تبیان، دستیار زندگی
برخورد با عشق در شاهنامه از جمله مواردی است که با دنیای واقعی و عرف متفاوت است. داستان های عاشقانه شاهنامه تعداد انگشت شماری است که زال و رودابه یکی از آنهاست. اما قوانینی که در برخورد با عشق در این داستان ها وجود دارد، همگی یکی است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیام عشق رودابه به پهلوان ایرانی

(زال و رودابه، بخش پنجم)

برخورد با عشق در شاهنامه از جمله مواردی است که با دنیای واقعی و عرف متفاوت است. داستان‌های عاشقانه شاهنامه تعداد انگشت شماری است که "زال و رودابه" یکی از آنهاست. اما قوانینی که در برخورد با عشق در این داستان‌ها وجود دارد، همگی یکی است.

آسیه بیاتانی -بخش ادبیات تبیان
زال و رودابه

در شاهنامه همیشه این زن است که برای ابراز عشق پیش قدم می شود و پهلوان را به خود جلب می کند. پهلوان ایرانی هیچ گاه در عشق پیش قدم نمی شود زیرا خصلت جوانمردی ایرانی این اجازه را به او نمی دهد و طبق این خصلت او نمی تواند به دنبال خواهش های نفسانی خویش باشد، چرا که باید در راستای اهداف ملی قدم بردارد.

یکی از نکات جالب در داستان‌های شاهنامه این است که تمام عشق و عاشقی‌ها در فصل بهار انجام می‌گیرد و در تمام این عاشقانه‌ها به شکلی به فصل بهار اشاره شده است.

در بخش چهارم داستان، تا به آنجا پیش رفتیم که رودابه بی تاب و خواستار زال است و با ندیمه های خود قرار گذاشته تا هر طوری که شده این پهلوان ایرانی را ملاقات کند.

پرستنده برخاست از پیش اوی

بدان چاره بی‌چاره بنهاد روی

به دیبای رومی بیاراستند

سر زلف برگل بپیراستند

برفتند هر پنج تا رودبار

ز هر بوی و رنگی چو خرم بهار

مه فرودین وسر سال بود

لب رود لشکرگه زال بود

همی گل چدند از لب رودبار

رخان چون گلستان و گل در کنار

ندیمه ها وقتی از دلدادگی رودابه باخبر می شوند، برنامه ای می ریزند تا او با دلدارش دیدار داشته باشد. پس بامداد پنج نفر زیبا و آراسته از کابل به سمت بوستانی که سراپرده زال آنجاست روانه می شوند. زال آنها را می بیند، از خدمتکاران می پرسد که این دختران کیستند و چرا برای چیدن گل به گلستان ما آمده اند؟

خدمتکار زال به نزد آنها می رود و جویای حال و کارشان می شود. دختران پاسخ می دهند که ما ندیمان رودابه هستیم و برای او گل می چینیم. زال چو از حال آنها باخبر می شود به دشت می آید کمان از خدمتکار می ستاند و پرنده ای را با تیر زده و از آسمان به جویبار می اندازد، آنگاه خدمتگزاران رودابه از خدمتکار زال می پرسند که این جوان کیست که اینگونه تیراندازی می کند؟ ما تا به حال مثل او را ندیده ایم.

و او پاسخ می دهد:

شه نیمروزست فرزند سام

که دستانش خوانند شاهان به نام

بگردد جهان گر بگردد سوار

ازین سان نبیند یکی نامدار

در شاهنامه همیشه این زن است که برای ابراز عشق پیش قدم می شود و پهلوان را به خود جلب می کند. پهلوان ایرانی هیچ گاه در عشق پیش قدم نیم شود زیرا خصلت جوانمردی ایرانی این اجازه را به او نمی دهد و طبق این خصلت او نمی تواند به دنبال خواهش های نفسانی خویش باشد، چرا که باید در راستای اهداف ملی قدم بردارد.

آنگاه دختران می گویند که مهراب کابلی دختری دارد که هم قد و بالای شاه تو و بسیار زیباست. دختران از زیبایی های رودابه برای خدمتکار زال تعریف می کنند تا بلکه به این شکل زال مشتاق دیدار رودابه گردد.

پرستندگان هر یکی آشکار

همی کرد وصف رخ آن نگار

بدین چاره تا آن لب لعل فام

کند آشنا با لب پور سام

خدمتکار زال پاسخ می دهد که با حرف که نمی توان کاری انجام داد و اینکه هیچ راهی هم برای آشنایی این دو نفر وجود ندارد. چراکه پهلوان به دنبال جفت نیست و من فکر نمی کنم دختری وجود داشته باشد که لایق سرور من باشد. در حالی که می خندید به سمت زال آمد، زال از او می پرسد که آنها به تو چه گفتند که اینگونه می خندی؟

خدمتکار تمام صحبت ها را برای زال تعریف کرد و زال از شنیدن آنها بسیار خوشحال شد و به او گفت برو به خدمتکاران رودابه بگو که از گلستان من فقط گل نبرید صبر کنید تا قدری هم زر و گوهر ببرید. آنگاه به همراه گل زر و گوهر بردند و به آنها گفت این زر و گوهر را پنهانی به نزد او ببرید.

زال یکی از دختران را به نزد خود خواست و گفت که از رودابه هر چه می دانید برای من بگویید. دختر از رودابه، جمال و کمال او سخن ها گفت. زال به او گفت: من چگونه می توانم رودابه را ببینم، چرا که تمام وجودم پر از مهر و شوق دیدار اوست. دختر پاسخ می دهد که شما باید به نزدیک کاخ بیایید و توسط یک ریسمان به درون کاخ بیایید.

رسیدند خوبان به درگاه کاخ

به دست اندرون هر یک از گل دو شاخ

نگه کرد دربان برآراست جنگ

زبان کرد گستاخ و دل کرد تنگ

که بی‌گه ز درگاه بیرون شوید

شگفت آیدم تا شما چون شوید

خدمتکاران رودابه به کاخ برمی گردند و او را از شیفتگی زال باخبر می سازند. رودابه آنها را بازمی گرداند تا به زال اطلاع دهند که می تواند نیمه شب به کاخی که جدا از حرم شاهی دارد بیاید. دختران زال را آگاه می سازند و به هنگام بازگشت دربان کاخ به آنها معترض می شود که تا لشگرگاه زال می رودند. آنها پاسخ می دهند که برای چیدن گل برای بانویشان میروند . او پاسخ می دهد مگر نمی دانید که زال و لشکریانش مهمان فرمانروای کابل هستند و بی اجازه او کسی نباید از کاخ بیرون برود و ایشان را از خشم مهراب برحذر می دارد. کنیزکان که ماموریت خویش را به انجام رسانده اند، بی اعتنا به تهدید وی خرامان و خندان داخل حصار می شوند.

ادامه دارد.......


منابع:
شاهنامه فردوسی، حکیم ابولاقاسم فردوسی، بر پایه چاپ مسکو
شاهنامه شاهکار اندیشه، ساعد حسینی

عاشق شدن زال و رودابه با شنیده ها

چنین گفت سیمرغ با پور سام

به دنیا آمدن زال

آغاز بخش پهلوانی شاهنامه