تبیان، دستیار زندگی
در ضد حمله ی ارتش عراق در جبهه ی (( دهلاویه )) یکی از فرماندهان نیروهای نا منظم به نام سروان (( رستمی )) که از بهترین افسران ارتش بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش، شهید می شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
چمران

چمران تندیسی از عمل - حماسه ی ایران - قسمت (10)


دشمن، ما سه نفر را می دید که به سوی سوسنگرد می رویم. تمام توجه عراقی ها به ما جلب شد و از دوستان دیگر غافل شدند. این همان چیزی بود که نیت کرده بودم.


در ضد حمله ی ارتش عراق در جبهه ی (( دهلاویه )) یکی از فرماندهان نیروهای نا منظم به نام سروان (( رستمی )) که از بهترین افسران ارتش بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش، شهید می شود.

بعد از دفع ضد حمله ی عراق به وسیله رزمندگان ایران، دکتر چمران برای رسیدگی به وضع جبهه به (( دهلاویه )) می رود و در آن جا فرمانده ی جدید را به نیروهای خط مقدم معرفی می کند.

دکتر چمران در جلسه ای با حضور فرماندهان، موقعیت منطقه را تشریح می کند و سپس برای نشان دادن منطقه به فرمانده ی جدید، همگی رهسپار خطوط مقدم جبهه ی نبرد می شوند. در ساعت 12 ظهر، بر اثر اصابت گلوله خمپاره، آقایان (( مقدم )) و (( حداد )) در دَم شهید می شوند و ترکش خمپاره ای به پشت سر دکتر چمران اصابت می کند و او بر زمین می افتد.

محافظ چمران که بر اثر اصابت ترکش، جراحاتی سطحی برداشته است، او را به بیمارستان سوسنگرد می رساند و پس از مداوای اولیه، راهی اهواز می شوند. اما در یک کیلومتری اهواز، دکتر مصطفی چمران بر اثر خونریزی شدید، به شهادت می رسد.

امام خمینی

... او جنگجویی پرهیزکار و معلمل متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. هنر آن است که بی هیاهوهای سیاسی و خود نمایی های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست.

او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر ...

چمران

چشم و چراغ بود

چمران بهار بود                        چمران نماز خواند                    چمران عبور کرد

همرزم عشق بود                    بر بال ابرها                             از خاکریز نور

زود آمد و گذشت                     با سهره ها گذشت                   پای پیاده رفت

همزاد داغ بود                         از شهر رنگ ها                        تا سنگر حضور

مانند یک شهاب                      چمران به جنگ رفت                 آن روز یک چمن

چمران برای ما بود                   با شوق پر زدن                        گل ناپدید شد

در آسمان دشت                     خورشید جبهه شد                  از باغبان بپرس

چشم و چراغ بود                     در اوج سر زدن                        چمران شهید شد

سروده پدرام پاک آیین

 

پیکر سردار دفاع مقدس، دکتر مصطفی چمران،در میان انبوه جمعیت عزادار تشییع شد و در بهشت زهرا، کنار دیگر شهدای جنگ، به خاک سپرده شد.

چمران

برگی از دفتر یادداشت روزانه شهید چمران

- برای یک لحظه احساس کردم که اگر چنگال محاصره ی آن ها ( دشمن)، دوستان ما را در بر بگیرد، همه شهید خواهند شد و یکباره فکری به نظرم رسید که جنبه ی انتحاری داشت ولی سلامت دوستانم را کم و بیش تضمین می کرد. فوراً تصمیمی سخت گرفتم و راه خود را 180 درجه تغییر دادم و به سرعت به سوی سوسنگرد حرکت کردم. (( اکبر چهرقانی )) محافظ خاص من نیز همراه آمد و (( اسدالله عسگری )) راننده ی من نیز پس از چند لحظه به ما ملحق شد. ما سه نفر شتابان به سوی سوسنگرد می تاختیم و دوستان ما همچنان به سمت شرق می رفتند.

دشمن، ما سه نفر را می دید که به سوی سوسنگرد می رویم. تمام توجه عراقی ها به ما جلب شد و از دوستان دیگر غافل شدند. این همان چیزی بود که نیت کرده بودم.

احساس سبکی می کردم که خطر از دوستان گذشته است. البته دشمن فکر نمی کرد که ما فقط سه نفریم، بلکه تصور می کرد با عدهی زیادی مواجه است که فقط سه نفر آن ها دیده می شوند. ما از زیر یک راه آب، خود را از شمال جاده ی سوسنگرد به جنوب جاده رساندیم و همچنان بع راهمان به سوی سوسنگرد ادامه دادیم.

چمران

کمی که جلوتر رفتیم، احساس کردم وضع خیلی وخیم است. در دشت، گروهی از عراقی ها از دو طرف ما را محاصره کرده بودند و ادامه نبرد در آن محل به صلاح نبود.

با یک حرکت سریع خود را به طرف دیگر یک تپه ی خالی انداختم و آن را سنگر کردم.

عراقی ها را از دو طرف به گلوله بستم و آن ها شروع به عقب نشینی کردند ...

در پایان این درگیری، دکتر مصطفی چمران از ناحیه ی پای چپ مجروح شد.

زندگینامه ی شهید مصطفی چمران

(( مصطفی چمران ))، در سال 1311 در تهران متولد شد و دوران دبیرستان و متوسطه را در این شهر گذراند. در دانشکده ی فنی، رشته الکترونیک را با کسب رتبه ی اول به پایان رساند. سپس برای ادامهی تحصیل به آمریکا رفت و در آن جا دانشنامه ی دکترای خود را دریافت کرد. دکتر چمران از همان ابتدای جوانی بیش تر وقت خود را به مطالعات مذهبی و همچنین آموختن علوم روز اختصاص می داد، ولی از مبارزه هم غافل نبود. او از سن 15 سالگی که در دبیرستان مشغول به تحصیل بود، به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان در آمد.

بعد از واقعه ی 15 خرداد 1342، راه نجات کشور را فقط در مبارزه ی مسلحانه می دید. به همین دلیل، به همراه بعضی از همفکرانش به مصر رفت و در آن جا دو سال تعلیم جنگ های چریکی دید. دکتر چمران که از قبل با امام موسی صدر آشنایی داشت، در سال 1970 با خانواده اش وارد لبنان شد و مدتی در آن دیار زندگی کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، چمران به عنوان یکی از یاران انقلاب، وارد ایران شد و بلافاصله بعد از تشکیل دولت موقت، به عنوان معاون نخست وزیر تعیین شد و پس از آن، مسئولیت وزارت دفاع را بر عهده گرفت. در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی، مردم تهران او را به عنوان نماینده ی خود انتخاب کردند. از طرف امام خمینی نیز به نمایندگی ایشان در شورای عالی دفاع منصوب شد.

در این لحظه های آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید.

شما سال های دراز به من خدمت کردید. ای پاهای من، سریع و توانا باشید. ای دست های من، قوی و دقیق باشید.

ای چشمان من، تیز بین و هوشیار باشید.

ای قلب من، آخرین لحظه ها را تحمل کن ...

تا چند لحظه ی دیگر، با قدرت و اراده، صبور و توانا باش.

به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همه ی شما در استراحتی عمیق و ابدی، آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظه های سنگین و سخت را دریافت کنید.

من، چند لحظه بعد به شما آرامش می دهم.

آرامش ابدی. دیگر شما را زحمت نخواهیم داد. دیگر فشار عالم و شکنجه ی روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد، و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید زد. از بی غذایی، از گرما و سرما شکایت نخواهید کرد. آرام و آسوده برای همیشه در بستر گرم خاک خواهید خفت.

اما این لحظه های حساس، لحظه های وداع با زندگی و عالم، لحظه های لقای پروردگار، باید زیبا باشد!

چمران

مقصود نعیمی ذاکر
نشر لک لک


منبع: حماسه ی ایران - تاریخ هشت سال دفاع مقدس


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.