دو معجزه انسان ساز یک پیامبر!
سلسله دروس اخلاق
اگر ما زیر نظر عقل و وجدان اخلاقی و فطرت رویم، آنها ما را میسازند و آدم میکنند. چنانچه اگر برویم زیر نظر یک پیامبری از پیامبرها، ما را میسازد. اگر استاد انسان پیغمبر اکرم شود و اگر استادش قرآن و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» شوند، خیلی افتخار است و پروردگار عالم این ابزارها را برای ما تهیه کرده است.

هر کدام از این پیامبرها هم خیلی زحمت کشیدند و اذیت شدند و زجر کشیدند و شهادتها داشتند و همه این چهارده معصوم ما شهید شدند و قرآن میگوید: برای تو آمدند و قرآن میفرماید: آمدند برای اینکه تو را آدم کنند:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ«[1]
پیامبر آمده، با معجزه آمده یعنی با قرآن آمده، با دو تجلی ذاتی از خدا، یکی خودش و یکی قرآنش که هم خودش معجزه است و هم قرآنش برای این آمده که تو را به مقام آدمیت برساند. البته او درخت رذالت را از دل نمیکند، بلکه تو باید درخت رذالت را از دل بکنی و اما واسطه قرآن و پیغمبر و عقل و فطرت و وجدان اخلاقی است. کار هم مشکل است.
البته نه تنها درخت رذالت را از دل بکنی، بلکه از این به بعد حسود و متکبر نباشی و منافق و ریاکار نباشی و دنیاطلب و پولپرست و دنیاپرست نباشی و بالاخره چهل رذالت اخلاقی را از دل بکنی. این کافی نیست، بلکه باید شجره طیبه قرآن را به جای آن بکاری. حسادت برود و ترحم بیاید. تکبر برود و تواضع بیاید. تنبلی و افراط گری و تجمل گرایی برود و تلاش و کوشش و خدمت به خلق خدا بیاید. این شجره طیبه قرآن میشود. آنگاه: «تُوْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»[2]؛ میوهها میدهد و این میوهها دائمی است تا خدا خدایی کند، هم در دنیا و هم در آخرت، و این میوهها هم برای تو مفید است و هم برای دیگران.
«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ»[3]
و اما اگر این خودسازی را نکنی، بالاترین گناه را انجام دادهای. همه علمای علم اخلاق، چه مراجع و چه غیر مراجع، در اول کتابشان میفرمایند از اوجب واجبات، تهذیب نفس و خودسازی است.
نمیشود که انسان حسود باشد و حسادت را به حال خود بگذارد، اگر اینطور شود، هابیل، قابیل را میکشد. حسادت گل میکند آن هم برای چیزهای جزئی برادرش را میکشد. وقتی شهوت و هوی و هوس انسان گل کرد، حاضر است دنیا را به آتش بکشد، برای اینکه هوی و هوس او ارضاء شود و شهوتش ارضاء شود.
یکی از بزرگان غربی یک جمله دارد که جمله خیلی شیرین است. میگوید من میخواهم برای خودسازی تو یک مقایسه کنم. مقایسه زلیخا با یوسف. میگوید زلیخا خانمی بود که هرچه یک خانم بخواهد، او داشت. جوانی و زیبایی و سلطنت و بالاخره مال و جاه و مقام، اما یک چیز نداشت و آن آدمیت بود. بعد میگوید زلیخا به دست خودش به اندازهای خودش را پست کرد که اگر همه دنیا جمع میشدند و میخواستند کسی را اینقدر ذلیل کنند، نمیتوانستند که زلیخا خود را به دست خود ذلیل کرد. بعد میگوید: اما یوسف هرچه یک مرد میخواست نداشت و حتی خودش هم مال خودش نبود. برادرهای حسود او را فروختند به قول قرآن به ثمس بخس. میخواستند او را بکشند و نشد و وقتی میخواستند او را از سر خود کوتاه کنند به ثمن بخس فروختند.
ما الان فساد اخلاقی داریم و خیلی هم بالاست. هم کوچه و بازار ما و حتی خانههای ما با آن وسائل شهوت انگیز و هم مدرسه و مخصوصا دبیرستان و دانشگاه ما و بالاخره فساد اخلاقی خیلی بالاست. همه باید فکر کنند و الاّ زمین میخوریم. وقتی زمین خوردیم، بلند شدن کار بسیار مشکلی است. اما همه جوانها بدانند که نمیشود گفت که نمیدانم و نمیتوانم و نمیشود و این در قاموس انسانها راه ندارد.
جوانها! نمیدانم و نمیشود و نمیتوانم در قاموس انسان راه ندارد. اگر بخواهید میشود و اگر بخواهید، میدانید و اگر بخواهید، حتماً میتوانید و باید بخواهید و باید بدانید و باید بدانید که میتوانید. باید یوسفوار در مقابل صفات رذیله قد علم کرد. همه صفات رذیله هم همین است.
حال قرآن به شهوت جنسی مثال میزند و حسادت برادرها را مثال میزد و در ضمن تکبر و اسراف و تجمل گرایی زنهای آن روز را مثال میزند، اما همه صفات رذیله چنین است. اینکه گفتم یک ساعت خودسازی از هفتاد سال عبادت بالاتر است، برای اینست که مشکل است. آیات قرآن گاهی از نظر تأکید منحصر به فرد است. یکی راجع به دعا و راز و نیاز با خدا، آیه منحصر به فرد است و 17 تأکید دارد: «وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُوْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ«[4]
پی نوشت ها:
[1]. الجمعة، 2:«اوست آن كس كه در میان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بدیشان بیاموزد، و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهى آشكارى بودند.»
[2] إبراهیم، 25: «میوه خود را هر هنگام به فرمان پروردگارش مىدهد.»
[3] إبراهیم، 24: «آیا ندیدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؟»
[6].البقرة، 186: «و هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزدیكم، و دعاى دعاكننده را- به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد كه راه یابند.»
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: سایت آیت الله مظاهری (تلخیص درس اخلاق ایشان)
مطالب مرتبط:
