نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع (٩)
گزارش کامل میزگرد علمی
کارشناسان:
حجت الاسلام والمسلمین یوسفی غروی
حجت الاسلام والمسلمین سیدکاظم طباطبایی
حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی
دبیر علمی :
حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی
١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
بخش قبلی را اینجا ببینید
٤- احادیث اثناعشر در بین شیعه
دکتر عباسی:
اما موضوع احادیث اثناعشر مسئله مهمی است که در این کتاب نیز به آن پرداخته شده است. چنان که مستحضرید در کتب روایی اصلی اهل سنت، مسئله خلفای اثناعشر به صورت احادیث متضافری - اگر تعبیر متواتر را به کار نبریم - وجود دارد. نویسنده ادعا میکند که این عقیده مورد توجه شیعه نبوده و حتی در بعضی مواقع، شیعیان خلاف آن را معتقد بودهاند؛ یعنی عقیده رسمی شیعه، دوام امامت و جریان مستمر آن تا قیامت بوده است؛ یعنی بنا بود امامانی پیدرپی بیایند. بر این اساس، دیگر عدد خاصی مطرح نبود، ولی پس از اینکه به دوران غیبت میرسیم، شیعه ناگهان متفطن میشود که سراغ اینگونه روایات برود، و بعد در کتبی که بهویژه در دوره غیبت صغرا نوشته میشود از جمله کتاب نعمانی، این مسئله برجسته میشود. حال پرسش این است که آیا واقعاً این دیدگاه در دوره غیبت مطرح شده و امامیه به اثناعشریه تبدیل گردیده است و این نظریه مبتنی بر مستندات روایی و تاریخی است یا نقضهای روشن تاریخی و حدیثی دارد؟ در خدمت جناب آقای طباطبایی هستیم و از فرمایشهای ایشان استفاده میکنیم.
آقای طباطبایی:
یکی از مباحث مهم و تأثیرگذار که هم مورد توجه مولف کتاب است و هم در گروههای حدیثی و تاریخی حوزه علمیه کانون بحث است و سخن گفتن درباره آن نیز بسیار شایسته است، موضوع احادیث دوازده امام است. این احادیث را میتوانیم به دو دسته کلی تقسیم کنیم: گروه اول روایاتیاند که فقط به عدد دوازده امام و حجت اشاره دارند ولی آنان را نام نمیبرند؛ گروه دوم روایاتی هستند که اسامی ائمه - علیهم السلام - را ذکر کردهاند. هر دو گروه روایی در متون و منابع حدیثی ما ذکر شدهاند.
شایسته است در آغاز، گزارشی کوتاه از نظریه جناب آقای مدرسی درباره روایات دوازده امام ارائه دهیم و سپس آن را بررسی و تحلیل کنیم و با معیارهای علمی بسنجیم. ادعای جناب آقای مدرسی حدوداً از صفحه 190 کتاب آغاز میشود و تا صفحه 200 ادامه می یابد. ایشان مینویسند: 1. شیعیان انتظار داشتند سلسله امامان تا پایان جهان ادامه یابد؛ یعنی باور عمومی شیعیان این بود که سلسله امامان همیشگی جاودانه و پایانناپذیر است و تا هنگامی که جهان به پایان برسد استمرار دارد؛ 2. با اتکا به این باور عمومی، در هیچ کتاب بازمانده از قرن دوم و سوم که در آن دخل و تصرف نشده باشد، به حدیث «اثنا عشر خلیفة» توجه نشده است. بنابراین هیچ گزارشی از احادیث اثناعشر در کتابهای قرن دو و سه وجود ندارد. به نظر ایشان (در صفحهی 192) شیعیان این حدیث را طرد و تحریم کرده و نوعی حدیث اموی به شمار میآوردهاند؛ 3. در آغاز دوره غیبت کبرا نُعمانی گویا نخستین کس در میان مولفان شیعه است که به اهمیت مسئله اثناعشر بهدرستی پی برده است. بنابراین شیعیان تا حدود سال 350 هجری هیچ سخن یا مکتوب و یا باوری درباره احادیث دوازده امام نداشتند و نعمانی نخستین نویسنده در این باره است. نعمانی از شاگردان ثقة الاسلام کلینی است و حدود سال 360 از دنیا رفته است. وی کتاب الغیبة را نیز در اواخر عمر نوشته است. بدین ترتیب، این کتاب در حدود سالهای 340 تا 350 نوشته شده است.
بنابر نظر ایشان، نخستین عالمی که به احادیث دوازده امام توجه کرده، نعمانی است. البته ایشان ادعا میکند که در اواخر دوره غیبت صغرا یعنی سالهای 325 هجری به بعد به این احادیث اشارههایی شده و کتاب الامامة و التبصرة را به همین منظور نوشتهاند، ولی با بررسی کتاب الامامة و التبصرة، تألیف ابن بابویه، میبینیم هیچ روایتی درباره دوازده امام در این کتاب نقل نشده است. بنابراین نویسنده الامامة و التبصرة اگرچه به احادیث عدد ائمه توجه داشته و در مقدمه کتاب آن را وعده داده است، ولی با توجه به آنکه این روایات در کتاب نیامده است، ایشان استنتاج کردهاند که احتمالاً این مقدمه جعلی و ساختگی است، و دیگران آن را برای کتاب ساخته و در ابتدای آن افزودهاند. بنابراین معلوم نیست منظور ابن بابویه از مقدمه چه بوده است. مولف محترم در ادامه مینویسند: در کتاب کافی هم فصلی درباره دوازده امام وجود دارد. به عبارت ایشان دقت کنید: «فصلی نیز در کافی درباره احادیث دوازده امام هست که با توجه به آنکه آن فصل در جای مناسب خود نیست و جایگیری مناسب ندارد، چنین مینماید که از الحاقات بعدی است که شاید به وسیله خود مولف در سنوات بعد الحاق شده است». این جمله ایشان پرپیچ وخم و رمزآلود است؛ بهگونهای که در مواجهه با اشکالها، امکان فرار و توجیه دارد. ولی خواننده معمولی از این جمله چنین برداشت میکند که چون این باب در جایگاه حقیقی خود قرار نگرفته است، بنابراین جزء ملحقات و افزودههای دیگران است که شاید به دست خود مولف افزوده شده باشد. در تحلیل این نظریه و سخن، چند نکته را باید در نظر داشت:
1. مجموعه کتابهای حدیثی ما که تا پایان غیبت صغرا، یعنی پیش از دوران غیبت کبرا، نوشته شدهاند حدود سه هزار کتاب و رسالهاند که فهرست و اسامی آنها در کتابهایی مثل رجال نجاشی، که در واقع یک کتاب فهرست است، فهرست شیخ طوسی، و به مقدار کمتر در فهرست ابن ندیم، به آنها اشاره شده است. برخی از این مصادر روایی، بزرگ و جامع بودند؛ مثل جامع بَزَنطی، و برخی کوچک و مختصر. از این مجموعه عظیم، فقط نُه کتاب حدیثی در اختیار ما است؛ یعنی اکثریت قریب به اتفاق آن در گذر زمان نابود شده است. به نظر شما آیا این ادعا منطقی و عاقلانه است که گفته شود چون در این نُه کتاب موجود و در دسترس ما روایات دوازده امام گزارش نشده است، روایات دوازده امام در آن دوران مورد توجه نبودهاند، در حالی که فقط یک سیصدم کتابها در اختیار ما است؟! آیا این ادعا، علمی است؟!
2. نُه کتاب حدیثی مورد نظر از این قرارند: 1. کتاب سلیم بن قیس؛ 2. محاسن برقی؛ 3. بصائر الدرجات؛ 4. تفسیر قمی؛ 5. الامامة و التبصرة؛ 6. قرب الاسناد؛ 7. کتاب کافی؛ 8. اصول ستة عشر. از این مجموعه نیز کتاب محاسن برقی و الامامة و التبصرة به صورت ناقص به دست ما رسیده است؛ یعنی نسخهای از محاسن برقی که اکنون در اختیار ما است، کمتر از ده درصد کتاب اصلی است. بنابراین با استناد به کتاب محاسنِ موجود نمیتوان ادعا کرد احادیث دوازده امام در نگاشته برقی نبوده است. کتاب الامامة والتبصرة نیز چنین وضعی دارد و نسخهای که اکنون در اختیار ما قرار دارد ناقص است. بنابراین عدم وجود احادیث دوازده امام در این دو کتاب نمیتواند عدم وجود روایات دوازده امام در نگارش اصلی این کتابها را اثبات کند. در متن روایات سه کتاب دیگر، یعنی کتاب سُلیم، کتاب بصائر الدرجات و تفسیر قمی نیز احادیث «اثنا عشر ائمة» وجود دارد. ولی مولف محترم با ادعای احتمال تصرف در این کتابها، اعتبار این روایات را مخدوش میکند. به ادعای ایشان در کتاب بصائر الدرجات و کتاب سُلیم تصرف شده است. کتاب تفسیر قمی نیز تدوین شاگرد علی بن ابراهیم در دورههای بعد است. بنابراین چون این کتابها دچار دسّ و تحریف و تصحیف شدهاند، قابل استناد نیستند.
با این حال، همه این نامهربانیها نیز نمیتواند ادعای ایشان را در تأخیر زمانی احادیث دوازده امام اثبات کند؛ زیرا مهمترین کتاب حدیثی شیعه و محوریترین کتابی که میتوان بهگونهای به آن استناد کرد، کتاب شریف کافی است. ایشان برای اثبات ادعای خویش، با تشکیک در فصل مربوط به دوازده امام، مینویسد: 1. این فصل در جای مناسب خود قرار نگرفته است؛ 2. گویا از الحاقات بعدی است؛ 3. شاید این افزودن به دست خود مولف صورت گرفته باشد.
بخش بعدی را اینجا ببینید
١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
منبع: پایگاه اینترنتی مجمع عالی حکمت اسلامی