ما مدرنیته را قاعدتاً از غرب گرفتیم
موسی بیدج شاعر و مترجم:من قبلاً نقد ترجمه شعر مینوشتم. بعد از مدتی کار را رها کردم. چون دیدم کار خرابتر از آن است که با نقد اصلاح شود. تازه با نوشتن نقد برای خودم دشمنتراشی هم میکردم.
موسی بیدج هم شاعر است، هم مترجم. در حوزه ترجمه آثار بسیاری از شاعران جهان عرب را به فارسی برگردانده و در معرفی فرهنگ شاعران عرب تلاش وافری دارد تا جامعه فارسی زبان ضمن شناخت عمیق ادبیات این کشورها، به غنای زبان و ادبیات فارسی کمک کند. بیدج از جبران خلیل جبران تا نزار قبانی، فاطمه العلی، غاده السمان، محمود درویش و آدونیس، از هرکدام یکی دو عنوان کتاب ترجمه و منتشر کرده است. «عشق به من میگوید»، «ریتا... عشق و یاسمن»و «با این همه عاشقت بودهام» به ترتیب عاشقانههای آدونیس، محمود درویش و غادهالسمان است که در قالب سه کتاب شعر با ترجمه موسی بیدج توسط انتشارات سرزمین اهورایی راهی کتابفروشیها شد و همین انگیزهای شد برای همراهی با او.
این روزها:
یک مجموعه شعر از محمد الماغوط ترجمه کردم و تحویل انتشارات نگاه دادم که بیش از یک سال و نیم است بلاتکلیف مانده است. به اعتقاد من محمد الماغوط از دویست شاعری که آثارشان را ترجمه کردم از همه آنها سرتر است، اسم این مجموعه را «بدوی سرخ پوست» گذاشتم. ماغوط شاعری اجتماعی است. شاعری که در اشعار اجتماعیاش طنزی تلخ دارد. این شاعر سوری نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، شاعر و منتقد است. به او لقب پدر شعر سپید عرب دادهاند در کنار انسی الحاج. آثار این شاعر را خیلی میپسندم و حرفهایش هم به دل مینشیند، فضای آثارش خیلی به فضای اشعار ما نزدیک است.
محمد الماغوط باجناق آدونیس است و آدونیس برای نخستین بار او را در مجله شعر مطرح کرد. سال 1957 مجله شعر راه افتاد که متعلق به یوسفالخال بود و آدونیس. مجله آدونیس «مواقف» بود بعد از این مجله شعر را ترک کرد. تأسیس مجله شعر در بیروت یک مفصل تاریخی محسوب میشود. این شاعران نوگرا و نواندیش طرحی نو در انداختند و سبب شدند که جریان نوینی در شعر عرب پایهگذاری شود، شعر سپید این مجله را آدونیس و انسی الحاج عهدهدار بودند. خود من در سال 1370 مجموعه شعری به نام «شادی حرفه من نیست» از او ترجمه کردم که با بدشانسی، ناشر ورشکست شده و کتابهای تولیدیاش جمعآوری شد. کتاب محمد الماغوط «شادی حرفه من نیست» هم توقیف شد. در نمایشگاه بینالمللی کتاب از این کتاب استقبال فوقالعادهای شده بود. حالا در مجموعهای که تحویل انتشارات نگاه دادم بخشی از آن اشعار را آوردهام، ولی اکثر شعرهای این کتاب - بدوی سرخپوست - قبلاً ترجمه شده بود. ترجمههای پراکنده و متعددی هم دارم که هنوز سروسامان نگرفتهاند.
کار خرابتر از آن است که با نقد اصلاح شود
شعر باید در ترجمه چند مولفه داشته باشد. علاوه بر تسلط کامل مترجم بر زبان شعر باید با فرهنگ آن زبان آشنایی کافی پیدا کند با موضوع هم باید هماهنگ و همدل باشد. یعنی حتماً باید شاعر باشید تا بتوانید شعر را به بهترین شکل ممکن ترجمه کنید. در غیر این صورت آن ترجمه تبدیل به یک متن خشک و بیروح میشود. از این جهت اشکالات زیادی بر ترجمههای شعر وارد است. ولی در کشورما و در جامعه فرهنگما کسی یا جایی نداریم که به او رجوع کرد و صحت و سقم کار را به داوری گذاشت. به همین خاطر هر کس با هر میزان توانایی و سواد هر چیزی که خواست ترجمه و منتشر میکند.
من قبلاً نقد ترجمه شعر مینوشتم. بعد از مدتی کار را رها کردم. چون دیدم کار خرابتر از آن است که با نقد اصلاح شود. تازه با نوشتن نقد برای خودم دشمنتراشی هم میکردم.
چرا آدونیس
نثر آدونیس را خیلی میپسندم نه شعرش را. اما آدونیس نامی است که در جهان ادبیات تثبیت شده، نمیشود او را نادیده گرفت. آدونیس خودش را توانست بر ادبیات و شعر امروز عرب تحمیل کند و در این عرصه هم بسیار درخشان ظاهر شده است، حتی اگر من شعرهایش در مقایسه با آثار منثورش را نپسندم، او علاقهمندان بسیاری در نقاط مختلف جهان دارد. آثارش را زیر و رو کردم و تمام اشعارش را بارها و بارها خواندم تا سرانجام به این چند قطعه شعر رسیدم که به فارسی ترجمه کنم، البته از آدونیس باز هم اشعاری داریم که به فارسی برگردانده بودم. حرفه من ترجمه است، بنابراین میخواستم چشماندازی از شعر امروز عرب را برای مخاطبان فارسیزبان ترسیم کنم که در این میان نمیتوانستم از آدونیس چشم بپوشم، چنان که اگر قرار بود در میان شاعران عرب فقط یک نفر را انتخاب کنم، بدون تردید محمد الماغوط را انتخاب میکردم که خیلی به ذوق و سلیقه و روحیات من نزدیک است یا اگر قرار بر عاشقانهها باشد، در این عرصه نزار قبانی حرف اول را میزند، هرچند از نزار قبانی خیلی ایراد میگرفتند.
آدونیس بیشتر اشعاری که سروده، اشعار ذهنی است، یعنی در اعماق غور میکند، در سطح حرکت نمیکند، شناور نیست. نگرش او در شعر عمدتاً انتزاعی و فلسفی است. بیشتر به ادبیات صوفیانه گرایش دارد و به ادبیات عرفانی عرب. از آثار گذشتگان خیلی الهام گرفته است. آدونیس شاعر آنگونه که تصور میکنیم به روز نیست. اگر به محمود درویش انتقاد میکنند، تا حدودی شاید پذیرفتنی باشد، چون آرمانش فلسطین بوده، خودش فلسطینی بود، از وطنش آواره شد. بعد هم شعر او عینی است تا ذهنی. به او ایراد میگیرند که چرا به آرمان فلسطین پشت کردی؟ در حالی که درویش این انتقادها را نمیپذیرفت و میگفت شیوهام عوض شده است. دیگر از آن شیوه غنایی که سلاح را میستودم، فاصله گرفتهام. الآن اگر عشق را هم بستایم، ستایش از آرمان فلسطین است. در مورد آدونیس اما بعید است که متهم به فاصله گرفتن از آرمان اعراب شود. چون از نخستین آثارش همین شیوه را دنبال میکرد.
آدونیس جزو نخستین کسانی بود که علیه بشاراسد موضعگیری کرد . اما بعدها وقتی دید در سوریه بلبشویی راه افتاده که هر گروهی میخواهد بر این کشور حاکم شود و دخالت کشورهای مختلف، سوریه را به سمت فاجعه میبرد، از این موضع عقب نشست. اما از حق و حقوق معترضان هم دفاع میکرد و راه حل مسأله را در گفتوگوهای طرفین درگیری میدید. در مجموع الآن از حکومت سوریه دفاع میکند.
شعر مدرن فارسی و شعر مدرن عرب
ما مدرنیته را قاعدتاً از غرب گرفتیم، عربها هم همینطور، اما عربها نزدیکتر به غرب بودند تا ما، به لحاظ جغرافیایی میگویم. نکته دیگر این است که بسیاری از کشورهای عرب تحت قیمومیت غرب بودند از سوی غربیان اشغال شده بودند، همین باعث شده که شهروندان این کشورها دوزبانه باشند و طبعاً شاعران و نویسندگان هم از این امتیاز برخوردار شدند که به یک زبان بینالمللی هم تسلط داشته باشند که متأسفانه اهل قلم در ایران از این نعمت برخوردار نبودند و نیستند، یعنی اعراب ادبیات جهان را به زبان اصلی و بدون واسطه میخواندند و ما باید منتظر میماندیم تا سالها کسی پیدا شود آن اثر را با هر کیفیتی به فارسی برگرداند تا ما بخوانیم. دوزبانه بودن اهل قلم در کشورهای عربی سبب شده بود که به ادبیات مدرن زودتر دسترسی داشته باشند و تحت تأثیر مدرنیسم ادبیات خودشان را مدرن کنند. پس مدرنیته سریعتر در آن کشورها نفوذ کرد و تأثیرگذار شد. زبان به هر حال در درک و دریافت مدرنیسم نقش مهمی دارد. بنابراین اعراب توانستند در زمینه ادبیات جلوتر از ما باشند. از طرف دیگر علاوه بر نزدیکی با سرچشمههای مدرنیته در غرب، گستردگی جغرافیایی جهان عرب هم در این فرآیند نقش غیرقابل انکاری داشت، یعنی علاوه بر نزدیکی جغرافیایی، گستردگی جغرافیایی هم مزید بر علت شد. شما از عقبماندهترین کشورها تا پیشرفتهترین آنها را در این جغرافیا میبینید. ارتباط این کشورها با یکدیگر و با فرهنگشان به دلیل اشتراک زبانی خیلی راحت است. در ایران اما محدوده جغرافیایی این تأثیر و تأثر را برنمیتابد.
منبع:
روزنامه ایران