چه تغییراتی خواهد کرد؟ آیا ثروتمندتر خواهید شد؟ وقت آزاد بیشتری خواهید داشت؟ اتومبیل تازهای خواهید خرید؟ چقدر طول میکشد تا به این خواسته برسید؟

خواهید دید که اگر رویاهایتان را بنویسید، آن ظاهر ترسناک و مهیب، جای خود را به رویاهایی قابل لمس و دستیافتنی میدهند که در انتهای مسیری هدفمند و روشن و شفاف قرار گرفتهاند. در این نقطه و پس از خلق یک هدف منطقی، قابل لمس و دستیافتنی، نوبت به طراحی نقشه راه میرسد. هدف را پیش روی خود بگذارید و برآورد کنید که برای دستیابی به آن، چقدر زمان لازم دارید. اگر چند هدف پیش رویتان قرار دادهاید، این کار را برای هرکدام انجام دهید و آنها را به ترتیب اولویت زمانی روی کاغذی بنویسید و اگر میتوانید، مقابل خود روی تابلویی بچسبانید. سپس تمامی مطالب و مفاهیمی که میتوانند در رسیدن به هدف به شما کمک کنند را جمعآوری نمایید. این منابع میتوانند مجلات، کتابها، دایرةالمعارف، سایتهای اینترنت، بروشورها، تصاویر و هر منبع اطلاعاتی دیگر باشند. این مجموعه را روی تابلویی که همیشه مقابل دیدتان باشد بچسبانید. در ضمن، هرروز که منابع تازهای پیدا کردید، آنها را به مجموعه اضافه کنید و میزان پیشرفت خود را نیز در کنار این تصاویر و برنامهها ثبت نمایید.
قبل از اینکه هرروز را آغاز کنید و به سرکارتان بروید، حداقل پانزده دقیقه به این «نمودار رویا» دقت کنید و روی آن تمرکز کاملی داشته باشید. خود را «ببینید» که این موفقیتها را کسب کردهاید و یکییکی مراحل این نمودار و جداول را طی میکنید. این خیال کردن نیست، بلکه «دیدن» بهواقع است. باید بارها و بارها در طول روز این تصویرسازی مثبت و انرژیبخش را انجام دهید و این حداقل پانزده دقیقه در صبح، الزامی است. هنگامیکه گفتگوی درونی مثبتی را با خودتان شروع کنید، این صدای صحبت دوستانه و نویدبخش بر صداهای مزاحم و منفی غالب میشود. خواهید دید که ذهن شما با آغوش باز، پذیرای رویایتان خواهد شد. ابتدا این آرزو را در ذهنتان به تصویری واقعی تبدیل میکنید و سپس آن را به کلام درمیآورید و بعد به عمل دست میزنید و اندکاندک این رویا به عینیت درآمده، آن را زندگی خواهید کرد.
منبع: دکتر سلام