تجدید میثاق با شهدای مظلوم هویزه
وقتی کشور را مورد تجاوز و تهاجم دشمن دید در جوانی چندین بار داوطلبانه به جبهههای نبرد حق علیه باطل عزیمت کرد. تا اینکه برای آخرین بار در اوایل دیماه سال 1364 هجری شمسی عازم جبهههای جنوب شد درحالیکه حدود یک ماه از حضور او در مناطق جنگی میگذشت در روز چهارم بهمنماه سال 1364 هجری شمسی برای تجدید میثاق با شهدای مظلوم هویزه عازم گلزار شهدای هویزه گردید؛ که در این مکان براثر بمباران هواپیماهای بعثی و اصابت ترکش به سر و سینه به شهادت رسید. وی در محل گلزار شهدای سرخه به خاک سپرده شد.
تولد گرما در سرمای سرخه
آذرماه سال چهلودو بود و سرما، در شهر سرخه خودنمایی میکرد. در دومین روز از این ماه، خداوند فرزندی به خانوادهء سلیمان فدوی عطا کرد که او را عباسعلی نام نهادند. زمزمهء اذان و نجوای ِ نیایش ِ پدر و مادر، از اولین روزهای زندگی، با او همراه شد و علاقه به دین مبین اسلام و ائمه اطهار، از روزهای نخستین ِ کودکی با او همراه و عجین شد. در دوران نوجوانی و جوانی، علاوه بر درس خواندن، به پدر و مادر نیز کمک میکرد و احترام ِ بسیار زیاد و دادن ِ القاب ِ زیبا، به والدین، از خصوصیات ِ بارز او بود که در خاطرهء خانواده باقیمانده است. او پس از اخذ دیپلم اقتصاد به عضویت بسیج درآمد و آموزش نظامی را در پادگان ببست و یک حمزه تهران گذراند. سالهای اولیهء جنگ بود و دشمن، باقدرت نظامی به مبارزه با ایران برخاسته بود. جوانانی مانند عباسعلی فدوی، بیآنکه نگاهی به آرزوهای شخصی داشته باشند، بادل دادن به پیام ِ امام و در نظر گرفتن ِ شرایط ِ روز، به جبههها میشتافتند. عباسعلی نیز به همین امید، آموزش نظامی را فراگرفت و به جبهه اعزام شد.
جوانانی مانند عباسعلی فدوی، بیآنکه نگاهی به آرزوهای شخصی داشته باشند، بادل دادن به پیام ِ امام و در نظر گرفتن ِ شرایط ِ روز، به جبههها میشتافتند. عباسعلی نیز به همین امید، آموزش نظامی را فراگرفت و به جبهه اعزام شد
برای تأمین نیایید
بار اول بهعنوان تکتیرانداز در لشکر هفده علی ابن ابیطالب و بار دوم بهعنوان امدادگر در تیپ بیست و یکم امام رضا ع فعالیت کرد. او در جبهه با رشادت و ایثارگری مبارزه میکرد. رزمندهء دلاور کرمعلی، همرزم ِ شهید عباسعلی فدوی روایت میکند: در پاسگاه زید عراق باهم بودیم، خط ما با میدان مین عراقیها فاصله داشت. باید بهصورت نوبتی کانال میکندیم یا بهعنوان نیروی تأمین و شناسایی جلوتر از نیروها میرفتیم. تا صبح چند بار تعویض انجام میشد.
شبی که من و عباسعلی برای تأمین رفتیم، او اعلام کرد: «کسی را بهجای ما نفرستید، ما تا صبح همینجا هستیم.» این کار خستهکننده بود، اما برای امتحان ِ تحمل خودم سعی کردم کنار او بمانم. آن شب تا صبح، بچهها مشغول کندن کانال بودند و ما مراقب بودیم توسط عراقیها غافلگیر نشوند.
جبهه توفیق من بود
شهید عباسعلی فدوی در وصیتنامهاش مینویسد: «از اینکه توفیق یافتم بهسوی جبهه رهسپار شوم و قدمی ناقابل درراه خدا و پیشرفت اسلام برداشته باشم و به مسئولیت خود عمل کنم، خدای باریتعالی را شکر میکنم. ای امت مسلمان، بدانید که امروز مسئولیت شما سنگین است و هرلحظه باید به فکر جبهههای جنگ و به یاد رزمندگان باشید؛ و بهسوی جبههها هجوم بیاورید.»
چهارم بهمنماه سال 64 بود که هویزه، زیر آتش سهمگین دشمن قرار گرفت و عباسعلی فدوی، به آرزوی دیرینهاش، شهادت، رسید.
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: کتاب سرخه در گذرگاه تاریخ، سایت: ستاد کنگره بزرگداشت سه هزار شهید استان سمنان/ صداوسیمای مرکز سمنان
مطالب مرتبط: